پارس ناز پورتال

داستان های واقعی از تجربیات نزدیك به مرگ

داستان های واقعی از تجربیات نزدیك به مرگ

تجربیات نزدیك زندگی پس از مرگ

مرگ چیست : مرگ واقعیتى است غیرقابل انكار و رسیدن به مرگ براى هر موجود بنابر گفته قران ضرورى‏تر از حیات اوست و آدمى از اوّلین روزهاى تاریخ حیات فكرى خویش به تأمل در ماهیت مرگ پرداخته و این كاوش همچنان ادامه دارد.

در این مطلب به تجربیات نزدیك به مرگ كه برخى افراد میتوانند به آنها دست یابند، مى‏پردازم.

آنچه در این تجربه‏ها روى میدهد، سست شدن ارتباط روح و بدن مادى است که در پى ضعف این رابطه، روح، آزادى‏اى میابد و به مشاهداتى نائل میشود كه پیش از آن برایش میسر نبوده است ؛ ماوراى ماده را مى‏بیند و از نادیده‏هایى آگاه میگردد كه تا آن زمان از دیدن آنها محروم و ناتوان بوده است.

مطرح كردن تجربیات نزدیك به مرگ، از این جنبه اهمیت دارد كه باعث مى‏شود افراد بسیارى كه مشابه تجربیات مزبور را داشته‏اند، جرئت كافى پیدا كنند تا موارد تجربه خود را جدّى گرفته، از زیر ضربات جبران‏ناپذیر اتهاماتى از قبیل: اختلال حواس، هذیان گویى، توهّم‏زدگى و… نجات یابند و همچنین پیشرفت هایى در این باره ایجاد كنند؛ زیرا این گونه تجربه‏ها، دست كم، پیام‏آور از جهان دیگرند و به صورت هشدار دهنده عمل مى‏كنند.

 

تجربه نزدیك مرگ چیست؟

در مصاحبه با افراد مختلف در چند كشور ، ویژگیهاى مشترك در تجربیات نزدیك مرگ آنان طبقه‏بندى شده است و بروز یك یا چند تا از این ویژگیها، معرف تجربه نزدیك مرگ است

 

» احساس مُردن

بسیارى از مردم تشخیص نمى‏دهند كه تجربه ویژه‏اى دارند كه ربطى به مرگ دارد ، آنها مى‏بینند از ارتفاعى در بالاى بدنشان به بدن خود نگاه میکنند و یكباره احساس ترس و یا حیرت و سردرگمى مى‏كنند.

یك بانوى 65 ساله پس از ایست قلبى مى‏گفت: به سختى مى‏توان این مطلب را توضیح داد ، من لحظاتى را احساس كردم كه در آن دیگر من همسرى براى شوهرم نبودم؛ مادر بچه‏هایم نبودم؛ فرزند پدرم هم نبودم ، من فقط و فقط خودم بودم.

 

» آرامش و نبودن درد

زمانى كه روح بیمار در بدن خود است، درد شدیدى را احساس مى‏كند؛ اما هنگامى كه بندها پاره مى‏شوند، احساس كاملاً واقعى از آرامش و تسكین بروز مى‏كند.

یك بانو كه پس از تصادف اتومبیل از نظر پزشكى مرده بود، مى‏گفت: به نظر مى‏آمد رشته‏هایى كه مرا به جهان متصل كرده بودند، گسسته‏ اند و از آن به بعد احساس ترس نداشتم و بدنم را احساس نمى‏كردم و سر و صداهاى پزشكان را مى‏شنیدم كه در اطراف من مشغول كار بودند؛ ولى همه اینها بى‏معنا بود.

 

» تجربه خروج از بدن

در این مرحله، فرد احساس میكند كه بالا مى‏رود و از آنجا به بدن خود نگاه مى‏كند،در اغلب افراد وقتى كه این امر اتفاق مى‏افتد آنها احساس مى‏كنند كه نوعى بدن دارند، هرچند كه در بدن فیزیكى (مادى) خود نیستند.

بدن روحانى (قالب مثالى) داراى شكل و تركیبى غیر از بدن فعلى ماست ولى آنان نمى‏توانند شكل آن را توصیف كنند.

یك بیمار، پس از شوك دارویى مى‏گفت: مى‏توانستم از بالا به كالبدم در پایین نگاه كنم كه روى تخت بیمارستان بودم و پزشكان با عجله به فعالیت مشغول بودند،پس از آن ناگهان وارد جسمم شدم ، خوب به یاد دارم كه پس از اینكه بیدار شدم به پایین تخت نگاه مى‏كردم تا خود را از آنجا پیدا كنم.

 

» تجربه گذر از تونل

این مرحله، پس از جدایى روح از بدن رخ میدهد و در این لحظه تونلى براى افراد تجربه كننده باز مى‏شود و آنها به درون تاریكى به پیش رانده میشوند و به درون فضایى تاریك، شروع به حركت مى‏كنند و در پایان به یك نور بسیار روشن مى‏رسند.

