پارس ناز پورتال

بهترین شعرهای اربعین حسینی (4)

مجموعه : مذهبی
بهترین شعرهای اربعین حسینی (4)

بهترین شعرهای اربعین حسینی «4»

سرآمدان زنان جهان بـه بالینت

کنار زینب کبری است مادرم زهرا

 

شباهتی که میان تو و رسول خداست

شکسته است هر آیینه ي بهشتی را

 

بـه هر طرف که نظر می‌کنم تو افتادی

چه طی الارض وسیعی نموده اي بابا!

 

حسین را بـه خدا کشته اند با قتلت

بگو غلاف کنند این نبرد را این جا

.

.

.

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

 

با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم بـه پای تو باران شدم حسین

 

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد
در اول بهار زمستان شدم حسین

 

کوفه بـه کوفه کوچه بـه کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین

 

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

 

تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه می‌کنم

 

اي سایه بلند سرم‌اي برادرم!
آیینهٔ ترک ترک در برابرم

 

بالم شکسته است و پرم پر نمی‌زند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم

 

من قول داده‌ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزه‌ها و برایت بیاورم

 

حالا سری برای تو آورده‌ام ولی
خاکستری و خاکی و‌اي خاک بر سرم!

 

بگذار اول سخن و شکوه‌ام تو را
اي ماه زینب از نگرانی درآورم

 

هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی
راحت بخواب دست نخورده است معجرم

 

تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
علی اکبر لطیفیان

بهترین شعرهای اربعین حسینی «4»

بيش از چهل منزل بـه دنبال سر ِ تو
از كربلا تا شام آمد خواهر ِتو

 

هم هِجر ِ تو هرگز نميشد باور ِ من
هم هِجر ِ من هرگز نميشد باور ِ تو

 

بي پاسبان ماندن بـه كوفه حق ِ من بود
وقتي نَه اكبر بود نَه آب آور ِ تو

 

گه از سر ِ دروازه اي، گه از درختي
از هركجا ميگشت آويزان سر ِ تو

 

در بَزمِشان خيي غرورم را شكستند
خيلي جسارت شد بـه من در مَحضَر ِ تو

 

تو گريه ميكردي براي معجر ِ من
من گريه ميكردم براي حنجر ِ تو

 

حق ِ لب و دندانِ تو كِي خيزران بود؟!
بوسيده لبهاي تورا پيغمبر ِ تو

 

ديدم بـه چشم خود كه وقتي چوب ميزد
در دستِ آن ملعون بود انگشتر ِ تو

 

گودال و دير ِ راهب و كُنج ِ تنور و…
با تو كجاها كه نيامد مادر ِ تو
هاني امير فرجي

بهترین شعرهای اربعین حسینی «4»

اشعار بـه مناسبت اربعین حسینی

 

آمدم از سفر و جز غمم احوال نبود
این چهل روز کم از غصهٔ چل سال نبود

 

با سرت بودم و فکر بدن‌ات می‌کُشتم
کاش آنروز نمی‌دیدم و پامال نبود

 

دم دروازهٔ ساعات عجب بزمی بود
کاشکی دور و برم اینهمه جنجال نبود

 

پیر شد زینبت از بس بـه سرت سنگ زدند
ورنه این خواهرت آنقدر کهنسال نبود

 

چوب را زد بـه لبت یاد لبت افتادم
هیچ کس فکر من و گریه اطفال نبود

 

خیره شد سمت سکینه، نفس‌ام بند آمد
این یکی فکر بدی داشت…. نه خلخال نبود.

 

خسته‌ات میکنم اما ز سفر برگشتم
چه بگویم خبر از زینب و اجلال نبود

 

جای شکر است که برگشتم و دیدم امروز
بدن کوفته‌ات گوشه گودال نبود
مهدی صفی یار

 

مطالب مرتبط :

شعرهای زیبای اربعین امام حسین «ع»

شعرهای کوتاه به مناسبت اربعین حسینی «2»

اشعار اربعین حسینی «3»

متن روضه اربعین | شعرهای اربعین | اشعار اربعین «5»

متن کامل زیارت اربعین همراه با ترجمه

اعمال روز اربعین حسینی

چرا هرسال عزاداری اربعین برگزار می شود؟