پارس ناز پورتال

علت های تأخیر ازدواج در نظام خانواده

علت های تأخیر ازدواج در نظام خانواده

در این مقاله مباحث اجتماعی در خصوص تأخیر ازدواج در نظام خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم تا آن جائی که فقط زمینه ها و ضرورت بازنگری در سن ازدواج را ارائه و پردازش نمائیم. مقولات قابل بررسی در این مقاله عبارتند از: معنی بلوغ و انواع آن از منظر آیات، سن ازدواج در روایات، زمینه های اجتماعی و فرهنگی، میانگین سن ازدواج، عوامل تعیین کننده سن ازدواج، بازتحلیل تحقیقات انجام شده درباره علل افزایش سن ازدواج

مقدمه

وقتی سن بلوغ و ازدواج به عنوان مقوله ای اجتماعی و فرهنگی نگریسته می شود، گوئی کلافی به هم پیچیده و در هم تنیده را می کاویم که تارها و رشته های متعدد آن به هم پیچیده شده اند. دشواری این نوع مطالعات و تحقیقات، از آن جا ناشی می شود که موضوع مورد مطالعه، انسان است با تمام پیچیدگی های رفتاری و روانی او متغیرها و اسباب و علل تأثیرگذار متنوع و پیچیده است؛ نتایج تحقیق، به دشواری قابل تعمیم است؛ و اثبات خلاف آن و اراده مصادیق و شواهد، مخالف آن است. به همین دلیل است که در قلمرو علوم اجتماعی، کمتر از قوانین و



قواعد ثابت و لایتغیر سخن گفته می شود. همه چیز سیال است و وابسته به ده ها شرط و علت و کشف رابطه علی و معلولی، سبب و مسببی و تأثیر و تأثّری بین پدیده-ها بسیار دشوار است. مقوله مورد بحث ما نیز در زمره مقولات اجتماعی قرار می گیرد و اگر از این زاویه به آن نگریسته شود نکات و مطالب فراوانی قابل کشف و مطالعه است.

بلوغ

در لغت عرب، بلوغ به معنی رسیدن به پایان مقصد است، اعم از این که مکان باشد یا زمان یا امر معینی. (1) در المنجد آمده است: «بَلَّغۀ بُلُوغَاً؛ نزد او رسید.»، «بَلَغَ الثَّمَر؛ میوه رسید.» یا این که «بَلَغَ الغُلامُ؛ پسربچه بالغ گردید.» همچنین بلاغ اسم مصدر ابلاغ و یا تبلیغ دانسته شده است. (2) از ریشه بلغ الفاظ و اصطلاحات متعددی از قبیل: ابلاغ و تبلیغ، بالغ، بلوغ، مُبَلِّغ و… ناشی شده است.

بلوغ در اصطلاح مورد نظر ما در موسوعه فقه چنین آمده است: بلوغ پایان دوره کودکی است و زمانی است که فرد مکلف می گردد. در کتاب الموسوعۀ العربیۀ المیسرۀ در تعریف بلوغ چنین آمده است: بلوغ عبارت است از شروع نضج جنسی در زمانی که اعضای تناسلی بتوانند وظایف خود را انجام دهند و این را سن مراهقه می گویند و در دختران از دوازده تا چهارده سالگی پدید می آید و با پدیده حیض و رشد پستان ها همراه است و در پسران از دوازده سالگی تا شانزده سالگی به تأخیر می افتد و با خروج منی و تغییر صدا و شروع نمو ریش همراه می باشد. (3)

* بلوغ حُلم

در سوره نور به نوعی بلوغ اشاره شده که از آن به بلوغ حُلم تعبیر می شود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ * وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ



نرسیده‏اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیم روز هنگامى که لباس‌های (معمولى) خود را بیرون مى‏آورید، و بعد از نماز عشاء؛ این سه وقت خصوصى براى شماست؛ امّا بعد از این سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گِرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیّت به یکدیگر خدمت نمایید). این گونه خداوند آیات را براى شما بیان مى‏کند، و خداوند دانا و حکیم است! و هنگامى که اطفال شما به سنّ بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصى که پیش از آنان بودند اجازه مى‏گرفتند؛ این‌چنین خداوند آیاتش را براى شما بیان مى‏کند، و خدا دانا و حکیم است!» (4)

حکم آیات مزبور این است که در سه نوبت در شبانه روز اطفال که به حد حُلم رسیده اند، به هنگام ورود به خلوت والدین خود باید اذن بگیرند. این سه نوبت زمانی است که معمولاً افراد پوشش مناسبی ندارند. بیان آیات مزبور متضمن این نکته است که حُلم و احتلام به معنای جماع در حال خواب، معیاری است برای تشخیص بلوغ اطفال. (5) احتلام، کنایه از رسیدن کودک به یک حد جنسی است که قوای جنسی او تحریک می-شوند. بنابراین، رسیدن به حُلم به معنای وقوع بلوغ است و اطفال کسانی هستند که به حد بلوغ جنسی نرسیده اند. (6)

* بلوغ نکاح

آیه ای از سوره نساء، متضمن مفهوم بلوغ نکاح است: «وَ ابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ؛ و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آن‌ها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آن‌ها بدهید!» (7)

واژه یتامی در آیه مزبور به اتفاق جمیع مفسران و فقها شامل کودکان دختر و پسر می شود. خطاب آیه نیز به اولیای کودکان است که به آن ها دستور می دهد که یتیمان را بیازمایند تا موقعی که به حد نکاح رسیدند و در آن ها رشد عقلی حاصل گردد. (8) در این صورت ولایت خود را تمام شده بدانند و اموال آن ها را تحویل خودشان بدهند. در این آیه، ملاک بلوغ، رسیدن به حدی است که پسر یا دختر شایستگی نکاح را داشته باشند که این شایستگی برابر ادله دیگر در مورد مردان با احتلام و در مورد زنان با وقوع حیض تحقق می یابد. ملاحظه می شود که بلوغ مزبور دایره و قلمرو وسیع تر از بلوغ حُلم دارد؛ زیرا بلوغ نکاح به توان اداره خانواده و تشکیل خانواده تعبیر شده است، حال آن که بلوغ حُلم، تنها ناظر به دخول اطفال به خلوت والدینشان می باشد.