برخى از افراد به جاى تونل از پلكان بالا مى‏روند و برخى نیز خود را در عبور از درهاى پرجلال و جبروتى دیده‏اند كه نماد مشخصى از گذرگاهى به عالمى دیگر به نظر مى‏رسیدند ، بعضى در عبور از تونل ، یك صداى زوزه و یا صداى همهمه یا نوسان و لرزش برق یا زمزمه‏اى را مى‏شنوند و در منظره جلوشان، افرادى در حال مرگ دیده مى‏شوند.

اطراف آنها را ارواحى احاطه كرده‏اند كه سعى دارند توجه آنها را به بالا معطوف كنند ، آنها از درون یك تونل تاریك گذركرده، به نورى راه پیدا مى‏كنند و در حال ورود به این نور، احساس احترام نسبت به آن دارند و این دهلیز از لحاظ درازا و پهنا، بى‏نهایت و مالامال از نور است.

این مرحله را مردى این‏گونه تجربه كرده است: مشغول بازى گلف بودم كه ناگهان توفان شد و گلوله‏اى از نور به كالبد من اصابت كرد سپس خودم را بالاى كالبدم دیدم و پس از مدّتى احساس كردم بدنم به سوى تونلى كشیده مى‏شود ؛ احساس مى‏كردم كه به سرعت به طرف جلو حركت مى‏كنم و بعد از آن، داخل تونلى قرار داشتم و شاهد نورى در دهانه خارجى آن بودم كه لحظه به لحظه بزرگ‏تر و بزرگ‏تر میشد.

 

» رؤیت افراد نورانى

هنگامى كه فرد در درون تونل جاى مى‏گیرد، موجوداتى نورانى را ملاقات میكند ؛ آنها با نور زیبایى مى‏درخشند؛ نوری كه به نظر مى‏آید در همه چیز نفوذ كرده، شخص را با عشق و محبّت فرا مى‏گیرد؛ امّا على‏رغم شدت درخشندگى‏اش چشم را ناراحت نمیكند.

در این مرحله شخص با دوستان و اقوام خویش كه قبلاً مرده‏اند، ملاقات مى‏كند ، گاهى اوقات افرادى صحبت از شهرهاى زیباى نورانى مى‏كنند كه شكوهى توصیف‏ناپذیر دارند و در این حالت، ارتباطات از طریق كلمات به گونه‏اى كه ما با آن مأنوسیم صورت نمی‏گیرد؛ بلكه از طریق تله‏پاتى (ارتباط ذهنى) و بدون رد و بدل شدن الفاظ انجام مى‏شود كه بلافاصله (بدون گذشت زمان) فهمیده میشود.

پسر ده‏ساله‏اى كه بر اثر ایست قلبى، تجربه نزدیك مرگ را چشیده بود مى‏گفت: در قسمتهاى انتهایى تونل به انسان هایى برخورد كردم كه از كالبد آنها نور تابیده مى‏شد، مانند آباژورها و من هیچ كدام از آن انسانها را نمى‏شناختم ولى همه آنها به شدّت و عاشقانه مرا دوست داشتند.

 

» رؤیت موجود نورانى برتر

فردى كه تجربه نزدیك مرگ داشته، معمولاً یك موجود نورانى برتر را ملاقات مى‏كند كه در نظر او مقدّس است و این امر، چنان است كه برخى مى‏خواهند براى همیشه با او باشند؛ امّا نمى‏توانند و كار موجود نورانى آن است كه آنها را به مرور كردن زندگى گذشته‏شان قادر سازد سپس توسط موجود نورانى به آنها گفته مى‏شود كه باید به بدن خاكى خود بازگردند.

یك بانوى میانسال در مورد این تجربه، در زمان كودكى خود چنین میگوید: در آن لحظات، خود را در یك باغ بزرگ مملو از گل یافتم ، داشتم به اطراف نگاه مى‏كردم كه كالبد نورانى را مشاهده كردم، این باغ، فوق‏العاده نورانى، با طراوت و زیبا بود ولى در مقایسه با موجود نورانى، بسیار بى‏فروغ و رنگ پریده به نظر مى‏رسید و من احساس مى‏كردم كه شدیداً از سوى آن كالبد نورانى مورد عنایت و محبت هستم و این، بهترین و جالب‏ترین احساسى بود كه در عمرم با آن مواجه شدم و هنوز این خاطره را به یاد دارم.

 

» مرور كردن زندگى

در این تجربه، معمولاً كل زندگى فرد در پیش چشم او حاضر است و در واقع، مرورى بر زندگى گذشته صورت مى‏گیرد و چشم‏اندازى فیلم گونه، رنگى و سه بعدى از تك تك همه كارهایى كه فرد در زندگى‏اش انجام داده، در پیش رویش وجود دارد.

