پارس ناز پورتال

چگونگی زندگی ابوذر غفاری

چگونگی زندگی ابوذر غفاری

در ابتدای سخن و قبل از بیان اهمیت موضوع، اشاره به این نكته ضروریست كه علاوه بر مشخص بودن اصحاب نزدیك  پیامبر اكرم (ص)، در روایاتی (از منابع سنی) صراحتاً از برخی اصحاب، با عنوان دوستان پیامبر (ص) نام برده شده است: «رفقای رسول خدا(ص) دوازده نفرند؛ ابوبكر، عمر، علی (ع)، حمزه، جعفر، ابوذر، مقداد، سلمان، خدیجه، ابن مسعود، عمار یاسر، بلال بن ریاح.»

 

همچنین در تأكید بر علو شخصیتی برخی از آنان آمده است كه: ترمذی ما را حدیث كرد كه رسول خدا فرمود:« پروردگار مرا به دوست داشتن چهار تن امر كرده است، علی(ع) یكی از آنهاست و ابوذر و مقداد وسلمان را هم؛ و خبر داده كه خود نیز آنها را دوست دارد.»

جالب توجه است كه پس از رحلت پیامبر اكرم (ص)، از بین این اصحاب، دو نفر از آنان در پی خلافت راهی را بر می گزینند كه بقیه مخالف بوده، و از امام علی (ع) حمایت می نمایند لذا علاوه بر اینكه اینان از اصحاب بزرگ پیامبر (ص) بوده و در كنار حضرتش زیسته اند پس از ایشان نیز در كنار امام علی (ع) ماندند و بر عملی شدن خواستهای پیامبر(ص) تأكید داشتند كه به عنوان شیعیان اولیه شناخته شده اند.

 

همچنین ثبات شخصیتی و معروفیت دیانت و نقش آنان به حدی بوده كه علی رغم دشمنی بنی امیه و بنی عباس كه سالها حاكمیت را در دست داشتند و از هیچ ترفندی برای خدشه دار نمودن چهره آنان كوتاهی نكردند با چنین وضعیتی، ثبات دینی آنان به حدی قوی بود كه ماندگاری و درخشش شخصیتی آنان حفظ شد، خصوصاً ابوذر كه مستقیماً با شخص معاویه و دستگاه تبلیغاتی او نیز در می افتد.

 

چگونگی گرایش به اسلام
نامش جُندب بن جُناده، و از قبیله بنی غفار بود. قبل از رسالت پیامبر اكرم (ص)، در دوره جاهلی، ترك بت پرستی نمود. خدا را پرستش می كرد و می گفت خدایی جز خدای یگانه نیست. ابوذر خود گفته است؛ من سه سال پیش از آنكه به حضور رسول خدا(ص) برسم نماز می خواندم و در علت بی اعتقادیش به «فلس»، بت قبیله، گفته اند كه روزی دید كه سگ قبیله، خود را به كنار «فلس» رسانده و بت را آلوده نمود در حالی كه بت از خود هیچ واكنشی نشان نداد.

 

به هر صورت وقتی كه به ابوذر خبر رسید كه مردی در مكه مبعوث شده و می گوید كه پیامبر خدای یكتاست روح دردمند و جستجوگرش بی صبرانه بدنبال دست یابی به واقعیت امید می بندد. برادرش اُنیس كه خبر از دعوت جدید پیامبر (ص) را آورده، می گوید او مردی است كه راست می گوید در حالی كه قریش برایش چهره عبوس كرده اند.

 

بدنبال این خبر ابوذر راهی مكه شده به حضور پیامبر اكرم (ص) مشرف و اسلام را بر می گزیند. ایشان را از پیشگامان غیر قریش، و چهارمین یا پنجمین مسلمانی دانسته اند كه به اسلام گروید.

ابوذر صحابی بزرگ پیامبر (ص)
علاقه به حقیقت، صداقت و روشن ضمیری بی نظیر ابوذر غفاری، ایشان را به یكی از اصحاب بزرگ پیامبر اكرم (ص) تبدیل نموده، عنصر لیاقت، روشن ضمیری، خوش طینتی، و … هر چه بود از ابوذر مسلمانی دگرگونه و متمایز با دیگران می سازد.