* بلوغ اَشُدّ

درجه بالاتر و کامل تری از بلوغ که قرآن به آن اشاره کرده، بلوغ اَشُد است که در چندین آیه از قرآن به آن اشاره شده است:

«وَ لاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ؛ و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و براى اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد!» (9)

«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ و هنگامى که به بلوغ و قوّت رسید، ما «حکم» [نبوّت‏] و «علم» به او دادیم؛ و این‌چنین نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم!» (10)

«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ و هنگامى که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم؛ و این گونه نیکوکاران را جزا مى‏دهیم!» (11)

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا؛ او کسى است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را به صورت طفلى (از شکم مادر) بیرون مى‏فرستد، بعد به مرحله کمال قوّت خود مى‏رسید، و بعد از آن پیر مى‏شوید.» (12)

در آخرین آیه، ملاحظه می شود که بلوغ اشد در کنار مقاطع سنی کودکی و پیری قرار گرفته است. یعنی در روند رشد و کمال جسمی و عقلی فرد. بلوغ اشد، دوره ای است که فرد دوران صباوت و کودکی را سپری کرده و قوای بدنی او استحکام یافته است. آیه اول، که در دو سوره عیناً تکرار شده است، بلوغ اشد را زمانی دانسته که طفل از





حجر خارج شده و تصرفات مالی او مشروعیت می یابد. علامه طباطبایی (رحمۀ الله علیه) بلوغ اشد در تمام آیات را به یک معنی دانسته و آن را با بلوغ نکاح مذکور در آیه 6 سوره نساء یکی دانسته است. (13) ملاحظه می شود که مفهوم بلوغ اشد قلمرو وسیع تری نسبت به بلوغ حلم و بلوغ نکاح دارد؛ زیرا علاوه بر بلوغ جنسی، به بلوغ و استحکام عقل نیز اشارت دارد.

از بررسی مجموع آیات مربوط بلوغ و مفاهیم بلوغ حلم، بلوغ نکاح و بلوغ اشد، چند نکته نتیجه می شود:

1. آیات قرآن بین بلوغ دختر و پسر تفاوتی قائل نشده و الفاظ و عبارات، همه جا کلی است و یا این که مفسران، آن را این گونه تفسیر کرده اند.

2. در آیات قرآن، نه از سن و نه از هیچ علامت و نشانه دیگری برای بلوغ سخن به میان نیامده، منتها می توان بلوغ طبیعی و تکوینی را با توجه به مفاهیم حلم (احتلام)، رشد و قابلیت نکاح که مقولاتی طبیعی و تکوینی هستند، مستفاد نمود؛ بنابراین بلوغ از منظر آیات قرآن امری طبیعی و تکوینی است.

3. بلوغ در قرآن آغاز دوره ای از حیات افراد است که آنان وارد تکالیف و مسئولیت های فراوانی می شوند. عبادات، معاملات و امور حقوقی زمانی متوجه افرادی می گردد که به بلوغ رسیده باشند.

4. در خصوص «سن ازدواج» آیه 6 سوره نساء از «بلوغ نکاح» سخن گفته. این که بلوغ نکاح چیست و چه زمانی حاصل می شود و یا این که اماره-ها و نشانه های آن چیست، به ابتلا و آزمایش منوط گردیده و چنان که ملاحظه کردیم، آن را با احتلام در مردان و عادت ماهیانه در زنان قابل اثبات دانسته اند. (14)

سن ازدواج در روایات

پاره ای از روایات، در مقام تجویز ازدواج در سن یا موقعیت خاصی برآمده اند. این دسته از روایات، حکم جواز و مباح بودن ازدواج را اعلام داشته اند و مقرر کرده اند که ازدواج و نکاح دختران در فلان موعد مجاز است. برخی از این روایات عبارتند از:

قول امام صادق (علیه السلام) که می فرمایند: «هنگامی که دختر نُه ساله شد، کودکی او پایان می پذیرد و ازدواج می کند و حدود عمومی علیه او و به سود او جاری می شود.» (15) حضرت (علیه السلام) در جایی دیگر می فرمایند: «به درستی که دختر مانند پسر نیست، همانا دختر نُه ساله هنگامی که ازدواج کند و رابطه زناشویی برقرار نماید از کودکی خارج می شود.» (16) نیز حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «زمانی که دختر ازدواج کند و عمل زناشویی انجام گیرد، در حالی که نُه ساله باشد، کودکی و یتم از بین می رود…» (17)

ملاحظه می شود که مجموع روایات مزبور ازدواج و نکاح را در معنی نزدیکی و هم بستری استعمال کرده اند نه به معنی یک عمل حقوقی و عقد نکاح؛ زیرا در فقه امامیه، انعقاد عقد نکاح حتی قبل از نُه سالگی مجاز شناخته شده است به این ترتیب که ولی قهری (پدر و جدّ پدری) می توانند فرزند صغیر خود اعم از دختر و پسر خود را به عقد





نکاح درآورند: راوی می گوید از امام باقر (علیه السلام) در مورد پسربچه ای که به عقد ازدواج دختربچه ای در می آید سؤال نمودم، حضرت (علیه السلام) فرمودند: اگر پدران آن دو، آن ها را به عقد ازدواج یکدیگر در آورده است این عقد جایز است ولی این دختر و پسر هنگامی که بالغ شدند اختیار دارند که آن را بپذیرند یا نپذیرند. (18)

با توجه به آن چه گفتیم در جمع بندی از بررسی روایی می توان گفت که آن چه در عبارات معصومین (علیهم السلام) در خصوص بلوغ برای ازدواج آمده است نُه سالگی است. و بلوغ بیان شده ناظر به ازدواج به معنی رابطه زناشویی و هم بستری است. به عبارت دیگر، نُه سالگی از آن جهت زمان بلوغ معرفی شده که دختر قابلیت هم بستری و عمل نزدیکی را پیدا می کند. پس هنگامی که این قابلیت در سن نُه سالگی دختر، بر او ایجاد می شود، نباید دختر این سن را زیاد به تأخیر اندازد، نه این که گفته شود در همین سن ازدواج کند، ولی تأخیر انداختن زیاد در سن ازدواج می تواند انواع مشکلات جسمی، روحی، جنسی، خانوادگی، اجتماعی و… را به همراه داشته باشد.

