باران که می بارد :
یکی باید باشد که به تو زنگ بزند و بگوید چترت را برده ای ؟
یکی که نگرانت باشد حتی نگران اینکه زیر باران به این لطیفی خیس شوی …
یکی باید باشد که دست بکشد توی سرت و آب ها را کنار بزند …
اما چند وقتیست که باران دارد می بارد و کسی به من نگفته چترت را برده ای ؟
و کسی نبوده که دست بکشد توی موهایم …
اصلا همه ی اینها بهانه ایست که وقتی باران می بارد یکبار دیگر یاد تو بیفتم …
باران مرا یاد چتر می اندازد و چتر مرا یاد قرارمان
قرارمان که یادت هست ؟
اینکه آغوشت را چتر کنی تا چشمهایم بیش ازین خیس نشوند ؟؟؟!
تو آن باران تند بی قراری که راهی غیر باریدن نداری ، نمی ماند نشانی از بدی ها اگر بر تک تک دلها نباری.
باران که می بارد تو در راهی
از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز
با ابر و آب و آسمان جاری
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد
تا شعر باران تو می گیرد
صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد
چیک چیک گونه ام را بوسید
نم نم از گوشه چشمم چکید
باز هم خاطراتم زنده شد
“من و تو به یاد باران یا شاید به یاد تو ، من و باران”
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی چه در کنارش باشی
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !
باران که میبارد باید آغوشی باشد ، پنجره ای نیمه باز ، موسیقی و سیگار ، بوی خاک ،
سرمای هوا …
باران که میبارد باید کسی باشد از جنسِ تو ، زیر یک چتر با قدم های آهسته و دود سیگار ؛
محو یکدیگر !
هوا هوای لطیفی ست
طراوت است و ترنم ، شبنم است و شقایق
هوای همهمه دارند ابر و تندر و باران
هوای زمزمه دارند ، بید و باد و بنفشه
و من هوای تـــــــــو دارم …!
به شیشه می خورد انگشت های باران ؛ شبیه در زدن تو ولی صدای تو نیست …!
بریز ای نم نم باران دلم خون شد ز تنهایی
اسیر دردم ای باران چرا دردم نمی کاهی ؟
ببار ای قطره ی مرهم ، زبانم تشنگی دارد
به این دل خسته عاشق که او هم عالمی دارد
بی تو هر شب عاشقی بارانی ام لاله پژمرده و زندانی ام /
بی تو در کنج همه دلواپسی / بی تو من آغاز یک ویرانی ام.
چقدر این صدا برایم آشناست ! صدای هق هق گریه آسمان را می گویم ، صدای بارش باران را
بارها آن را از اعماق وجودم شنیده ام ؛ صدایی است که رنگ تنهایی دارد و بوی فراق و درد دوری …
نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون
ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست
باران از جنس من است و من از جنس باران … هر دو بی هدف می باریم به امید رویش یک امید از جنس عطر تنت ! زود برگرد ؛ باران نزدیکــ است !
باران کمی آهسته تر ، اینجا کسی در خانه نیست
من هستم و تنهایی و دردی که نامش زندگیست …!
دلم چتری می خواهد پـُــر از باران
عاشقانه هایم را زمان چه سخت و سرد تنید بر باورهایم
خدایا فقط یک تکه از مخمل ابرهایت را برای یک لحظه جاودانه بودن میخواهم … !
آسمان ، همچو دلم بارانی ست
بس که از غصۀ تو چشمِ ترم خالی شد
بیت الاحزانِ دلم ، از غزلم خالی شد
کوچه ها دلهره دارند و غمت، بارِ گران
هر کجا کوه غمی دید بر آن جاری شد
هوا بارانی ست …
ولی شیشه ؛ چرا بخار نمی گیری ؟
نترس ؛ رفت …
دیگر اسمش را رویت نمی نویسم !
به سلامتی بارون
که معلوم نیست چند گیگ حافظه داره
که این همه خاطره تووش ذخیره شده….!
بالاخره آمدی؟!؟
تو را میگویم باران…
روزهای زیادی است که در انتظارت به سر میبرم.
شاید کمی از غمهایم را با خود ببری…
باران که می بارد
چشم هایم با آسمان به تفاهم می رسند
چه وجه اشتراک لطیفی است
بین هوای دل من
با این روزهای پاییزی
باران باش تا به تو عادت نکنند هروقت بیایی دوستت داشته باشند
دلم تنگ میشود . . .
چشمانم باران میخواهد . . .
خدایا . . .
فرو بردن این همه بغض . . .
روزه را باطل نمیکند ؟
دلتنگ که میشوی
باران هم
طراوت همیشگی را ندارد
در باران
گنجشک ها شادترند
برگ ها درخشان تر
و من
هم عاشق تر
هم شاعرتر
كجای این باران ایستاده ای..
كجای این همه غم…
این همه درد….
این همه …
که اینقدر نبودنت به چشم می آید…..
كجای این باران ایستاده ای..
باز باران بارید خیس شد خاطره ها
مرحبا بر دل ابری هوا
هر کجا هستی باش آسمانت آبی
و تمام دلت از غصه ی دنیا خالی
مطالب مرتبط
اس ام اس های های جدید غمگین و احساسی بارانی آذر 97