پارس ناز پورتال

بهترین پیامک های احساسی (109)

بهترین پیامک های احساسی (109)

این جمله در لندن بر مزار یکی از کشیشان انگلیسی نوشته شده است: بچه که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم، بزرگ که شدم خواستم شهرم را تغییر دهم، چنانچه بزرگتر شدم تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر دهم، همه اینها برایم بسیار سخت بود. حالا که پیر شده ام خوب میفهمم که اگر از همان دوران کودکی خودم را تغییر داده بودم شاید، امروز میتوانستم دنیا را تغییر دهم

 

 

سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم

 

 

بلند ترین ارتفاعی که باعث مرگ آدمی می شود افتادن از چشمان کسیست که فکر می کند همه چیز اوست

 

 

انسان سه راه دارد: راه اول از اندیشه می‌گذرد، این والاترین راه است. راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است. و راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راه است

 

 

در رنجی که ما می بریم ، درد نه تنها در زخم هایمان ، که در اعماق قلب طبیعت نیز حضور دارد.در تغییر هر فصل ، کوهها ، درختان و رودها ظاهری دگرگونه می یابند ، همانگونه که انسان در گذر عمر ، با تجربیات و احساساتش تحول می یابد. در دل هر زمستان ، تپشی از بهار و در پوشش سیاه شب، لبخندی از طلوع نمایان است

 

 

واسه ما جشن تولدت یك بهونه بود همیشه . كه رو هدیه بنویسی دلم از تو دور نیمشه بازی روزگار را نمی فهمم ! من تو را دوست دارم تو دیگری را….دیگری مرا …وهمه ی ما تنهاییم.تنها ارزوم همینه. تا یادم نرفته راستی كاش یك روز بهم بگی من همونم كه میخواستی…..

 

 

اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم بدون تو چه بی رنگم بدون تو چه بی تابم…

 

 

بنال ای دل که درد عشق آرد   بمیر ای دل که مرگ زندگانی است  دلی خواهم که از درد عشق بنالد اشک ریزد

 

 

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد    حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

 

 

سرنوشت ننوشت ، گرنوشت بد نوشت اما باور کن سرنوشت را نمی توان از سر نوشت!

 

 

کاش میشد با تو بودن را نوشت    تا که زیبا را کشم بر هرچه زشت    کاش میشد روی این رنگین کمان    می نوشتم تا ابد با من بمان

 

 

محبت مثل سکه میمونه که اگه بیفته تو قلک قلب نمیشه درش آورد. اگرم بخوای درش بیاری باید اونو بشکنی!

 

 

سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد     اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد

 

 

در یک نگاهت زندگی را آموختم . با یک نگاهت شروع به زندگی کردم و به یک نگاهت زندگی را باختم ای دوست!

 

 

وقتی دهکده ای آتش می گیرد همه دودش را می بینند اما وقتی قلبی آتش می گیرد کسی شعله اش را نمی بیند.

 

 

هرگاه خداوند تورا به لبه پرتگاه برد باز به او اعتماد کن چون یا تورا از پشت خواهد گرفت یا پرواز را به تو خواهد آموخت!

 

 

جاذبه چشمانت را وقتی که اولین سیب سرخ دلم افتاد فهمیدم.