پارس ناز پورتال

شعر جدید به مناسبت ولادت امام هشتم

شعر جدید به مناسبت ولادت امام هشتم

گرفتم شاهد از حافظ، کجا آمد؟ رضا آمد

دل من چونکه بر عشقش رضا آمد، رضا آمد

خزان بودم بهار آمد، گل طبعم به بار آمد

ز دل پرسیدم این لطف از کجا آمد؟ رضا آمد

به هر جا صحبت از خُلق نبی آمد، علی آمد

به هر جا عطر نام مرتضی آمد، رضا آمد

غریبی بود دل اعما، شبی از رحمت مولا

درون کلبه‌اش نور و صفا آمد، رضا آمد

به بام از شوق او ماه تمام آمد، امام آمد

خراسان جهان را پادشا آمد، رضا آمد

گل و سَروش سوار آمد، یکی هم سبزه‌وار آمد

نشابور دل و جان را صلا آمد، رضا آمد

ولاک یا رضا فرضی یا نورالله فی الارضِ

لحقٌّ جاء مصباح الهدی: آمد رضا آمد

شعاعٌ ثامنٌ مِن بقعۀ الزهراء فی العرشِ

جنانٌ عرضها عرض السما آمد، رضا آمد

قضا شد در قَدَر حیران، مدینه سر زد از ایران

همه خیرالقدر، حُسن القضا آمد، رضا آمد

اسیران زمین را غنچۀ مشکل گشا آمد

غریبان جهان را آشنا آمد رضا آمد

خراسان پرده دار محمل «إنّا عرضنا» شد

کلید «کنت کنزاً مخفیا» آمد، رضا آمد

پس از کوچ علی آیینۀ تطهیر پنهان بود

که پاسخ بر خطاب «هل اتی» آمد: رضا آمد

ز باغ کبریا یک شاخه ورد آمد که فرد آمد

ز ملکِ ماسَوی یک گل سوا آمد، رضا آمد

فجاء بضعۀٌ فی الطوسِ من خیرالنبیینِ

و جاء بهجۀُ خیرالنسا: آمد رضا آمد

ز مشهد گنبدش سر زد، نجف از مشهدش سر زد

بقیع و سامرا و کربلا آمد، رضا آمد

أنا العبدُ هو المولی، أنا الاسفل، هو الاعلی

فکیف أقطع منه‌الرّجا؟ آمد رضا آمد

انا العاصی، هو الشافع، علیَّ فضله جامع

هوالشافی، وَ إنّی مبتلاء، آمد رضا آمد

علینا ظلّه قائم، و فیض نوره دائم

ویکفینا وِلاه فی البلا، آمد رضا آمد

ولیٌ حبُّهُ دَینی، ولاهُ قرّۀُ عینی

و بین اللهِ و بینی رضاً- آمد رضا آمد

امام هر که هست آمد، به آهنگ «الست» آمد

به عهدش آیۀ «قالو بلی» آمد، رضا آمد

شاعر:محمد سعید میرزایی

 

 

 

 

 

 

 

 

الا یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

رضا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

به جان بنده‌ام هر نفس تا به حشر

ترا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

ز جان، این امیدم که گردد ترا

فدا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

مگر از تو یابم منِ دردمند

شفا، علی‌بن‌موسی‌الرضا

اماما که داند مقامت، مگر

خدا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

زدی بر همه عاشقان از کرم

صلا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

تو شاهی و نامت بلند است و ما

گدا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

سخی! ای امام غریب شهید

سخا! یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

مرا دم به دم چون نی از شوق تو

نوا: یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

«فَمَن غیرُکُم نورهُ حجةٌ

لَنا»یا علی‌بن‌موسی‌الرضا؟

أأنت شفیعٌ لنا فی الحساب؟

– بلی، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

مگر درد ما با نگاهت شود

دوا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

گرفته‌ست دین از شما خاندان

بقا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

رَضی!- ای که راضی و مرضی تویی

رضا- یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

قدر را تو حاکم، که در حکم توست

قضا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

علی- ای که عرش معالی تویی

عُلی، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

رسد از ملائک به تقدیس تو

ندا: یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

که حقِ ولایت نیاورده‌ایم

بجا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

تویی جدّ «هادی» که از نور توست

هدی یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

به دیدار دلهای اعمای ما

بیا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

مگر از تو فرّ شهی یافته‌ست

هُما؟! یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

ز نامت در افلاک پیچیده است

صدا: یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

ولاک لنا فی مهّماتنا

کفی، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

ولی هستی و در دو عالم تراست

ولا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

ولی هستی و در ولا دیده‌ای

بلا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

عطا کن که خود بر تو زیبنده است

عطا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

کرم کن که از جان کرم بنده است

تو را، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

خوش آن کس که تو می‌کنی حاجتش

روا، یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

همه شب بسوز و به گریه بخوان

دلا! یا علی‌بن‌موسی‌الرضا

شاعر:محمد سعید میرزایی

 

 

 

 

 

 

هر آن سائل که سر بر خاک مهر هشتمین دارد

مفاتیح الجنان را یک به یک در آستین دارد

زمین طوس را نازم که حتی آسمانش هم

ز مهر و ماه، نقش سجده بر روی جبین دارد

زمین هر نو بهار از حلّۀ سبز تو می‌پوشد

فلک از ماه نو نام ترا نقش نگین دارد

هر آن زائر که یکشب در جوار این حرم باشد

«سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد»8

به درگاهش اولوالعلمند بر قسط از شرف، قائم

ولایتهای دیگر بر سر اهل یقین دارد

خراسان بین که نور دیدۀ خیرالنسا در اوست

که در خود پاره‌ای از جسم خیرالمرسلین دارد

کبوتر گر رسد اینجا هواگیر حرم گردد

اگر آهو بیاید در برش، حصن حصین دارد

بنازم نام این سلطان که رأفت آنچنان دارد

بنازم بخت آن کشور که سلطان اینچنین دارد

ولای چارده خورشید نورانی است با آن دل

که منشور رضای آفتاب هشتمین دارد

شاعر:محمد سعید میرزایی

 

 

 

 

 

 

 

حرم تو کعبة دل، کرمت همه خدایی

کنی از کرامت خود به خدا خدا نمایی

در باز توست افزون من بی نوای محزون

ز کدام در درآیم به بهانة گدایی

کرم تو می دهد رو به گدای تو وگرنه

ندهند پادشاهان به فقیر آشنایی

من اگر گناه کارم تو رئوف و مهربانی

کرمت نمی گذارد که کنی ز من جدایی

تویی آن که هر که آید به زیارت تو یک بار

تو سه بار از عنایت به زیارتش بیایی

به خدا گناه کارم دگر آبرو ندارم

چه شود دهی ز نارم به محبتت رهایی

بکشم هماره نازت مگرم دهی اجازت

که به یک زیارت تو سر و جان کنم فدایی

همه را تو دست گیری همه را تو می پذیری

چه امیر شهر باشد چه فقیر روستایی

به حریم توست بارم به حرم چه کار دارم

کند از هزار کعبه حرم تو دلربایی

کرمت به کل عالم حرمت پناه "میثم"

به شما از او توسل ز شما گره گشایی

شاعر:حاج غلامرضاسازگار