زمینه های اجتماعی و فرهنگی

ازدواج و همسر گزینی از نگاه اجتماعی، جنبه ای از ویژگی اجتماعی زیستن انسان و از جمله روابط انسانی است که تابع عوامی ورای غرائز و طبایع بوده و تحت تأثیر شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیز می باشد. به عبارتی ازدواج: «برخوردی است دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت و یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی.» (19)

کارکردی را که انسان از ازدواج داشته، در نگاه متفکران متفاوت است. امام محمد غزالی آن را برای بقاء جنس آدمی و نسل وی و نه برای شهوت، دانسته است. خواجه نصیرالدین طوسی، تأسیس و بنای خانواده را مقتضای حکمت الهی و باعث آن را دو چیز دانسته: حفظ مال و طلب نسل و نه داعیه شهوت. (20)

مالینوفسکی، زناشویی را قراردادی به منظور به دنیا آوردن نوزادان و نگه داری آنان می داند. ساموئل کینگ ماهیت خانواده را نه تولید مثل و پرورش جسمانی فرزندان بلکه تربیت اجتماعی، اخلاقی و ایجاد شخصیت اجتماعی و فرهنگی دانسته است. و بالأخره لوئی روسل خانواده را وسیله ای برای کسب تعادل روانی و حوزه ای می داند که تاریخچه روان شناسی هر فرد در آن تجلی می یابد. کارکرد ازدواج را هرچه بدانیم یک نکته مشترک است و آن این که ازدواج قراردادی است که در حقیقت اساسنامه اولین و مهم‌ترین واحد اجتماعی یعنی خانواده است.

وقتی که از منظر اجتماعی به توصیف نظام خانواده و تحولات آن می پردازیم طیف وسیعی از تحولات و عوامل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را شامل می شود. این عوامل به نحو چشم گیری ساخت خانواده، اَشکال ازدواج، روابط بین اعضای خانواده و غیره را تحت تأثیر قرار داده است. امواج رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت دیوارهای




چهاردیواری را فرو ریخته و فضای خانواده ها را تسخیر نموده است؛ رسانه ها و نهادهای رسمی و غیر رسمی در رقابت با نقش سنتی خانواده تأثیر بیشتری در تربیت و شکل گیری شخصیت افراد دارد؛ خانواده دیگر محل استراحت و کار به دور از قیل و قال جامعه نیست. بلکه کانون فرهنگی و اجتماعی است که انسان ها به خانه می آیند تا بیاموزند و آگاهی یابند.

با وجود این ها، روابط اعضای خانواده رو به کاستی است و نوعی بحران عاطفی و تجزی و تجرّد شخصیت در خانواده حاکم است. کاهش تعداد فرزندان و مهاجرت خانواده های جوان و جدایی آن ها از خانواده والدین سبب شده است که ابعاد کمّی خانواده ها دچار تغییر شود. درجاتی از این تغییرات در تمام جوامع، اعم از صنعتی و در حال توسعه قابل مشاهده است.

افزایش سن ازدواج

اشکال اساسی که از منظر اجتماعی به سن قانونی بلوغ وارد است و ضرورت بازنگری در آن را ایجاب می کند، غیر واقعی بودن سن تعیین شده است. توضیح آن که، در جامعه امروزی ایران، آمارها حکایت از آن دارد که ازدواج دختران به مراتب بالاتر از سن قانونی صورت می گیرد و تعداد محدودی از ازدواج ها که در سنین پایین 9 تا 14 سال صورت می گیرد، به صورت استثنائی و در شرایط غیر عادی و استعلاجی و به دلائل خاص صورت می گیرد. سن



واقعی ازدواج سنی است که دختر قوه و توانایی کافی برای مسئولیت پذیری، اداره خانواده، تربیت فرزند، قدرت فکری در امور اقتصادی و اجتماعی و توجه به سود و زیان در معاملات و مواظبت در حفظ و نگه داری از اتلاف اموال و صرف آن به صورت عقلائی داشته باشد. (21) این تصور اجتماعی از بلوغ که در حقوق، رشد نامیده می شود در مباینت آشکار با حکم قانونی مندرج در ماده 1043 قانون مدنی می باشد.




مگر نه این است که قواعد حقوقی برای تنظیم روابط افراد در یک جامعه وضع می شوند و مگر نه این است که حقوق در پی استقرار نظمی است که در سایه آن، روابط افراد سامان یابد؟ در پاسخ به این انتظارات است که قانون گذار در وضع قواعد حقوقی باید به واقعیات اجتماعی توجه داشته باشد؟ قاعده ای وضع نماید که حداقل با بنای عقلا و رسوم جاری و گرایش های غالب مردم هم سو باشد. قانون گذاری که دنیایی از سوابق و تجارب و آداب و


رسوم را پیش رو دارد در وضع قانون، مبسوط الیه نیست. که اگر چنین باشد قوانینی وضع خواهد کرد که با عدم اقبال و یا تخطی و گریز مردم مواجه خواهد شد. سابقه وضع قوانین مخالف با واقعیات اجتماعی و مباین با گرایش غالب مردم تنها در مجموعه های قوانین جا خوش کرده و از مباحث واقعی فرهنگی و اجتماعی کاربردی در آن خبری نیست.

