پارس ناز پورتال

تجربه نزدیك مرگ (2)

تجربه نزدیك مرگ (2)

حالت های روحی افرادی که تجربه نزدیك مرگ داشته اند چگونه است ؟

ما در پاسخگویى به سؤالات بنیادین زندگى اُخروى، از انسان هزاران سال پیش، جلوتر نیستیم و هنوز هم بسا سؤالات بدون جواب هست كه انسان به دنبال آنها به جستجو و تحقیق مى‏پردازد؛ امّا بسیارى از مردم عادى وجود دارند كه تجربه نزدیك مرگ  را داشته و بعضى مراحل آن را طى كرده‏اند.

پژوهشگران، پس از بررسى مراحل گفته شده از تجربه نزدیك مرگ و خاطرات برخى افراد تجربه كننده، دریافته‏اند كه این گونه افراد، پس از بازگشت، هیچ‏گاه مانند گذشته نیستند، بلكه پس از این ماجراها دچار تحولات عمیق روحى و عاطفى مى‏شوند و به استعدادهاى روحى فراوانى دست مى‏یابند.

سقراط مى‏گوید: ما از مرگ مى‏ترسیم؛ ولى در عین حال اصلاً نمى‏دانیم كه مرگ چیست ، راستى چرا كسانى كه تجربه نزدیك مرگ  پیدا كرده‏اند، كمتر از مرگ میترسند؟ در واقع، این افراد، كسانى هستند كه مرگ را تجربه كرده و پس از آن، بار دیگر به زندگى برگشته‏اند. آنها به صورت عینى دریافته‏اند كه جریان مردن، ترسناك نیست.

این یكى از سؤالات اساسى در زمینه اثرات این تجربه است؛ ولى این تنها اثر آن نیست ، در اینجا من به اثرات پس از بازگشت افراد از تجربه نزدیك مرگ میپردازم.

 

» عدم ترس از مرگ

كسانى كه تجربه نزدیك مرگ داشته‏اند، دیگر ترسى از مرگ ندارند ؛ این موضوع براى افراد مختلف، معانى متفاوتى دارد.

از نظر برخى ترس اولیه ناشى از درد وحشتناكى است كه به نظر آنها در موقع مرگ بر انسان تحمیل مى‏شود و برخى دیگر از این امر نگران هستند كه در غیاب آنها چه كسى مراقبت از عزیزانشان را به عهده خواهد گرفت و بعضى دیگر از این مى‏ترسند كه آگاهى و شعورشان به یكباره از دست برود.

ترس از جهنم و دوزخى شدن نیز خود، عاملى دیگر از آن جمله است و  بعضى از افراد هم از ناشناخته‏ها مى‏ترسند.

كسانى كه تجربه نزدیك مرگ داشته‏اند، موقعى كه مى‏گویند ترس از مرگ را از دست داده‏اند، منظورشان این نیست كه علاقه دارند زودتر بمیرند؛ بلكه بیش از هر زمان دیگر به ادامه زندگى علاقه نشان مى‏دهند.

در واقع، احساس مى‏كنند كه اكنون تازه زندگى آنها شروع شده است ؛ اگر چه ترس آنها از مرگ كاهش یافته ولى اراده زندگى و علاقه به زندگى در آنها كم نشده است و این‏گونه افراد در مقایسه با قبل، از لحاظ روحى و روانى انسانهاى سالم‏ترى شده‏اند.

 

» حس كردن اهمیت عشق و محبت

همه آنهایى كه تجربه نزدیك مرگ داشته‏اند، پس از بازگشت مى‏گویند كه علت حضور ما در این جهان، عشق و مهرورزى است و غالباً بر این باورند كه دوستى و محبّت، نشان بارز خوشبختى و اطمینان است، به گونه‏اى كه مابقى ارزش ها در كنار آن، رنگ مى‏بازند.

این آگاهى باعث تغییر و تحوّل شدیدى در ساختار فكرى عموم این افراد مى‏شود و اگر قبلاً براى مردم ارزشى قائل نبوده‏اند، اكنون به هر كسى به عنوان فردى قابل دوست داشتن نگاه مى‏كنند یا در صورتىكه قبلاً ثروت، تنها قله آرزوهاى آنها بوده است، اكنون محبت برادرانه بر روح و اندیشه‏شان حكمفرما شده است.

 

» احساس ارتباط میان همه چیزهاى جهان

آنان این احساس را دارند كه همه چیزهاى جهان با یكدیگر مرتبط هستند و غالباً حالت احترام جدیدى نسبت به طبیعت و جهان اطراف خود میابند ، ما با همه چیز، مرتبط و متّصلیم و اگر محبت و عشق خود را در راستاى این پیوندها و قواعد و ضوابط آنها خرج كنیم، باعث خوشحالى و خوشبختى خود ما میشود.