 

پاكی و تشنگی خاصش به حقیقت جویی، باعث می گردد كه باران رحمت دیانت اسلام را كه توسط پیامبر (ص) بر انسانها عرضه می شد با صداقت تمام پذیرا شده، در مقاطع مختلف ایفای نقش كند. ابوذر بعد از اینكه مسلمان شد تا پس از جنگ بدر و احد در میان قوم خویش مقیم بود سپس به مدینه به حضور پیامبر اكرم (ص) رسید حضرت رسول (ص) در برخی از غزوات ایشان را در مدینه جانشین خود می نمود از جمله به هنگام غزوه ذات الرقاع و غزوه بنی المصطلق (المریسیع) جانشین حضرتش بود.

 

در فتح مكه پرچم بنی غفار را داشت. در جنگ تبوك ابوذر از سپاه اسلام عقب افتاد وقتی كه رسید پیامبر اكرم (ص) فرمود: «آفرین بر ابوذر كه تنها راه می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود. مثل این بود كه یكی از عزیزان خانواده ام از من بازمانده و نرسیده است.» همچنین در فضیلتش می فرماید: «آسمان بر سر مردی راستگوتر از ابوذر سایه نیفكنده است و زمین راستگوتر از او را برپشت خود نداشته است.»

«ابوذر می گفت: روز قیامت مجلس من از همه شما به رسول خدا (ص) نزدیكتر است و این به آن جهت است كه از آن حضرت كه درود و سلام خدا بر او باد شنیدم كه می فرمود: نزدیك ترین شما روز قیامت به من كسی است كه از دنیا همانگونه بیرون رود كه در زمان رحلت من بوده است و بخدا سوگند هیچ كس از شما نیست مگر آنكه به چیزی از دنیا دست یازیده است جزمن.»

 

شخصیت استثنایی ابوذر به حدی می رسد كه از سوی جبرئیل به پیامبر خدا (ص) ندا می رسد كه: سوگند به كسی كه ترا به حق به پیامبری برانگیخته است او در ملكوت آسمانها از زمین مشهورتر است به پارسایی و پرهیزكاریش در این جهان فانی.

 

براستی كه تعمق و تفكر در خصیصه های شخصیتی ابوذر، در دنیای خودخواهیها و مكرها، این كلام الهی را به خاطر می آورد كه به پیامبر(ص) وحی شده: «وَ ِاذ قال ربك للملئكه انی جاعل‘’ فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفك الدماء ونحن نسج بحمدك ونقدس لك قال انی اعلم مالا تعلمون»

(سوره بقره آیه 30، چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمین خلیفه ای می آفرینم، گفتند: آیا كسی را می آ فرینی كه در آنجا فساد كند و خونها بریزد، و حال آنكه ما به ستایش تو تسبیح می گوییم و تو را تقدیس می كنیم؟ گفت: من آن دانم كه شما نمی دانید.)

از خصوصیات دیگر ابوذر فزونی علم و دانش و دیانت بود كه امام علی(ع) در موردش فرمود:«انباشته از علمی شد كه از كشیدن آن ناتوان ماند بسیار سختگیر و آزمند بود، سختگیر به از دست دادن دین خود و آزمند نسبت به كسب علم» چنانچه ابوذر، خود نیز می گفت:«پس از ترك محضر رسول خدا (ص) چنان شد كه اگر پرنده ای در آسمان بال می زد، از آن حالت دانشی را به خاطر می آوردیم و بهرة علمی می بردیم».

 

بدین ترتیب شخصیتی آگاه باوفا، الگوی دینداری، ثبات و پایداری، و شخصیتی بی نظیر برای جهان اسلام شكل می گیرد چنانچه یكی از شخصیتهای مهم شیعی چون مالك اشتر با ابوذر مصاحبت داشته و از علم او نیز بهره مند شده است.» مهمتر اینكه منزلت و اعتبار ابوذر نزد پیامبر (ص) بیش از دیگر اصحاب بود چرا كه براساس شناختی كه از ایشان داشتند تنها وی را لایق می داند كه وظیفه بسیار خطیر دفاع از حق را برعهده اش قرار داده، پیمان گرفت كه در راه خدا از سرزنشِ سرزنش كننده ها نهراسد و حق را بگوید هر چند تلخ باشد.