در مقوله مورد بحث، انتظار این می رود که حکم قانون برای افراد کوچه و بازار، تعجب آور و پرسش برانگیز نباشد و یا حداقل این که چنین حکمی را غیر قابل پذیرش ندانند. در حالی که جامعه رو به رشد ما جذابیت ها و فرصت هایی از این قبیل تحصیل، اشتغال، هنر آموزی و غیره را پیش روی دختران قرار داده است. آیا می توان تصور کرد که دختری قلم و دفتر خود را در دبستان بر زمین گذاشته و دل از بازی های کودکانه رها ساخته و روانه خانه شوهر شود و مسئولیت سنگین خانه داری، شوهر داری و تربیت فرزندان را بر عهده گیرد. اگر حداقلی از چنین ازدواج




هایی شاهد مثال برای حکم عقلا آورده شود تصورشان این خواهد بود که چنین ازدواج هایی در خانواده های نابسامان با والدینی بی مسئولیت و در مواردی برای حفظ آبرو و حیثیت خانواده و از سر استعلاج صورت گرفته است. چنان که جامعه به زنان کم سن و سالی که کودکی نیز در آغوش دارند با دیده ترحم و شفقت نگاه می کنند. جامعه انتظار دارد که عقلا و حاکمان دینی برای مصلحت و حمایت از دختران کم سن و سال حداقل سن ازدواج را افزایش داده و حکم خلاف واقع خود را اصلاح نمایند.

میانگین سن ازدواج

زمانی که افراد یک جامعه برای ازدواج خود بر می گزینند آیینه تمام نمایی از باورها و نگرش ها، وضعیت اقتصادی جامعه، سیاست های مربوط به کنترل جمعیت، توقعات و انتظارات افراد جامعه در خصوص سطح امکانات و رفاه، گرایش به تحصیلات عالیه و ده ها متغیر تأثیرگذار دیگر می-باشد. حداقل این که «سن ازدواج» کمّی ترین متغیری است که می توان تأثیر عوامل کمّی و کیفی دیگر بر رخداد ازدواج را بررسی نمود. برای مثال بررسی و تحلیل داده




های آماری و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که وخیم بودن وضعیت اقتصادی و یا گرایش به تحصیلات عالیه عواملی هستند که میانگین سن ازدواج را افزایش می دهند. تغییرات در سبک زندگی، میل به استقلال اقتصادی، پایبندی به سنت ها و آموزه های دینی، سیاست های دولت و ده ها عنصر اجتماعی دیگر، رخداد ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهند که کمّی ترین تأثیر آن را باید در سن ازدواج جستجو کرد.

فراگیر بودن ازدواج یکی از ویژگی های جامعه ایران است. یعنی برخلاف بسیاری از کشورهای صنعتی که گروه کثیری تمام عمر خود را به صورت تجرد و عزب سپری می کنند در ایران درصد بسیار ناچیزی ممکن است تا پایان عمر، مجرد باشند. نرخ خام ازدواج که بیانگر تعداد ازدواج نسبت به جمعیت رو به رشد در طول یک زمان می باشد حاکی از آن است که به رغم پاره ای از تغییرات که تحت تأثیر تحولات اجتماعی و فرهنگی شدید صورت گرفته



جامعه ایران گرایش مطلوبی نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده داشته اند پایین بودن نرخ خام ازدواج در سرشماری عمومی سال 1355 به دلیل حاکمیت ماده 23 قانون حمایت خانواده بوده است که حداقل سن ازدواج در دختران را هجده سال و در پسران 22 سال مقرر کرده بود. با پیروزی انقلاب و ایجاد انگیزه های شرعی برای ازدواج و ایجاد پاره ای تسهیلات و از همه مهم تر تعلیق ماده 23 قانون حمایت خانواده نرخ خام ازدواج در سرشماری 1360 بیانگر رشد می باشد. ولی در سرشماری 1365 این نرخ تحت تأثیر شرایط جنگی کاهش یافته و خلاصه آن که


سرشماری ها از سال 1373 به بعد حاکی از کاهش سن ازدواج دارد که علت آن را باید در سیاست های کنترل جمعیت، میل جوانان به استقلال اقتصادی و فراهم کردن شرایط بهتر زندگی جستجو کرد. ضمن این که تفاوت ها و نوسانات مربوط به نرخ خام ازدواج در تمام نقاط کشور یکسان نبود که دلیل آن را باید در عوامل اقتصادی آداب و رسوم محلی و منطقه ای و ساختار سنی و ترکیب جمعیتی آن ها جستجو کرد. (22)

در مقام نتیجه گیری از مباحث و بررسی آمارها در خصوص وضعیت سن ازدواج، می توان گفت در دهه های اخیر، میانگین سن ازدواج افزایش یافته. سرعت تغییرات و رخدادهای مختلف همانند وقوع انقلاب و تشویق به ازدواج همراه با انگیزه های دینی، وقوع جنگ و اثرات مستقیم و غیر مستقیم آن بر ازدواج افراد، چه در زمان جنگ و چه پس از آن، سیاست های دولت در تشویق افراد در امر پیش گیری و کنترل باروری و ده ها عامل سیاسی و اقتصادی، چنین تغییراتی را سبب شده اند.

