در سده شانزدهم میلادی، چون اروپا وارد دوره دگرگونیهای عمیق دینی، سیاسی و عقلانی اصلاحگرایانه شد، فهم و شناخت نسبت به اسلام نیز از این دگرگونیها تأثیر پذیرفت. در سدههای چهاردهم و پانزدهم میلادی، به جای اسپانیا و فلسطین، اروپای شرقی حدفاصل مسیحیت رومی ـ غربی و اسلام شده بود. در جنگ كوزوو ـ
1389م ـ عثمانیها كنترل غرب بالكان را به دست گرفتند كه این اقدام، شكافی غیرمسیحی در میان مسیحیت غرب و شرق ایجاد كرد. در سال 1453 عثمانیها قسطنطنیه را فتح كردند و مرزهای خود را تا صربستان و حوزه دانوب پیش بردند. در سال 1500 هم آن ها بر یونان، بوسنی، هرزهگوین و آلبانی حكم میراندند، بسیاری از
مسیحیان ارتدكس این كشورها، در دستگاه نظامی و اداری عثمانی جذب و بانی تكثرگرایی دینی كه اسلام در آن غلبه داشت، شدند. البته این تكثرگرایی، گاه مسالمتآمیز و گاه با مشاجره همراه بود. كلیساهای ارتدكس نیز كه سابقه فعالیت دیرینی در سرزمینهای اسلامی داشتند، مورد حمایت فقه اسلامی بودند و عثمانیها تشكیلاتی را مسئول اداره امور داخلی كلیسای بالكان قرار دادند. در عوض، چنین اقدامهایی حمایت كلیسا را از دولت عثمانی فراهم كرد. اما مسیحیت غربی روابط متفاوتی با عثمانی داشت. عثمانیها از مقر خود در بالكان، قادر بودند كه به مدت دو سده به رقابت نظامی با اروپا بپردازند. در سال 1529 و سپس در سال 1683 ارتش عثمانی وین را
محاصره كرد كه هر دو محاصره ناكام ماند؛ ولی این ناكامی هشداری آشكار به همراه داشت كه امپراتوری اسلامی تهدیدی دوباره برای اروپای غربی شده است. این مبارزهطلبی عثمانی، مورد توجه روحانیت مسیحی و دانشمندان اروپا قرار گرفت. همزمان با حضور سلیمان قانونی بر دروازههای وین در سال 1542، دو دانشمند علوم انسانی به نامهای بیبلیاند(تئودور بوخمان و اوپرینوس یوهان هربست) به خاطر چاپ مخفیانه یك نسخه جدید از قرآن، گرفتار شورای شهربال شدند. ماجرا با پا درمیانی شخصیتی چون مارتین لوتر و با اجازه چاپ قرآن حل شد. لوتر در
نامهای، به شورای شهربال نوشت: اگر متون اسلامی و جز آن به زبان لاتین و زبانهای محلی در اختیار مسیحیان قرار گیرد، برای آن ها هیچگونه تردید و سستی نسبت به اسلام باقی نخواهد ماند. چاپ قرآن در سال 1543 توسط بیبیاندر در بردارنده مقدمهای از مارتین لوتر و فیلیپ ملنچتن بود. هر چند این فكر كه قرائت نقادانه متون اسلامی، مایه ایراد اتهامهایی ادعایی علیه دین اسلام میشود، تاثیری بر سنت كم توجهی اروپا نسبت به مطالعه اسلام نداشت، اما تكاپوی لوتر در ترجمه متون دینی ـ مسیحی و اسلامی به زبانهای محلی، اهمیت فراوانی داشت. اصلاح طلبانی همانند ملنچتن یكصدا با كلیسای رم، سارازانهای ترك را دجال مذكور در كتاب یوحنا
میپنداشتند. شباهتهایی كه پروتستانتیزم میان رم و اسلام در نظر میآورد، تمایلی را ارتداد دانستن اسلام به وجود آورد؛ چنان كه پیش از این كائولیسیزم در قرون وسطی میپنداشت؛ آنان اسلام را بیشتر مسیحیت گمراه میدانستند تا یك دین مشخص برحق! مسیحیان تهدید ناشی از سقوط هنگری(مجارستان)، دروازه پشت سر
اروپای غربی را به نفع اسلام تفسیر نمیكردند، بلكه به شیوه پیامبران عبرانی، آن را بیشتر بلای خداوند به خاطر سستی اخلاقی و دینی مسیحیان میانگاشتند. باید یادآوری كرد كه اصلاحطلبان، تحقیقات اندكی را در باب اسلام سامان دادند؛ زیرا نسخ چاپی قرآن و دیگر متون اسلامی، در اروپای سده شانزدهم میلادی بیشتر متكی بر مجموعه كلونیایی چهار سده پیش بود.