پارس ناز پورتال

یك تولد و یك زندگی

مجموعه : مذهبی
یك تولد و یك زندگی

" رمضان قطعه ای از بهشت است در جنهم سوزان دنیای مادی " خوب یادمه از چند سال قبل كه وقتی برای اولین بار این جمله مقام معظم رهبری را در باره ماه رمضان شنیدم خیلی خوشم آمد و احساس خوبی بهم دست داد . و حداقل سالی یك بار هم كه شده وقتی به ماه رمضان نزدیك می شدیم یاد این جمله می افتادم و بهش فكر می كردم.

 

رمضان امسال كمی با سالهای قبل برای من فرق داره ، امسال خواسته و ناخواسته با هر موضوع ، فرد یا حتی فكر و ذهنیتی كه مواجه می شوم ، آموزه های و كلید واژه های نظام تربیت قرآنی توی ذهنم به جریان در می آیند و نمی تونم بدون در نظر گرفتن اونها به كسی ، چیزی و موضوعی بپردازم ( البته از این بابت خیلی خوشحالم چون كلی تلاش كردم كه این مفاهیم تا حدودی ملكه ذهنی من بشه ) بچه های كارگاهی خوب میدونند من چی می گم همیشه توی ذهنم چهره استاد خدام حسینی به تصویر كشیده میشه كه داره با كلام و اشاره میگه " نبض و نفس و نگاه " یا " درستی ؟ میزونی ؟ برو " و …..

 

آره خلاصه به این جمله زیبا هم با مفاهیم كارگاهی دوباره توجه كردم و خیلی برام جالب بود ، یعنی چی ؟ قطعه ای از بهشت! جهنم سوزان دنیای مادی! نه اینكه هیچ نفهمم ولی دلم آروم نگرفته، دوست دارم بیشتر بدونم یعنی از این عبارت ها باید چی فهمید؟

 

یاد یك جمله دیگری از استاد خدام حسینی افتادم ، یك بار پرسیدم «نظام تربیت قرآنی» چیست ؟ پاسخ این بود " یك امید ، یك نگاه ، یك تجربه " به فكر فرو رفتم . چطور میشه امید داشتن به دیدن قطعه ای از بهشت و تجربه كردن آن در جهنم سوزان زندگی مادی ؟ توی دلم قند آب شد . اگه بشه چی میشه . شاید بشه تعمیمش داد و همه روزها و ماه ها را از جهنمی بودن به بهشتی تر شدن رسوند. باید بیشتر فكر كنم.

 

رمضان یک تجربه ییک تولد ویک زندگی

 

یاد جمله های دیگر از استاد و نظام تربیت قرآنی افتادم: " رمضان عبادتی از جنس نه گفتن " " رمضان تمرین خدا ترسی و بندگی در خلوت " " رمضان ماه گذشتن و نخواستن و میل نكردن حتی به چیزهای حلال " در نظام تربیت قرآنی به ما آموخته اند كه همه چیز یعنی ارتباط ؛ ارتباط با خود ، خدا ، هستی و خلق و با استفاده از این مفاهیم ، من در كار یك تجربه بی سابقه بودم .

 

چرا تا به حال به این فرآیند به ظاهر ساده ولی بسیار دقیق دقت نكرده بودم . من در خانه تنهای تنهایم ، خیلی هم تشنه و گرسنه هستم ، اگر بخورم یا بیاشامم هیچ كس مطلع نخواهد شد ولی این كار را نمی كنم، چرا كه من در خلوت و تنهائیم برای خدا احترام و حرمت قائل می شوم و ادب می كنم و امر او را بر نیاز غریضی و طبیعی خود مقدم می دونم در نتیجه خیلی منطقی به نظر میرسه كه اگر این مفهوم و احساس در من پایدار بشه ، خواهم توانست در همه سال به امر و نهی خدا پایند و مقید باشم و خودم را حفظ كنم." خود حفاظتی"

 

چقدر جالب است یاد آیه 32 و 33 سوره مباركه «ق» می افتم " خدا ترسی در خلوت " دمی سكوت می كنم نه سكوت در زبان بلكه آموخته ام كه سكوت مراتب بالاتری هم دارد " سكوت زبان ، سكوت ذهن ، سكوت قلب ، سكوت جان " سكوت ، سكوت و باز هم سكوت . به تدریج نگاهم گرم می شود ، یك نگاه ، حس عجیبی را تجربه می كنم گوئی بین من و خدای من چیزی در حال شدن است به برای او احترام و ادب می كنم و گوئی نگاه مهربان تحسین كننده او را بر خود حس می كنم كه می بیند و می پذیرد ، یك تجربه ، امیدی در دلم شكل می گیره، باور میكنم می توان با خدا زیست،امید به بودن،شدن وماندن، چه زیباست این امید.

 

و دوباره به خاطر می آورم جمله آن زیبای را كه " رمضان قطعه ای از بهشت است در جنهم سوزان دنیای مادی " و این بار خیلی بهتر درك می كنم كه نظام تربیت قرآنی چیست آری : " یك امید ، یك نگاه ، یك تجربه "