پارس ناز پورتال

اس ام اس زیبای شب یلدا (14)

مجموعه : اس ام اس جدید
اس ام اس زیبای شب یلدا (14)

شب قد کشیده زیر بلندای چادرت
هی می نویسمش کـه تمامش کنم ولی…
از مـن بزرگتر شده تصویر آینه
دردی نشسته خیره بـه مـن روی صندلی
« مسیحا ابوعلی »
.
.
بی‌ردی از پرنده و پرواز تا هنوز
نزدیک استحاله‌ي شبهای چشم تـو
با فرصتی کـه باز بـه آغاز مانده اسـت
در عادتم عجیب بـه یلدای چشم تـو
«شیوا فرازمند »
.
.
در لابه لای این شب دیوانه گم شدند
آن روز هاي خوب و قشنگی کـه داشتم
یلدای پیروخسته این سال لعنتی
برداشت انچه راکه برایت گذاشتم
«وحید نجفی »
.
.
دستم گرفت دست تـو را توی دست خود
سرمای  نخستین شب غمگین سال را
احساس کرد فصل زمستان رسیده اسـت
پیچید دور گردن عکس تـو شال را
« وحید نجفی »
.
.
یلدا دوباره شعر و غزل را بهانه کرد
با چند جمله ي متغیر / بدون حرف
با ساختار ذهنیتی پوچ و منحرف
مبهوت در سپیدی دستان خیس برف
«رضا صحرایی – پارسا»
.
.
یلدای بی ترانه ي وقتی تـو نیستی
در شعر هاي یخ زده پهلو گرفته اسـت
لطفی کن و دوباره مرا یخ شکن نباش
این عشق با نبودن تـو خو گرفته اسـت
«امیر سنجری »
.
.
یلدا چـه اتفاق قشنگیست خوب مـن
-افتاده توی قهوه ي با تـو نشستنم-
لب می زني بـه تلخی فنجان قهوه ات
لب هاي گر گرفته ي فنجان منم منم
«پویا آریانا »
.
.
وقتی کـه از نهایت شب حرف می‌زنی
یلدا درست مثل خودت سرد میشود
امسال هم زنی کـه تـو تنها گذاشتیش
دارد برای روح خودش مرد می‌شود
« زهرا دهقان »
.
.
از کوچه هاي زرد دگر رد نمی‌شود
یلدا کـه برده اند دلش رابه روی دست
فردا تمام شهر در آغوش خواب دید
یک زن سقوط می کند از “ارتفاع پست ”
« رویا ابراهیمی »
.
.
برفیست پشت پنجره ي روزهای سرد
دیماه فرصتیست برای بروز درد
از شهر پرت جن زده ي مـا فرار کن
دنیا سیاه چاله ي شومیست برنگرد
« رضا عابدین زاده »
.
.
دیگر بـه مغز شاعری ام خون نمی‌رسد
این شب  دل غزل زده ام را چـه می‌کند؟
با فال و قرص  خواب و غزل  حل نمی شود
این شعر تا سحر بشود سکته می‌کند
« علی اکبر رشیدی »
.
.
یک اتّفاق یخمکی عاشقانه نیست
این قرص ها دلیل پشیمانی مـن اسـت
یلدا هنوز دو رو برمـ تخمه می جود
این جا شروع خودکشی آنی مـن اسـت …
« رقیه خدابنده اویلی »
.
.
یلدای گیسوان مـن آغاز میشود
پاییز بی بهار بـه اتمام رسیده اسـت
کاری نکن! کـه شهر خبردار مان شود
خواب از سر تمام کلاغان پریده اسـت
«مهتاب بازوند »
.
.
یلدا سپید سادگی ات را سیاه کن !
خوابند و بی دلیل کنارت نشسته اند
لابد شبیه شمع تـو را فوت می‌کنند
وقتی بجای پسته دلت را شکسته اند
«علی اکبر رشیدی »
.
.
زل می زنم بـه اینهمه یلدای ناتمام
حل می شوم تمام تـو را توی هیچ کس
حافظ دوباره گفته نمی آیي بی دلیل
بغضی شکسته تر شده حالا نفس … نفس …
« مرضیه فرمانی »
.
.
جغرافیای توی سرم گیج می‌خورد
دارم دراز می‌شوم امشب بدون درد
یلدای تلخ با تـو نبودن رسیده اسـت
ایمان بیاوریم بـه آغاز فصل سرد
« مریم حقیقت »