عوامل تعیین کننده سن ازدواج (23)

تصمیم به ازدواج از منظر فردی بیانگر موقعیت فرد از حیث اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی باورها و انتظارات وی از تشکیل خانواده می باشد و از منظر اجتماعی منعکس کننده شرایط عمومی جامعه، سیاست های دولت، انتظارات عمومی و ده ها نکته دیگر می باشد، بنابراین عوامل مؤثر بر سن ازدواج بسیار متنوع و متعددند ولی به دلیل تداخل و ارتباط تنگاتنگی که بین این عوامل می باشد تفکیک دقیق و غیر قابل خدشه بین آن ها دشوار است. یک سر این عوامل در ذهنیت و نگرش فرد و انتظارات او از زندگی زناشویی ریشه دارد و سر دیگر آن در سیاست های کنترل شده جمعیت دولت، بحران های اقتصادی و اجتماعی نیز هر یک به سهم خود اثرگذار می باشد.

* عوامل فکری و فرهنگی

تغییرات فرهنگ و نگرش جامعه در خصوص ازدواج یکی از علل تعیین کننده سن ازدواج است. اگر چه تأثیر عوامل فرهنگی و فکری به صورت غیر مستقیم و غیر قابل ارزیابی به عدد و رقم می باشد ولی نمی توان از تأثیر آن بر امر ازدواج غفلت کرد. چنان که در کشورهای غربی فلسفه مادی، دیدگاه های لیبرالی، تأکید افراطی بر حقوق و آزادی های فردی، فمنیسم مبتنی بر برترانگاری زن، سُست شدن پایه های ایدئولوژیک و دین-گرایانه ازدواج، ارضای نیازهای عاطفی و جنسی در خارج از چارچوب نهاد خانواده آموزه های فلسفی و نظری هستند که تمام شئون و ابعاد خانواده و از جمله زمان ازدواج را تحت تأثیر قرار داده اند. در جامعه ما اگر چه با پیروزی انقلاب، نظام خانواده بر پایه آموزه ها و تعالیم ارزش مدارانه و قداست آمیز اسلام در خصوص خانواده شکل گرفت، ولی نمی توان از پایه های تمایلات و ذهنیت ها در خصوص ازدواج، غفلت کرد.

میل به استقلال اقتصادی در کنار تمایل به استقلال و جدایی از خانواده، گرایش به محدود کردن مسئولیت های ناشی از زندگی مشترک، کم رنگ شدن نقش خانواده ها در انتخاب همسر و در مقابل، نقش مؤثر فرزندان در این امر، کم رنگ شدن سنت ها و آداب و رسوم بومی و محلی و گرایش به سمت روش ها و سبک های ملّی و عمومی تر، در مجموع، گرایش هایی هستند که ذهنیت و گرایش های درونی نسل امروزی را شکل می دهند. توجه و گرایش بیشتر به هماهنگی روحی و فکری و مفاهیمی همچون عشق و دوست داشتن و درک متقابل جایگزین مناسبات تحکم آمیز فامیلی و آمریت والدین شده است.

رشد فکری و معنوی جوانان امروزی سبب شده است که در خود صلاحیت انتخاب همسر را ببینند و بر مبنای اهدافی که خود تعیین می‌کنند اقدام به همسرگزینی می کنند؛ بنابراین برخلاف دهه های گذشته که ازدواج با رعایت مسائل طبقاتی و گرایش به وصلت های اجتماعی همسان صورت می گرفت، جوان امروز در انتخاب همسر به هماهنگی روحی می اندیشد. به طور کلی در نگاه فرهنگی به مقوله ازدواج باید به شکاف نسلی و اختلاف بین فرزندان با والدین توجه داشت: تفاوت در نگرش، تفاوت در نیازها و چگونگی زندگی، تفاوت در سطح توقعات، تفاوت در خواسته ها و آرمان ها که در بسیاری از موارد با واقعیات اقتصادی اکثر جوانان سازگار نبوده و به ناچار سن ازدواج را افزایش می دهد.

تأثیر برخی از رفتارها و روش های فرهنگی در خصوص ازدواج دوگانه گاه مثبت و گاه منفی ارزیابی می شود. نحوه آشنائی و ارتباط دختر و پسر این گونه است. در جوامع سنتی و بسته که امکان ارتباط و آشنائی سالم بین دختر و پسر وجود ندارد زمینه مساعدی برای برقراری ارتباط سالم و مشروع وجود ندارد فلذا، هنگام تصمیم گیری برای ازدواج چون شناخت متقابل وجود ندارد طرفین دچار مسائل عاطفی شده و با رفتارها و معیارهای نادرست، تن به



ازدواج می دهند. از سوی دیگر، در جوامعی که امکان آشنائی و ارتباط، به سهولت فراهم است دختر و پسر به راحتی می-توانند با یکدیگر معاشرت آزاد و بدون محدودیت داشته باشند. حال، اگر این روابط و معاشرت ها در چارچوب و قالب ارزش های اخلاقی انجام نگیر سبب می شود که در نهایت طرفین راضی به ازدواج و پذیرش مسئولیت های ناشی از آن نگردند و به این ترتیب، سن ازدواج افزایش یابد.

عامل تعیین کننده دیگری که ذهنیت و تصمیم جوانان به ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهد، تصویری است که جامعه رسانه ای و اخبار مربوط به فروپاشی خانواده ها و زندگی های ناموفق پیش روی او می گذارد. آمار بالای طلاق ها و اختلافات و تجارب تلخی که مزدوجین از ازدواج خود ارائه می دهند سبب می شود فردی که می خواهد در خصوص ازدواج تصمیم بگیرد دچار نگرانی و تشویش گشته و با احتیاط و نگرانی و در بسیاری موارد با تأخیر اقدام به ازدواج بنماید. به همان میزان تصویر روشن و امیدوار کننده افراد را تشویق به ازدواج و تشکیل خانواده نماید.