 

» عشق به آموختن

كسانى كه تجربه نزدیك مرگ داشته‏اند، احترام جدیدى نسبت به دانش پیدا مى‏كنند ، چون وجود نورانى به آنها گفته است كه: دانش اندوزى با مرگ خاتمه نمیابد و دانش چیزى است كه انسانها آن را با خود به عنوان ذخیره به جهان دیگر مى‏برند و متذكر مى‏شود كه قلمرو كاملى از عالم آخرت به پیگیرى شوق‏انگیز علم و دانش اختصاص دارد و این امر، باعث شده است تا در بازگشت، تشنه علم و آموختن شوند.

 

» احساس جدید كنترل

همه این نوع افراد، احساس مسئولیت بیشترى در مورد روند و جهت زندگى خود پیدا میكنند ، آنها در مورد نتایج دراز مدت اعمال خود به شدت حساس هستند.

وقتى كه انسان در قید حیات است، وقت را به بطالت مى‏گذارند، عذر و بهانه مى‏آورد و حتى حقایقى را مى‏پوشاند كه پوشاندن آنها، خود، باعث افسرده شدن میشود.

فردى پس از تجربه نزدیك مرگ در مصاحبه‏اى، آن احساس كنترل را این‏گونه تعریف مى‏كند: هنگامى كه آنجا بودم و زندگى خویش را مرور مى‏كردم، هیچ مطلبى پوشیده نبود و من با همان كسانى بودم كه آزارشان داده بودم و با كسانى بودم كه كمكشان كردم تا خوشحال شوند ، امیدوارم راهى پیدا كنم تا به هر كسى بفهمانم كه دانستن این مطلب كه انسان مسئول اعمال خویشتن است، امرى بسیار لذت بخش است.

علاوه بر این، آرزو داشتم راهى پیدا كنم تا لذت چنین تجربه‏اى را كه نمى‏توان در نهایت از رو به رو شدن با آن اجتناب كرد به انسانها بفهمانم و این تجربه آزادترین احساسى است كه در جهان وجود دارد ؛ این اتفاقی محركى قوى براى هر روز از زندگى من است كه بدانم موقعى كه بمیرم، با یكایك اعمال خود دوباره رو به رو خواهم شد؛ اما تفاوتى كه در آن حالت وجود دارد، این است كه تأثیرات اعمال و رفتارم بر دیگران را احساس خواهم كرد ، البته چنین ادراكى مرا به صبر و تفكّر وا میدارد كه از آن، لذّت مى‏برم.

 

» درك ارزش و ضرورت زندگى

افرادی که تجربه نزدیك مرگ را داشته اند غالباً به شدت نگران هستند كه این جهان با نیروهاى مخرب گسترده‏اى كه در آن است، صرفاً در دست انسانهاى جایزالخطاست و همین احساسات باعث مى‏شود تا این‏گونه افراد، اهمیت و ارزش زندگى خود را بسیار جدى بگیرند و فرصت زندگى را غنیمت بشمارند.

آنها مى‏گویند كه زندگى فرصت بسیار عزیزى است كه باید از آن به بهترین شكلى بهره برد و معناى كامل آن را درك كرد.

 

» تعلّق خاطر به امور روحى

تجربه نزدیك مرگ معمولاً منجر به كنجكاوى در امور روحى و معنوى میشود و بسیارى از افراد، پس از تجربه مورد بحث، آموزش هاى روحانى پیشوایان بزرگ دینى را مورد مطالعه و پذیرش قرار مى‏دهند و تقریباً حرف همه آنها این است كه تجربه جدید آنها، كشف یك دنیاى واقعى است كه هیچ وقت تا این اندازه به وجود آن، باور نداشته‏اند.

حالا یقین دارند كه آن دنیاى دیگر، وجود دارد و اتفاقاً قواعد و ارزش هاى خاصى هم بر آن، حاكم است، از آن گونه كه در كتابهاى آسمانى و تعالیم انبیاى بزرگ، دیده مى‏شود و جریان وقایع هم بسیار شبیه شرحى است كه كتابهاى آسمانى از چگونگى مرگ و خروج روح و جهان برزخ ارائه میكنند.

 

» میل بازگشت به جهان واقعى

افلاطون در كتاب خود درباره جهان پایین (ماده) و جهان دیگر (معنا) مثالى را مطرح میكند و مى‏گوید: ما در این جهان، همانند زندانیان زنجیر شده در درون یك غاریم كه از هنگام تولد، تنها رو به انتهاى غار زیسته‏ایم و آن را دیده‏ایم و در پشت سرِ ما و در بیرون غار، آتشى روشن است و اشیا و موجوداتى از جلوى آن در حركت‏اند اما ما از همه آنها فقط سایه‏هایى را بر روى دیوار انتهایى غار مى‏بینیم و تصوّر مى‏كنیم كه این سایه‏ها، موجوداتى واقعى‏اند، در حالى كه زندگى در پشت سر ما جریان دارد و حقیقتى است غیر از این سایه‏ها.

براى زندانى‏اى كه حتّى لحظه‏اى بیرون غار را دیده باشد، بازگشت به داخل غار، سخت و غیر قابل تحمّل است و به همین ترتیب، كسانى كه تجربه نزدیك مرگ داشته‏اند به بازگشت به همان جهان عشق و نور و… میل وافرى دارند.