سلام کردم و گفتم " من هر یکشنبه صبح شما را اینجا می بینم. اگر از فضولی من ناراحت نمی شوید، دوست دارم بدانم شما با این لاک پشت ها چکار می کنید؟ "
او با یک لبخند جواب داد :" من دارم لاک آنها را تمیز می کنم . هرچیزی که روی لاک آنها باشد مثل جلبک و یا تفاله باعث می شود که لاک پشت گرمای کمتری جذب کند و کندتر شنا کند همچنین به مرور زمان باعث می شود که پوسته آن ضعیف و شکننده شود "
من جواب دادم " اوه ، پس واقعا شما کار خوبی انجام می دهید"
او ادامه داد : " من صبح های یکشنبه چندساعتی اینجا هستم . کمی استراحت می کنم و به این لاک پشت های کوچک کمک می کنم . این تنها راه عجیب من برای به وجود آوردن یک تغییر در زندگی است "
من پرسیدم :" اما همه لاک پشتهای آبهای شیرین که به پوسته شان جلبک و تفاله آویزان نیست. "
او گفت : " بله همینطور است "
من سرم را خاراندم و گفتم : " پس بنابراین آیا فکر نمی کنید که می توانید زمان خود را صرف کارهای بهتری بکنید؟ منظورم این است که تلاش شما قابل ستایش است اما رودخانه های زیادی در سراسر دنیا هستند که در آنها لاک پشتهای فراوانی زندگی می کنند و 99 درصد این لاک پشتها آدم های مهربانی چون شما را ندارند که به آنها کمک کند تا پوسته شان را تمیز نگه دارند.. موضع گیری نمی کنم .. اما دقیقا تلاش شما دراینجا چه تغییری را در دنیا ایجاد می کند؟ "
زن با صدای بلند خندید و سپس به لاکپشتی که در دست داشت نگاه کرد، آخرین جلبک را هم از لاکش برداشت و گفت :" عزیزم ، اگر این حیوان خدا می توانست حرف بزند دقیقا به تو می گفت که من چه تغییری را در دنیا بوجود آورده ام"
شما می توانید دنیا را تغییر دهید شاید نتوانید در یک لحظه این کار را بکنید، اما یک شخص ، یک حیوان و یک ایده خداپسندانه این کار را انجام میدهد. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید به خود بقبولانید که می توانید تغییری در این دنیا به وجود آورید.