در این حالت، فرد، نه فقط هر عمل خویش بلكه حتى اثرات هر یك از اعمال خود را بر روى افرادى كه در زندگى در اطرافش بوده‏اند نیز درك مى‏كند ، مثلاً اگر كار محبت‏آمیزى براى كسى انجام دهیم، بلافاصله به جاى آنها، احساس خوشحالى و خوشى آنها را درمیابیم ، همچنین موجود نورانى مى‏پرسد كه: با عمر خود چه كرده‏اى؟ تقریباً همه كسانى كه این مرحله را مى‏گذرانند، با این عقیده به زندگى بازمى‏گردند كه مهم‏ترین چیز در زندگیشان عشق و محبت است و پس از آن دانش و این‏گونه افراد در بازگشت خود، عطشى براى كسب دانش پیدا میكنند.

یك بیمار ۲۳ ساله ساكن امریكا مى‏گوید: روزى در زمانهاى كودكى یك سبد را از دست خواهرم ربودم، به این علّت كه عروسكى در آن بود كه من آن را دوست داشت و در این مرور بر اعمال گذشته (به كمك موجود نورانى)، من از احساس خواهرم در آن لحظه آگاه شدم و به این دلیل، بسیار ناراحت و پشیمان گردیدم و زمانى كه با انسانهایى برخورد مى‏كردم كه آنها را رنجانده بودم، ناراحت مى‏شدم و اگر به كسانى كمكى كرده بودم، از این عملم شاد میگشتم.

 

» عروج سریع به آسمان

همه افرادى كه تجربه نزدیك مرگ داشته‏اند، به تجربه تونل دست نیافته‏اند، بلكه برخى تجربه غوطه‏ور شدن را گزارش داده‏اند.

در این حالت، آنان به سرعت به آسمان عروج كرده و كیهان را از نظرگاهى كه فقط مخصوص اقمار مصنوعى و فضانوردان است، دیده‏اند ، یكى از كودكان در این‏باره میگفت: خود را بسیار بالاتر از زمین دیدم، از میان ستاره‏ها گذشتم و با فرشتگان ملاقات كردم.

 

» اكراه از بازگشتن

براى برخى از افراد تجربه نزدیك مرگ چنان رویداد لذت بخشى است كه دیگر نمیخواهند از آن بازگردند و از كسى كه باعث بازگشتشان میشود عصبانى هستند ؛ البته این احساسى موقتىست كه بعد از یافتن امكان زندگى مجدد، خوشحال مى‏شوند.

شخصى در مورد این موضوع چنین میگوید: پس از مشاهده مجدد زندگى گذشته‏ام، دیگر براى بازگشت به بدنم رغبتى نداشتم ، در آنجا من راحت بودم و احساس مى‏كردم كالبد نورانى‏اى كه نزدیك من آمد و با نورهاى گسترده‏اش اطرافم را احاطه كرد، عشق و محبت فوق‏العاده‏اى نسبت به من دارد ، او از من پرسید كه آیا مى‏خواهم به زندگى برگردم. من به او جواب منفى دادم؛ ولى او به من تأكید كرد كه باید به زندگى برگردم؛ زیرا كارهاى زیادى هست كه باید انجام دهم.

در همین لحظات، احساس كردم كه به طرف بدنم كشیده مى‏شوم ، سپس چشمانم را گشودم و پزشكى را مشاهده كردم و براى یك لحظه از بازگشت به زندگى عصبانى شدم اما پس از مدتى از بیان آن مطلب، پشیمان شدم؛ چون او براى نجات من زحمات زیادى کشیده بود.

 

» فضا و زمان متفاوت

افرادى كه تجربه نزدیك مرگ داشته‏اند میگویند: زمان به شدّت متراكم است و هیچ شباهتى به زمان عادى ندارد ، آنها مى‏گویند: زمان در جریان تجربه نزدیك مرگ مثل حضور در ابدیت است.

از زنى سؤال كردند كه: تجربه شما چه مدت به طول انجامید؟ وى گفت: مى‏توانید بگویید یك ثانیه و یا ده هزار سال به طول انجامید و هیچ فرقى نمى‏كند كه كدام یك را مطرح كنید.

 

» همگام با سفر

كسانى كه تا نزدیك مرگ رفته و جرعه‏اى از تجربیات آن را چشیده‏اند، پرواز روح، گذر از تونل ، مشاهده برخى مردگان، دیدار افراد و انسان هاى نورانى و… را گزارش مى‏دهند.

پرواز روح ، بر اثر كاهش ارتباطش با جسم یا وابستگى‏اش به آن است و تونل ، حجاب بین عالم ماده و برزخ است كه در گذر از آن ، در انتها به مشاهده نور نائل مى‏آیند ؛ مردگانى كه شخص در تجربه نزدیك مرگ مى‏بیند، برخى از كسانى هستند كه به دلیل ارتباط یا علاقه یا نسبتی با این شخص، روحشان در اطراف او قرار دارد و تا آن هنگام حجاب ماده، مانع از رؤیت آنها بوده است.

 

حجاب چهره جان مى‏شود غبار تنم   خوشا دمى كه از آن چهره، پرده برفكنم!  (حافظ)