پارس ناز پورتال

آموزش فرزندمان در برابر مشکلات و طوفانهای زندگی

آموزش فرزندمان در برابر مشکلات و طوفانهای زندگی

بعضی از درختان در مقابل تندبادها تنها تکانی جزئی می خورند ؛ اما درختان دیگری هم هستند که با نیروی باد به این سو و آن سو تاب خورده و حتی ممکن است تا 90 درجه خم شوند و تا این حد انعطاف پذیر هستند .شما فکر می کنید اگر طوفان خیلی شدید باشد ؛ کدام یک از این درختها می توانند سختی طوفان را تحمل کنند ، بدون آنکه بشکنند؟

 

احتمالا شما هم با ما هم نظرید : درختانی که انعطاف بیشتری دارند ، بهتر می توانند طوفان ها را پشت سر بگذارند . آن ها این توانایی را دارند که در جریان تند طوفان خم شوند و شکسته نشوند . این درختان در مقابل طوفان ، "تاب آور " هستند و کم تر آسیب می بینند .

 

موضوعی که به تازگی در مباحث روان شناسی مطرح شده و بسیار جالب و مهم نیز می باشد، بحث " تاب آوری " است. درواقع همان تاب و تحمل آدمها در مقابل مشکلات .

 

در زندگی ، تاب آوری ، به کودکان قدرت انعطاف و سازگاری در مقابل تندبادهای سخت را می دهد . به طور کلی کودکانی که صاحب این ویژگی شخصیتی هستند و تاب آوری در وجودشان بالنده شده و رشد یافته است ، بهتر می توانند خود را با نوسانات زندگی شان تطبیق دهند .

 

کودکان تاب آور در بزرگسالی ، شاد و سازگار خواهند بود . وجود این ویژگی باعث می شود افراد در صورت تجربه ی شکست در زندگی ، توانایی جبران آن را داشته باشند و در مقابل مشکلات کمر راست کرده و دوباره روی پای خود بایستند .

 

افراد تاب آور در مقابل افسردگی ، قدرت مقابله ی بیشتری دارند و در صورت تغییر محیط زندگی شان به سرعت خود را با محیط جدید سازگار می کنند .

 

تاب آوری ویژگی توانایی زندگی در شرایط دشوار و از سر گذراندن مشکلات است ؛ طوری که فرد ، کمترین آسیب را متحمل شود و همچنان اختیار زندگی اش را به دست داشته باشد .

 

تاب آوری ، از مهم ترین ویژگی های شخصیتی انسان هاست . والدین و معلمین می توانند با تاب آفرینی در خانه و مدرسه و تاب آور کردن کودکان ، آنها را به سوی سلامتی ، دوستی و عشق در زندگی هدایت کنند .

 

کودکان تاب آور بهتر می توانند با دیگران دوستی برقرار کرده و به دیگری عشق بورزند و در بزرگسالی نیز موفقیت های شغلی بیشتری به دست آورند .

 

جالب اینجاست که : تاب آوری ، به پیشگیری از سوء مصرف مواد اعتیاد آور در دوران نوجوانی و جوانی نیز می انجامد .

 

« چرا فکر نمی کنیم که اگر در مقابل مسایل و دشواری های اجتماعی ، از ابتدا شخصیت کودک را به خوبی واکسینه کنیم و او را تاب آور بار بیاوریم در بحرانی ترین شرایط اضطراب ، استرس و شکست هم به مواد مخدر روی نخواهد آورد ، بلکه خواهد کوشید راه حلی معقول برای مشکلات خود پیدا کند .» ( دکتر حسن عشایری : 1379)

 

تاب آوری کودکان را قادر می سازد تا در صورت وارد آمدن ضربه های مهلک در زندگی ، دوباره روی پای خود ایستاده و شکست ها را با سربلندی جبران کنند.

 

کودکانی که تاب آور بار می آیند ؛ توانایی سازگاری و رویارویی با تغییرات زندگی را پیدا می کنند و به بزرگسالانی تبدیل می شوند که در مقابل حوادث زندگی از قدرت انعطاف پذیری بیشتری برخوردارند . کودکان تاب آور نسبت به همسالان غیر تاب آورشان ، نیرومند و تواناتر هستند و در بزرگسالی نیز موفق تر خواهند بود .

 

کودکان در صورتی که در محیط های تاب آفرین بزرگ و بالنده شوند ؛ و ویژگی های تاب آوری را بیاموزند ، در سراسر طول زندگی شان برای سازگار شدن با چالش های زندگی دچار مشکل نخواهند شد .

بچه ای که نتواند اشتباه کند ، اجازه نداشته باشد فکر اشتباه خود را بیان کند و جرئت « نه » گفتن نداشته باشد و بردیدگاه های خود با اصرار و اعتراض نایستد و دلیل نیاورد ؛ مثل اتومبیلی که کمک فنر ندارد ، اگر یک روز به دست انداز بیافتد ،هر لحظه امکان دارد بشکند

 

آموزش تاب آوری به کودکان

اکنون باید پرسش اساسی را مطرح کرد که چگونه می توانیم کودکان مان را تاب آور بار بیاوریم ؟

تاب و تحمل آدمها در مقابل مشکلات

بچه ها نیاز دارند احساسات خود را با دیگران در میان بگذارند . به همین خاطر لازم است ما هر روز اوقاتی را به کودکانمان اختصاص دهیم و سعی کنیم با گفت و گو ، بازی و تشویق آنها به بیان احساسات خود ، اوقات خوشی برای شان بیافرینیم .

 

به زبان ساده تر ، ما در مقابل فرزندانمان مسئولیم و باید برای آنها وقت بگذاریم . خواندن کتاب های مناسب و انجام بازی های متنوع و قصه گویی برای بچه ها می تواند ما را در انجام این مهم یاری رساند .

