پارس ناز پورتال

اس ام جدید احساسی و زیبا (161)

اس ام جدید احساسی و زیبا (161)


من چه کنم خیال تو منو رها نمی کنه اما دلت به وعده اش یه کم وفا نمی کنه

من ندیدم کسی رو که مثل تو ماندگار بشه ادم خودش و که تو دل اینجوری جا نمی کنه..

 

 

زندگی حکمت اوست…..

زندگی دفتری از حادثه هاست….

چند برگی را تو ورق خواهی زد…..

مابقی را قسمت…..

 

 

عشق راضی است مقدس،برای کسانی که عاشقند عشق برای همیشه بی کلام می ماند، اما برای کسانی که

عشق نمی ورزند، عشق شوخی بی رحمانه ای بیش نیست

 

 

 میگم تو توی قلب من هم اولی هم دومی! بهم میگه من اینقدر دارم که تو توی اونا گمی….

 

 

 ای کاش زمان در دستم بود تا لحظه ی با تو بودنم را آنقدر طولانی میکردم که برای بی تو بودنم وقتی نمی ماند

 

 

میدونی فرق خنده ی من با مال تو چیه؟ تو شادی میخندی ؛ من وقتی تو شادی می خندم

 

 

در زندگی افرادی هستند که مثل قطارهای شهر بازی میمونند ،از بودن با آنها لذت میبری اما با آنها جایی نمیرسی…

 

 

خنده میبینی ولی از گریه ی دل غافلی خانه ی ما از درون ابر است و بیرون آفتاب…

 

 

در این شهر صدای پای مردمی یست که همچنان که تو را می بوسند طناب دار تو را می بافند ، مردمی که صادقانه دروغ می گویند.

 

 

عشق یعنی کوچیک کردن یک دنیا به اندازه ی یک نفر،یا بزرگ کردن یک نفر به

اندازه ی یک دنیا….

 

 

عمری با غم عشقت نشستم به تو پیوستم و از خود گسستم ولیکن سرنوشتم این

سه حرف بود تو را دیدم پرستم شکستم          

 

 

عشق یعنی ساده گرفتن همه چیز ؛ جز احساسات طرف مقابل

 

 

به شکست غرورم به ستاره غروبم به دیده گان بی فروغم و به قطره های اشکم

قسم می خورم که دوستت دارم         

 

 

پرنده ای که مال تو نیست

1000تا قفس هم بسازی باز میره!

 

 

به ستاره ها که در حرکتند،به خورشید که از

آتش است حتی در راستی حقیقت نیز تردید

کن اما به دوستی من هرگز 

 

 

آنان که تو را خدای خویش خوانده اند

کفرش به کنار! عجب خدایی دارند

 

 

هرگز گمان مبر ز خیال تو غافلم  گر مانده ام خموش خدا داند و دلم

 

 

هر چه محبت داری نثار دوستت کن  اما هر چه اعتماد داری به پای او نریز…         

 

 

مردگان را هفته ای یک بار دیدار است  ما که از یاد رفته ایم از مزاری کمتریم…

          

 

اگه زندگی کردی،اشتباه نکن

اگه اشتباه کردی،تکرار نکن

اگه تکرار کردی،اعتراف نکن

اگه اعتراف کردی،التماس نکن

اگه التماس کردی،زندگی نکن…

 

 

نیمكت كهنه باغ

خاطرات دورش را

در اولین بارش زمستانی

از ذهن پاك كرده است

خاطره شعرهایی را كه هرگز نسروده بودم

خاطره آوازهایی را كه هرگز نخوانده بودی

 

 

به من بگویید

فرزانه گان رنگ بوم و قلم

چگونه

خورشیدی را تصویر می كنید

كه ترسیمش

سراسر خاك را خاكستر نمی كند ؟

 

 

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش

مانیم كه یا جای پای خود می نهیم و غروب می كنیم

هر پسین

این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریك دوردست

نگاه ساده فریب كیست كه همراه با زمین

مرا به طلوعی دوباره می كشاند ؟

ای راز

ای رمز

ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین

 

 

صداقت یعنی از مرز افق ها

                               به قصد دیدن رویت گذشتن

میان كوچه های سبز احساس

                              به دنبال قدم های تو گشتن

نجابت یعنی از باغ نگاهت

                            به رسم عاطفه یك پونه چیدن

میان سایه روشن های احساس

                            ترا از پشت یك آئینه دیدن

 

 

 

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان ها جا همین رنگ است