 

ایشان نیز، پس از رحلت نبی اكرم (ص) در عملی كردن این پیمان به خوبی عمل نمود و در حمایت از امام علی (ع) و اصول اسلامی، با تكیه بر آیات قرآن همه سختی ها را به جان خرید و در برابر خود خواهان قدرت طلب و بی عدالتی ها و نابهنجاریهای اجتماعی ایستاد تا آنجا كه هیچ ترفندی برای همراه نمودنش كارساز نشد و «نه ای» كه در برابر معاویه و دستگاه حاكمة او گفت چنان با اصالت، زیبا، انسانی و محكم بود كه او را به ربذه كشاند ابوذر رنج آن را به جان پذیرا شد چرا كه «نه» او، از جنس همان «نه ای» بود كه خداوند متعال به پیامبر اكرم (ص) آموخت «لااله الاالله» لایی كه پرچمدارش پیامبر (ص)، و مظهر عدالتش، روح بزرگ و باشگوه امام علی (ع) بود و منادی اش ابوذر!

ابوذر حامی و صحابی امام علی(ع)
ابوعمرو كندی می گوید روزی نزد علی (ع) بودیم مردم گفتند برای ما از اصحاب خود چیزی بگو، فرمود: از كدام یك از اصحابم؟ گفتند از اصحاب محمد (ص) گفت: همه اصحاب محمد (ص) اصحاب من هستند، از كدام یك می پرسید؟… گفتند: از ابوذر چیزی بگو، گفت: ابوذر فراوان سؤال می كرد، گاه رسول الله (ص) به او پاسخ می داد و گاه پاسخ نمی داد.

 

ابوذر در دینش آزمند بود و به فراگرفتن علم حریص، آن قدر علم آموخت كه پیمانة علمش پرشد آن گونه كه از تحمل آن عاجز آمد. پس با توجه به اینكه ابوذر دانشمندترین اصحاب پیامبر(ص) بود به عنوان بزرگترین صحابی و حامی امام علی (ع) نیز ایفای نقش نموده، بیان می داشت كه رسول الله (ص) می فرمود:«هركس از من جدا شود از خدا جدا شده و هركس از علی (ع) جدا شود از من جدا شده!»

 

لذا پس از حادثه سقیفه همراه مقداد، سلمان فارسی، عباده بن صامت، ابوالهثیم بن التیهان و حذیفه و عمار، تلاش می نمایند كه انحراف حاصل شده در امر خلافت را به صلاح آورند و در اعتراض به واقعه سقیفه می گوید: ای گروه مهاجر و انصار شما و بستگان شما می دانید كه رسول خدا (ص) فرمود: امر خلافت پس از من از آن علی (ع) است ولی شما فرمایش رسول خدا (ص) را دور انداخته، به دست فراموشی سپردید پیرو دنیا شدید و آخرت را رها كردید آری به بهره و میوه آن دست یافتید و پوسته آن را رها كردید و حال آنكه اگر این كار را در خاندان پیامبرتان قرار می دادید حتی دو تن هم با شما اختلاف نمی كردند.

همچنین با صدای رسا فریاد برمی آورد: من جندب بن جناده یار و صحابی رسول خدا (ص)، هر كس مرا نمی شناسد بشناسد. من از رسول خدا (ص) شنیدم كه فرمود: «مثلُ اهل بیتی كمثل سفینه نوح من ركبها نجی و من تخلف عنها غرق».

«مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است هر کس سوار آن شود نجات یابد و هر کس مخالفت کند غرق می گردد».

 

به هر حال ابوذر در شرایط مختلف به عنوان مسلمانی ثابت قدم و بی نظیر، شیعه بودن را به تصویر می كشد و مرز میان دیانت زنده واصیل با كاركردهای واقعی، و دینداری خود خواهانه، منحط و دروغین را تفكیك می نماید و خدمت بزرگی به دنیای اسلام نمود چرا كه دو تیپ و دوگونه مسلمان را در درون اصحاب پیامبر (ص) از هم متمایز و مشخص كرد یك طرف چهره عملیِ ابوذر بودن، و دیگر، فرزند دنیا بودن، طلحه شدن، زبیرشدن و معاویه بودن.

آن هنگامی كه اصحاب ضعیف و دون پایه، به فزونی قدرت و مجلل نمودن هر چه بیشتر زندگی روی آورده و حركت به سوی كاخها، زندگی روزمره شان شد و با سرعتی بدور از انتظار به سمت و سوی شكل دهی جامعه طبقاتی گام بر داشتند ابوذر سیمای پایبندی به پیامبر (ص) و مسلمان واقعی بودن را به نمایش می گذارد.

