پارس ناز پورتال

ایا مجرد ماندن بد است ودر مقابلش ازدواج خوب؟

ایا مجرد ماندن بد است ودر مقابلش ازدواج خوب؟

در جامعه ما ازدواج یک ارزش است که واقعا هست اما در مقابل تجرد یک جرم بالقوه تلقی شده که واقعا نیست.ازدواج به دلیل آنکه باعث ایجاد خانواده ، توالی نسل بشر و جلوگیری از پاره ای انحرافات جنسی می شود در تمامی ادیان و سنن جوامع، ارزش و گاه مقدس تلقی می شود .

 

از طرف دیگر فرد مجرد به همان دلایل بالا فردی مستعد برای ایجاد خطر برای حریم جنسی جامعه تلقی شده و همواره مورد تهاجم جامعه قرار میگیرد.این نگرش قالبی یا استریو تایپ ها نسبت به مجرد و مزدوج در جوامع تابع سنت ، باعث ایجاد مخاطرات روانی در جامعه مجردین می شود.استریو تایپ که برداشت‌های قالبی نیز ترجمه شده‌است. در مفهوم به طرز فکرها و نگرش‌هایی اطلاق می‌شود که شخص بر روی آن پافشاری دارد و با وجود دانستن واقعیت بر روی اندیشه خود اصرار دارد.

 

در مورد جامعه ما نیز از سطح خانواده ها تا مسئولان این استریو تایپ ها نسبت به مزدوج و مجرد وجود دارد.

 

جامعه ما که هم اکنون لا اقل جامعه جوانی است با جمعیت جوان ازدواج نکرده ای رو به روست که به آن بحران تجرد نام داده اند.اما نکته اینجاست که بحران تجرد وندیدن بحرانهای جامعه مزدوج حاصل نگاهی قالبی ما به جامعه جوان نیست؟

 

چنان که اشاره شد در جامعه ما از سطح خانواده ها تا سطح دولت ، جوان مجرد مساویست با یک منحرف بالقوه . لذا هر دوی این نهادهای اجتماعی مخصوصا در چند سال اخیر می کوشند تا به نحوی گاه با دادن آمارهای خطرناک به خانواده ها از طریق رسانه ها و گاه از طریق تشویق های خاص، جوان مجرد را از این وضعیت خارج کرده و اصطلاحا به هر نحوی آنها را دست به دست بدهند.

 

گرچه بالا رفتن سن ازدواج برای مسئولان یک زنگ خطر است اما اگر بخواهیم از لحاظ کیفی و نه کمی به قضیه ازدواج نگاه کنیم باید این نکته را هم در نظر آوریم که سن بیشتر در ازدواج احتمالا با آگاهی های بیشتر نیز توام خواهد بود.با نگاهی به آمار طلاق در شهرهای بزرگ در میابیم که در صد بالایی از طلاقها یعنی بیش از نیمی از این پدیده در5 سال اول زندگی و در نزد زوجهای زیر 30 سال به وقوع پیوسته است. بسیاری از زنان که چنین تجربه ای داشته اند به خیل مجردان قطعی می پیوندند و مخاطرات روانی ناشی از بروز عدم تفاهم و طلاق در نزد این زوجها تا سالها باقی مانده و باعث بروز عقده های اجتماعی و مشکل در روابط اجتماعی می شود.

 

امروزه جامعه مجردما با بحران های عمیقی رو به روست ؛ از یک طرف فشاربحران اقتصادی و بالا بودن هزینه های زندگی، فرصت شروع یک زندگی موفق از اکثر جوانان گرفته است و از طرف دیگر نگاه جامعه و انتظارات از آنان مبنی بر تشکیل خانواده و سر وسامان گرفتن آنها در یک منگنه اجتماعی قرار داده است.در این شرایط طرحهای تشویقی دولت مانند وام ازدواج و وعده و وعید ها در مورد مسکن مهر و غیره عملا هیچ تاثیری در کیفیت زندگی مشترک نداشته و حتی از لحاظ کمی نیز نتوانسته بر جمعیت مجرد کشور ایجاد انگیزه کند.

 

در این گیر و دار مصاحبه ها و اظهار نظر ها درباره پیری جمعیت در سالیان آینده و لزوم داشتن 5 یا 6 بچه در هر خانواده فاصله معنا داری با واقعیتهای موجود خانواده ها دارد که حتی برای گرفتن یک مراسم عروسی ساده و زندگی در یک مسکن استیجاری 40 تا 50 متری با مشکلات جدی مواجه اند.این شرایط لاجرم در سالیان بعد هم آمار مجردان را تکانی نخواهد داد و داشتن نگاهی از پیش قضاوت کننده در مورد جامعه مجردین نظیر آنچه در جامعه ما مشاهده می شود تنها بر مخاطرات روانی این نسل خواهد افزود.

 

جامعه ما باید در مورد جامعه مجردان نگاه خود را اصلاح کند و آنها را در شرایطی که هستند به رسمیت بشناسد.این یعنی اینکه دایره امکانات اجتماعی و اقتصادی را به مزدوجین محدود نکرده و حتی از لحاظ روانی پایگاه اجتماعی آنان را پایگاه لرزان یک فرد بی سر وسامان نداند.این اصلاح نگاه در موقعیتی که جامعه ما در آن قرار دارد


می توان تا حدودی جو روانی جامعه و حاکمیت را نسبت به این جمعیت تعدیل کرده و از برنامه ریزی های خلق الساعه و با اثر کوتاه مدت برای ازدواج به هر قیمت این قشرجلوگیری کند.چرا که بالا بردن آمارکمی ازدواج از یک طرف و بالا رفتن همزمان آمار طلاق از طرف دیگر اصلا افتخار آمیز نیست.