نقش خانواده ها نیز عامل تعیین کننده در نگرش و ذهنیت جوانان در خصوص ازدواج می باشد. با تمام گرایشی که جوانان به استقلال از خانواده نشان می دهند، انتظارات، ارشادات و القائات خانواده در شکل گیری ذهنیت و تصمیم جوانان مؤثر است. خانواده ای که در نهایت سلامت و ثبات با برنامه ریزی صحیح و دقیق، بستر اقتصادی و امنیت روانی مناسبی برای فرزندان خود فراهم می سازند و یا این که برعکس با اختلافات و کشمکش-های والدین و بی ثباتی و نا امنی اقتصادی و روانی سرنوشت ازدواج فرزند به دست تقدیر و طبیعت می سپارند تأثیر به سزایی در چند و چون ازدواج دارند.

گرایش فرهنگی و مذهبی مسلط در سطح جامعه و خانواده، عامل دیگری است که سن ازدواج از آن تأثیر می پذیرد. فرهنگ مذهبی، فرهنگ سنتی و فرهنگ غربی سه بُعد فرهنگی هستند که تأثیرات خاص خود بر ازدواج را دارند. در فرهنگ مذهبی که ازدواج سنت پیامبر (صلی الله علیه-وآله وسلم) است، گرایش خانواده ها بر آن است که فرزندان خود را برای اجتناب از آثار سوء تجرد، به ازدواج تشویق و ترغیب نمایند. پرهیز از گناه و انحرافات اخلاقی




و تشکیل خانواده به عنوان یک مستحب مؤکد که همگی بر آمده از آموزه ها و تعالیم دینی است مبانی شرعی و دینی تشویق به ازدواج است. فرهنگ سنتی نیز به موازات فرهنگ دینی مشوق ازدواج بوده و تشکیل خانواده را یک سنت حسنه و ارزشمند می داند. در مقابل فرهنگ غربی که بر آمده از فلسفه خاص مبتنی بر آموزه های: لیبرالیسم، اومانیسم، فمنیسم، و شعار آزادی هرچه بیشتر می باشد مخرّب و نامطلوب است.

این تأثیرات که از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی گسترده و متنوع صورت می پذیرد و گاه از آن به تهاجم فرهنگی تعبیر می شود، فرهنگ سنتی و مذهبی را شدیداً مورد تهاجم قرار داده و بعضاً التقاط فرهنگی و تضاد بین ارزش های سنتی و مذهبی با هنجارهای ناشی از نفوذ فرهنگ غرب را در پی داشته است. مصرف زدگی و تج



مل گرایی، روابط آزاد خارج از چارچوب حقوقی و اخلاقی ازدواج، شکستن قداست ازدواج با ورود ملاک های مادی همانند مهریه و جهیزیه سنگین و جایگزین شدن الزامات قانونی به جای پایبندی به معیارهای اخلاقی و در یک کلام، مادی-زدگی نهاد خانواده اوصافی است که بی ارتباط با القائات و هجمه فرهنگ غربی نیست و یا حداقل این که خارج از چارچوب فرهنگ مذهبی و سنتی می باشد.

عامل فرهنگی تأثیرگذار دیگری که برخلاف اسباب و عوامل سابق با زبان آمار و ارقام قابل بررسی و تحلیل می باشد، سواد و میل به تحصیلات عالیه می باشد، عاملی که در سال های بعد از انقلاب تأثیر زیادی بر افزایش میانگین سن ازدواج داشته است به طوری که بین سواد و میزان تحصیلات با ازدواج رابطه معکوس وجود دارد، یعنی هرچه میزان سواد و میل به تحصیلات عالیه بیشتر باشد، سن ازدواج به طور محسوس بالا می رود. مبنای چنین رابطه ای کاملاً روشن است؛ زیرا ادامه تحصیلات به ویژه اگر تحصیلات دانشگاهی در سطح تخصصی باشد بین




بیست سالگی تا سی سالگی به طول می انجامد، حال اگر بین مقاطع تحصیلی نیز فاصله افتد چه بسا که فراتر هم برود، افزایش سنِ توأم با تحصیلات و بالا رفتن سطح دانش از چند جنبه افزایش سن ازدواج را به دنبال دارد. اول، این که در اوج دوران جوانی که حداقل غرایز جنسی انگیزه غالبی برای ازدواج می باشد، دانشجویان به اهداف و علایق تحصیلی مشغولند. دوم، آن که پس از تحصیل نیز به دنبال فرد هم شأن و شایسته خود می باشند و چه بسا که به مطلوب خود دست نیابند و سن ازدواج آن ها بسیار طولانی گردد و یا جمعیت هرگز ازدواج نکرده را در این بین افزایش دهد.

* عوامل اقتصادی

در بین عوامل مؤثر بر سن ازدواج ظاهراً عوامل اقتصادی ملموس تر است. کمتر کسی است که در بیان مشکلات و موانع ازدواج فوراً از مسکن و اشتغال نام نبرد. اهمیت تأثیر عامل اقتصاد تا بدان جاست که حتی در مباحث حقوقی و روان شناسی در بیان شایستگی و صلاحیت افراد برای ازدواج از عقل معاش درک سود و زیان و بلوغ اقتصادی سخن رانده می شود. واقعیت ملموس این است که در کشور ما همانند بسیاری از دیگر کشورها مقولات: اشتغال،



مسکن، بالا رفتن هزینه ها، کاهش در آمد، تورم، بی کاری و… مانع اصلی در مسیر ازدواج جوانان می باشد. تشکیل زندگی مشترک و سپس اداره آن منوط به عوامل اقتصادی اشتغال و کسب در آمد و مسکن دارد. حتی اگر فردی زندگی خود را بر ملاک های غیر مادی و کاملاً ارزشی و اخلاقی بنا گذارد باز هم نیاز به در آمد مطمئن و ثابت و سرپناهی هرچند محقر اجتناب ناپذیر است.

