پارس ناز پورتال

اشعار به مناسبت عید قربان

اشعار به مناسبت عید قربان

ذبح و قربانی – مولوی

چون كه با تكبیرها مقرون شدند

همچو قربان از جهان بیرون شدند

معنى تكبیر این است اى امام

كاى خدا پیش تو ما قربان شدیم

وقت ذبح الله اكبر مى كنى

همچنین در ذبح نفس كشتنى

من چو اسماعیل و جان همچو خلیل

كرد جان تكبیر بر جسم نبیل

*************************

ساقي مي نابم ده ديوانه و مستم كن

ديوانه ديوانه زنجير به دستم كن

 هر دم بده پيمانه با ساغر جانانه

بي خود زخودم بنما بي هيچ زهستم كن

جان را چه كنــم ديگر جانانه به بر دارم

زن شعله به اين جان و بي پاي و بستم كن

انداز تو جانم را اندر خم مي ســاقي

هفت غسل بده آن راپاك ازهمه پستم كن

دنيا و مافيها ديگر به چه كار آيد

زنجير عبوديت بر گردن و دستم كن

با خنجر پولادين بر گير ز من ديـده

آزاد كن اين دل را دلدار پرستم كن

بر درگه معشوقم مشتاق وصالم من

انگشتري عقدش جانا تو به دستم كن

آموز به من ساقي تو رسم وفـاداري

يادآوري عهدم از روز الستم كن

پيمان الست حق يا عقد عبـوديت

فخر است براي من، مانع زشكستم كن