 

سنین 5 تا 11 سالگی بسیار حساس است : سال هایی که کودک خیلی جدی نقاشی می کشد ، آواز می خواند ، با کلمات بازی می کند ، شعر می سازد ، یاد می گیرد بخواند ، بنویسد و محاسبه کند . به طور کلی این سال ها سال هایی هستند که اندیشه ها و افکار او شکل می گیرد .

 

امروزه می گویند اگر دیدید دانشجویی مشکل رفتاری دارد ؛ دوران مهد کودک و دبستان اش را بررسی کنید ، هر چند که حتی به مراحل قبل از نوزادی و نوزادی او نیز توجه می شود .

 

کودکانی که احساسات خود را بی کم و کاست و به راحتی با والدین یا دیگر نزدیکانشان در میان می گذارند ، با احساساتشان به صورت امری وحشتناک و ناگوار برخورد نمی کنند و به این درک و شناخت دست پیدا می کنند که این احساسات ، گوشه ای از زندگی آنهاست . همگی ما انسان ها همیشه این احساسات را همراه خود خواهیم داشت ؛ بنابراین باید بیاموزیم که چگونه بدون ترس با احساساتمان برخورد کنیم و دچار تنش نشویم .

 

« چرا کودک ما نباید جرئت کند از والدین اش دلیل بخواهد و برایشان دلیل بیاورد . تمامی تحقیقات نشان می دهد که هر قدر توان استدلال ورزی در فرد بیش تر باشد ، میزان اضطراب در او پایین تر است و او با قدرت و جسارت بیشتری تلاش می کند مسائلش را حل کند .

 

بچه ای که نتواند اشتباه کند ، اجازه نداشته باشد فکر اشتباه خود را بیان کند و جرئت « نه » گفتن نداشته باشد و بردیدگاه های خود با اصرار و اعتراض نایستد و دلیل نیاورد ؛ مثل اتومبیلی که کمک فنر ندارد ، اگر یک روز به دست انداز بیافتد ،هر لحظه امکان دارد بشکند .

پدر و کودک

 

برعکس دختر یا پسری که بتواند بگوید من هستم ، می خواهم حرکت کنم و حق و حقوقی دارم ، در مقابل مشکلات و آسیب های جدی توانایی حل مشکل و تحمل بیشتری دارد .» ( دکتر حسن عشایری 1379).

 

کودک باید مهارت جرئت ورزی را بیاموزد و این توانایی را کسب کند که به عنوان مثال به ما بگوید : این حرفی که الان زدی ، باعث عصبانیت من شده است . این کار می تواند به جلوگیری از پرخاشگری و خشونت به دیگری منجر شود . این نوع سخن گفتن کودک از احساساتش ، باعث رشد او خواهد شد .

 

زمانی که کودک از احساس خود در مقابل وضعیتی سخن می گوید ، در واقع خواسته هایش را طرح کرده و به برآورده کردن معقول آنها فکر می کند . این بیان احساسات ، آغاز بسیار خوبی برای مسئولیت پذیری کودک است . وقتی شما در کشوری خارجی به سر می برید و با زبان آنجا ناآشنایید ، مطرح کردن درخواست هایتان به دیگران بی اندازه دشوار است . در مورد کودک هم همین طور است . او نیاز دارد زبانی بلد باشد که با آن بتواند احساساتش را به دیگران منتقل کننند . به عبارت دیگر او باید بتواند به زبان مشترکی برای در میان گذاشتن احساساتش با دیگران دست پیدا کند .

 

بهتر است کودکانمان را از محیط ها و موفقیت های محرک – البته با نظارت کامل – خیلی دور نگه نداریم . این تنوع محیط ، گوناگونی موقعیت ها ، تحریک ها و تغییرها می تواند برای کودکان مفید باشد . به عنوان مثال اگر بچه ای در محیطی کاملا ساکت بزرگ شود ، تحمل محیط های پر سر و صدا برای او مشکل خواهد بود .

 

خیلی از والدین بچه های خود را از همان نوزادی ، در اتاق خودش گذاشته و سعی می کنند شلوغی و سر و صدا را در خانه به حداقل ممکن برسانند تا کودک بتواند خوابی عمیق داشته باشد یا اینکه اتاق کودک را از بقیه ی قسمت های خانه جدا می کنند .

 

اکنون فکر کنید که پدر و مادر این بچه مجبور شوند به مسافرت بروند و فرزندشان را به خانواده ای بسپارند که آن قدرها محیط خانه شان ساکت نیست . پر واضح است که این کودک برای سازگاری با این تغییر محیط ، مشکل خواهد داشت . پس بهتر است از همان ابتدا کودک را در معرض وضعیت های مختلف قرار داد .

 

بچه ها محرک ها را دوست دارند و این محرک ها باعث تحریک رشد ذهنی آنها می شود ؛به عنوان مثال خوب است خردسالانمان را به خیابان و پارک ببریم ، گهواره ی آنها را در اتاق نشیمن قرار دهیم و در حضور آنها با دوستانمان ملاقات کنیم و بگذاریم آنها بیاموزند و عادت کنند که با وجود سر و صدای محیط اطراف بخوابند و از سازگاری با دنیای تازه ی اطراف لذت ببرند . البته لازم است مواقعی هم بچه در اتاق خودش استراحت کند ؛ اما موضوع مهم این است که کودک از همان نوزادی ، مکان ها و محیط های متنوع و مختلف را تجربه کند . به طور کلی ما نباید کودکمان را به صورت جدا در محیطی کنترل شده ، ساکت و یکنواخت نگاه داریم .