مشکلات اقتصادی در مورد پسران از جهات مختلف اهمیت مضاعف دارد. از یک طرف اداره زندگی مشترک و تأمین نیازهای مادی بر عهده مرد است. از طرف دیگر مرد مشکل نظام وظیفه پیدا کرده و شغل مناسب را پیش رو دارد. فرهنگ اصیل اسلامی که ساده زیستی را سرلوحه زندگی به ویژه در آغاز زندگی قرار داده است، برگزاری مراسم پرهزینه ازدواج و دیگر هزینه های مالی آن حتی در بین مذهبیون غیر قابل انکار است. میل به استقلال از خانواده



والدین که به عنوان بخشی از ذهنیت جوانان در خصوص ازدواج از آن یاد کردیم مشکلات اقتصادی پیش روی جوانان را دو چندان کرده است. به رغم گرانی مسکن و بالا بودن اجاره بها جوانان برخلاف گذشته میلی به حمایت پدر خانواده نداشته و به دنبال مسکن مستقل دو نفره می باشند.

مسائل اقتصادی در خانواده های مرفّه و با درآمد بالا و به گونه ای دیگر باعث افزایش سن ازدواج می شود؛ اولاً، در این خانواده ها ازدواج به عنوان مقوله ای برای کاستن از هزینه ها و کم شدن به اصطلاح نان خور خانواده مطرح نیست؛ ثانیاً، دسترسی به امکانات، تفریحات و سرگرمی های فراوان سبب می شود که رغبت کمتری به ازدواج به وجود آید؛ ثالثاً، وضع مالی خوب باعث بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات می گردد و این افراد نسبت به همسر آینده خود حساسیت به خرج می دهند و همین امر منجر به افزایش سن ازدواج می گردد. بنابراین، عوامل و زمینه های اقتصادی در هر مورد مثبت و منفی بر بالا رفتن سن ازدواج تأثیر می گذارند.

* عوامل اجتماعی

بخشی از علل افزایش سن ازدواج را باید در مسائل اجتماعی جستجو کرد. شهرنشینی و مهاجرت از روستاها به شهرها و ایجاد حاشیه ها سبب می شود که سنت ازدواج در سنین پایین، کم رنگ شده و عملاً بین بلوغ اقتصادی و بلوغ جنسی فاصله بیفتد. ضمن این که تجربه فضای کار و زندگی متفاوت با روستا مهاجران را با تضادها و درگیری های ذهنی و روانی متعددی درگیر می سازد. میزان بالای مهاجرت به شهرها و خالی شدن بسیاری از روستاها از




سکنه گویای تحول مهمی در این زمینه است. جوانان مهاجر در شهرهای بزرگ زندگی های مرفّه را الگو قرار می دهند و به امید زندگی مرفّه و متفاوت از همسالان خود و به منظور پس انداز بیشتر، هرچه بیشتر ازدواج و شروع زندگی خود را به تأخیر می اندازند.

سیاست های تنظیم خانواده و کنترل باروری نیز عاملی است که در افزایش سن ازدواج مؤثر است. مجموع سیاست های دولت مبنی بر کنترل موالید و شعار پُرجذبه «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بسیاری از افراد را به این نتیجه می رساند که برای نیل به شعار مزبور بهتر است ازدواج دیرتر صورت بگیرد. انگیزه داشتن فرزند و در آغوش گرفتن او که قبلاً از محرک های قوی برای اقدام به ازدواج بود، اینک قدرت و نفوذ کمتری دارد. آمار نشان می دهد زنانی که تا 25 سالگی ازدواج نکرده اند، عملاً تعداد فرزندانشان کمتر از زنانی است که در سنین پایین تر ازدواج کرده اند. (24)

بازتحلیل تحقیقات انجام شده درباره علل افزایش سن ازدواج (25)

1) سن مناسب برای ازدواج مردان

منظور از سن مناسب برای ازدواج در مردان، سن یا حدودی از سن است که مردان یک جامعه به طور متوسط دارای حداقل شرایط جسمی، روحی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای ازدواج باشند. بنابراین سن مناسب برای ازدواج، یک بُعدی نیست و تنها به شرایط جسمانی و احساس نیاز به سن مخالف محدود نمی شود. این متغیر اگر چه در گروه ها و سنخ های مختلف اجتماعی متفاوت است، اما علی رغم این تفاوت، در جامعه همواره تصویری از مناسب ترین سن ازدواج برای مردان و زنان وجود خواهد داشت.

در تحقیقات انجام شده توسط متخصصین، متغیر سن مناسب برای ازدواج مردان، بدین صورت است:

– در نیمی از تحقیقات، مد سن مناسب، در گروه 25 تا 29 سال واقع شده است.

– در تحقیق های سال های اخیر، سن مناسب برای ازدواج، بالاتر در نظر گرفته شده.

– در تحقیق ارزش ها و نگرش های ایرانیان که در سال 1382 به صورت ملی انجام شده، میانگین سن مناسب برای ازدواج 25.4 بوده است.

2) سن مناسب برای ازدواج زنان

– در تحقیقات انجام شده، بیشترین آمار، سن مناسب برای ازدواج زنان را 20 تا 25 سال ذکر کرده اند.

– سن مناسب برای ازدواج زنان تقریباً یک گروه سنی یعنی پنج سال کمتر از سنی است که برای مردان ذکر شده است.

– در سال 1375 متوسط سن زنان در هنگام ازدواج در کل کشور 22.4 و در مناطق شهری 22.5 بوده است. تقریباً الآن نیز این‌چنین است.

– در تحقیقاتی که از جمعیت های دانشجویی انجام شده، میانگین سن مناسب برای ازدواج 2 تا 3 سال بالاتر از میانگین مذکور است.

3) مناسب ترین فاصله سنی دختر و پسر

– بر اساس تحقیقات بررسی شده، فاصله سنی مناسب بین دختر و پسر بیش از 3 سال و کمتر از 5 سال است.

– در فاصله سنی در نظر گرفته شده، پیش از آن که پایین بودن سن ازدواج زنان مد نظر باشد، بالا بودن سن ازدواج مردان در نظر گرفته شده است. علت این امر پیش از هر چیز به وضع اشتغال و وضع اقتصادی مردان در هنگام ازدواج، مربوط می شود که قبل از سنین 25 تا 29 سال، کمتر امکان پذیر است.