 

این چنین شدن را در مكتب قرآنی پیامبر(ص): «و ما الحیوه الدنیا الا لعب ولهو وللدار الاخره خیر للذین یتقون افلا تعقلون » (سوره انعام آیه 32، و زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزكاران را سرای آخرت بهتر است. آیا به عقل نمی یابید؟) و در كنار شخصیت بی نظیری چون امام علی (ع) می آموزد كه می فرمود: «چهارپایان در بند شكمند، و درندگان در پی تجاوز به هم، مؤمنان فروتنند، مؤمنان مهربانند، مؤمنان ترسان، آنرا كه تقوا فراز برده فرو میارید، و آن را كه دنیا بالا برده بلند مشمارید».

 

نهایتاً در طی مسیر شرافت و انسانیت به مرتبتی صعود می نماید كه امام علی (ع) می فرمایند: «امروز هیچ كس جز ابوذر و خودم باقی نمانده است كه در راه خدا از سرزنشِ سرزنش كننده نترسد!»

ابوذر و خلفا:
پس از فروكش نمودن اعتراضات، به حادثه سقیفه و بیعت امام علی (ع)، ابوذر نیز بدون اینكه در موضع اعتراض آمیز خود باقی بماند به فعالیتهای اجتماعی همراه دیگر مسلمانان پرداخت ولی بر خلاف دیگر شیعیان كه معمولاً پست هایی را داشتند (از جمله عمار كه یكی از كارگزاران عمر بود) ابوذر پستی را نپذیرفت و وقتی كه به او می گفتند: ای ابوذر آیا تو هم چون ابوهریره كه حاكم بحرین است پستی را نمی پذیری؟ در پاسخ می گفت: مگر چه می خواهم مرا هر روز مقداری آب یا شیر و مقداری نان كافی است.

 

این شیوه رفتاری در حالی است كه ابوذر در زمان پیامبر (ص) بارها جانشین آن حضرت شده بود گویا با چنین رفتاری در نظر داشت كه قدرت طلبی را ناچیز و مطرود جلوه داده، عملاً نشان دهد كه حكومت موضوعیتی ندارد، تنها هدف، دیانتی است كه عنصر نمادینش نیز عدالت می باشد، لذا علی رغم اینكه حاكمان سقیفه با ترفند خلافت را در دست گرفته بودند چون بطور تقریبی و در حد توان شیخین، عدالت و اصول اسلامی جریان داشت و جامعه در وضعیتی قابل قبول بود ایشان نیز انتقادی نداشت اما چون عثمان به خلافت نشست و ثروت اندوزی و بی عدالتی حاكم شد وضعیت ابوذر نیز دگرگونه گردیده به فردی معترض و ناآرام تغییر موضع داد. این عكس العمل عمق و اهمیت كاركرد عدالت و ارزش واهمیت انسان، از نگاه ابوذر را می رساند.

اعثم كوفی می نویسد: ابوذر در اعتراض به عثمان می گفت:«تو بر سیرت و سنت ابوبكر و عمر برو تا فارغ باشی و كسی انكار نكند… عثمان گفت: تو را با این سخن چه كار؟ ابوذر گفت: من خودم را گناهی نمی دانم مگر امر به معروف و نهی از منكر».

 

همچنین هنگامی كه عثمان در مدینه عمار را كتك كاری می نماید ابوذر كه آن هنگام در شام بود زبان به نكوهش عثمان می گشاید بطوری كه عرصه را بر معاویه چنان تنگ می كند كه به عثمان می نویسد: «ابوذر ولایت شام را بر تو تباه كرد و دلهای مردمان را از دوستی تو بگردانید» به این ترتیب ابوذر در دوره خلفا، دو روش متفاوت را در پیش می گیرد در دوره خلیفه اول و دوم كه دین به ابزار دست قدرت و ثروت تبدیل نشده، بلكه براین دو برتری دارد همراهی آرام است اما وقتی كه ثروت و قدرت به عنوان نماد خودخواهی انسان می خواهد دین را نیز به ابزار دست خود تبدیل كند و مثلث خطرناك خودخواهی مطلق را تشكیل داده، اسلام پیامبر را تحقیر نماید ابوذر به بزرگترین منتقد عثمان (حاكمیت زر و زور) مبدل می گردد و همین خصیصه است كه شیعه را در طول تاریخ همواره انقلابی نگهداشته است.