– تمایل به ازدواج با همسر هم سن یا با یک سال فاصله، تقریباً بین ده درصد از پاسخ گویان وجود داشته است.

– تمایل به ازدواج با همسر دارای فاصله سنی زیاد (بالای پنج سال) بین 40 إلی 50 درصد افراد وجود داشته است. این نکته نشان دهنده گرایش های سنتی در ازدواج است. این نگرش با توجه به مسئله جمعیت شناسی تنگنای ازدواج، می تواند پیامدهای ناگواری داشته باشد.

4) تمایل به ازدواج

پیش از آن که به طرح عوامل ایجاد کننده تأخیر ازدواج بپردازیم، لازم است این موضوع را بررسی کنیم که میزان تمایل به ازدواج در جمعیت های بررسی شده تا چه اندازه بوده است. در سنجش این متغیر به این نتیجه می رسیم که: بیشترین تعداد از افراد بررسی شده تمایل به ازدواج داشته-اند، ازدواج را ضروری می دانسته اند، به طور جدی برای آن اقدام کرده اند و یا در این راه، شکست خورده اند. وجود میزان بالای تمایل به ازدواج، در نظر داشتن فردی برای ازدواج و یا بالاتر از آن، اقدام کردن برای ازدواج نشان دهنده وجود فاصله قابل ملاحظه بین هدف (ازدواج) و امکان عملی رسیدن به آن است.

5) هدف ازدواج

یکی از عوامل تعیین کننده سن ازدواج، بی گمان هدف ازدواج است. در جامعه کشاورزی، که داشتن فرزند یکی از اهداف مهم ازدواج تلقی می شود، سن ازدواج به ویژه برای زنان پایین است. بر اساس نتایج حاصله از تحقیقات انجام گرفته می توان گفت:

– مهم ترین اهداف ازدواج عبارتند از: داشتن هم فکر، انجام دادن دستور دین، نیاز به عشق و محبت، نیاز به استقلال، گریز از تنهایی و فشار خانواده یا دوستان.

– برطرف کردن نیاز جنسی به عنوان عاملی کم اهمیت در ازدواج ذکر شده است. علت این موضوع اگر به «حریم» شمرده شدن مسائل و نیازهای جنسی مربوط نشود، باید به ارتباط ضعیف ازدواج و برطرف کردن نیاز جنسی مربوط باشد.

– ترس از مفاسد اجتماعی و گریز از تنهایی را باید از جمله اهداف جدید ازدواج به شمار آورد.

– آشنایی با فرد ایده آل، یکی از مهم ترین دلائل ازدواج است. معنای عکس این موضوع آن است که یکی از مهم ترین موانع و مشکلات ازدواج، پیدا نکردن فرد ایده آل است.

6) ترس از ازدواج

مفهوم ترس از ازدواج شاید مفهومی جدید و مهجور به نظر آید. اما اگر به معنا و گستره آن دقت کنیم، درمی یابیم که با واقعیتی مهم مواجه هستیم. ترس از ازدواج را باید به معنی عدم اطمینان به موفقیت ازدواج، عدم اطمینان از وجود ویژگی های مورد انتظار در فرد انتخاب شده، ترس از سنگینی بار مسئولیت های خانوادگی و عدم توان تحمل پاسخ گویی به آن، ترس از محدود شدن آزادی های فردی، ترس از عدم امکان پیشرفت در شغل و تحصیل برای دختر و امثال آن تلقی کرد. اطلاعات در تحقیقات انجام شده نشان می دهد که:

– ترس از مشکلات و سختی های پس از ازدواج، زیاد یا خیلی زیاد است.

– ترس از محدود شدن آزادی‌های فردی در دختران برای 90 درصد از افراد به اندازه های مختلف وجود داشته است.

– ترس از عدم امکان پیشرفت دختر پس از ازدواج تا حد زیادی مؤثر دانسته شده است.

تر از محدود شدن پس از ازدواج به مثابه عامل تأخیر در ازدواج تا اندازه «زیاد» یا «خیلی زیاد» برای 16.5 درصد از افراد وجود داشته است.

نکته: در مجموع اطلاعات نشان می دهد که ازدواج، دیگر، تنها امکان و تنها راه و هدف مهم زندگی تلقی نمی شود. بسیاری کسان اگر آن را محدود کننده بدانند از آن پروا خواهند داشت.

7) علل تأخیر سن ازدواج

باید در نظر داشت بین علل اظهار شده با علل واقعی افزایش سن ازدواج تفاوت قابل ملاحظه ای وجود دارد؛ هرچند در اظهارات مردم می توان نشانه هایی از واقعیت را یافت. نتایج حاصله تحقیق در این مورد عبارتند از:

مشکلات اقتصادی، مشکل در تأمین مخارج زندگی، مشکل مسکن، اشتغال، طولانی شدن تحصیل، عدم اعتماد به جنس مخالف، روابط نا مشروع، بی تجربگی و عوامل نا مناسب در محیط زندگی، از جمله عوامل مهم مؤثر بر تأخیر ازدواج دانسته شده اند؛ که مهم ترین عامل، مشکلات اقتصادی-اند، و در بین مشکلات اقتصادی تأمین مخارج زندگی، مسکن و شغل از سایر عوامل اقتصادی مهم تر تشخیص داده شده اند.

8) موانع و مشکلات ازدواج

– عواملی که بیشترین تأثیر را بر تأخیر ازدواج دارند: نداشتن شغل مناسب، ادامه تحصیل، بدبینی و هدم اعتماد به جنس مخالف.

– عواملی که کمترین تأثیر را بر تأخیر ازدواج دارند: عدم امکان شناخت معیارهای انتخاب، شناخت ناکافی از زندگی متأ