یکی از مسائل زمینهای در بروز مشکلات و اختلافات خانوادگی، ناتوانی و عدم مهارت ما در برقراری ارتباط است. گاهی با شکلگیری زندگی یک زوج دیده میشود به جای آن که خانوادههای هر دو طرف احساس کنند آدمهای جدیدی وارد زندگیشان شدهاند که میتوانند دایره ارتباطی خوب خانواده را وسیعتر کنند، چنان دچار مشکلات، سوءتفاهمها و درگیریها میشوند که تأثیرات این شکستها و اختلافات تا همیشه با زوج میماند و آنها تا زمانی که با هم زندگی میکنند، حسی از کینه و کدورت را در دلشان نگه میدارند.
از حسادت رابطه گِل میشود
در میان عوامل متعدد برهمزننده روابط گرم خانوادگی باید به «حسادت» اشاره کرد؛ زمینه بروز حسادت هم، مقایسه کردن است. در واقع افراد تا زمانی که خودشان را با دیگران مقایسه نکردهاند، دچار حسادت نمیشوند. وقتی حس حسادت در فردی شکل میگیرد، به نوعی او خودش را در سطح پایینتری میبیند و بازتاب این حس تحقیرشدگی را به شکل رفتارهای نامناسب نشان میدهد.
میخواهیم مثالی روشن بزنیم. خواهرشوهری را فرض کنید که نسبت به عروس تازه آمده در خانوادهشان حسادت میکند. او با خودش میاندیشد چرا خانوادهاش به اینتازه وارد بیشتر از او احترام میگذارند یا این که چرا پدرش برای عروسی او و برادرش این قدر هزینه میکند؛ در حالی که پدرشوهر خودش این کارها را برای او انجام نداده است. این مقایسهها، حسادت او را تحریک میکند و شروع به بدرفتاری و سمپاشی فضای ذهنی پدر و مادرش
به هر حال قسمتی از این حرفها به عروس هم منتقل میشود و کدورتها شکل میگیرند. با ادامه این روند، شخصیت عروس نزد والدین همسرش تخریب میشود و آن اعتماد اولیه شکل نمیگیرد. عروس هم که حالا گمان میکند خانواده همسرش با او دشمن هستند و میخواهند همسرش را از چنگ او در بیاورند، مقابله میکند و این کنش و واکنشهای دنبالهدار منجر به جنگهای خانوادگی میشود.
دامادی تنها در آستانه جنگی سرد!
رابطه داماد و پدرزنی را که به علتهای مختلفی از جمله رفتارهای حسادتآمیز پدرزن تبدیل به نزاعی از نوع جنگ سرد میشود، در نظر بگیرید. برای مثال، پدری میبیند که مرد جوانی از راه رسیده و محبت و توجه دختر یکییکدانهاش را جلب کرده و او را از دایره خانواده بیرون برده است. او که نمیتواند این مسأله را تحمل کند، با بروز رفتارهایی که تحقیر داماد را به دنبال دارد، سعی میکند با همه توانش این مرد جوان را تخریب کند. گفتن حرفهایی مانند این که تو اگر مرد بودی اجازه نمیدادی همسرت یک آه بکشد(!) به دامادی که تازه اول مسیر
بسیاری از خانوادهها به اشتباه گمان میکنند پسر یا دختری که به عنوان داماد یا عروس وارد جمع آنها شده، باید مانند بچههای خودشان باشد؛ اما باید این واقعیت را بپذیریم که عروس، عروس و داماد هم داماد است. آنها افراد غریبهای هستند که با قراردادی قانونی وارد خانواده ما شدهاند و به این شکل یکی از اعضای خانوادهمان به حساب میآیند؛ اما فرزندان ما نیستند. برای مثال، اگرچه ما حتی حق نداریم سر فرزندمان داد بکشیم؛ اما با عروسمان اصلاً نمیتوانیم این کار را بکنیم. شاید فرزند ما به علت رابطه خونی و ذاتی که داریم از داد زدن ما ناراحت نشود؛
ما نمیتوانیم و نباید هیچ آدمی را تغییر بدهیم و از او آدمی بسازیم که خودمان میخواهیم. هر آدمی با باورها، اعتقادات، فرهنگ و پسزمینه اجتماعی و خانوادگی خودش رشد میکند و پا به خانه ما میگذارد. حالا اگر بخواهیم مدام از او ایراد بگیریم یا بخواهیم او را تغییر بدهیم، باعث میشویم نسبت به ما گارد بگیرد و در مقابل حرف و خواستهمان مقاومت کند که امری کاملاً طبیعی است.
نقش خودت را خوب ایفا کن
خانوادههایی که پسر یا دختر ندارند و داماد یا عروسشان را به عنوان عضو خانوادگی نداشتهشان میپذیرند، اشتباه میکنند؛ چون آنها به واقع پسر یا دختر خانواده دیگری هستند و رابطه خونی وجود ندارد. اما میتوانیم نوع دیگری نگاه کنیم. ما میتوانیم عروس، داماد، پدرزن، پدرشوهر، مادرزن، مادرشوهر، خواهرشوهر، برادرشوهر،
هر کدام از ما وقتی نقش تازهای به نقش قبلیمان اضافه میشود، باید مهارتهای ارائه درست آن را هم یاد بگیریم که در زمینه ارتباطی خانواده عمده این مهارتها عبارتند از: احترام، محبت خالصانه و بیچشمداشت، رازداری و دوری از متلک و کنایه.
کمی سیاست چاشنی رفتارتان کنید
گاهی شرایطی وجود دارد که برای مثال پدرزن از دامادش خوشش نمیآید؛ اما به هر حال دختر او همسر این مرد است و با او زندگی میکند. در واقع این پدرزن اگر دختر خودش را دوست دارد، باید به خاطر او و حفظ آرامش و
اگر گلایه یا تذکری را به شکل نامناسبی به اعضای تازهوارد خانوادهمان انتقال دهیم، در واقع زمینه بروز اختلافات ارتباطی را مهیا کردهایم. یکی از مهارتهای ارتباط مؤثر و بدون تنش در رابطه با عروس و داماد، شکل صحیح انتقال دلخوریهایمان است. اگر ما در نقش والدین، با استفاده از فرزندان خود تذکری را به عروس یا دامادمان منتقل کنیم، ممکن است این سوءتفاهم در ذهن او ایجاد شود که هر زمانی که وی در جمع حضور ندارد، دربارهاش بدگویی میکنیم و در نتیجه اعتماد میان ما و او از بین میرود. حالا سؤالی که مطرح میشود این است که چطور این تذکر یا گلایه را مطرح کنیم؟ قشنگترین حالت این است که مسأله بدون شخص ثالث و در حقیقت بیواسطه گفته
باید دقت کرد که حس حسادت و غبطه خوردن کاملاً مجزا از هم هستند و در واقع غبطه خوردن شکل درست و مثبت آن است که طی آن فرد با واژههایی مانند «ای کاش» آرزو میکند جای فرد دیگری باشد؛ اما در عین حال نسبت به موفقیتهای آن فرد حس خوبی دارد و خوشحال است
هوای همسرت را داشته باش!
در هر شرایطی باید اول از همه هوای همسرمان را داشته باشیم. به هر حال میخواهیم با او زندگی کنیم و این واقعیتی است که اگر رابطهمان خراب شود، حتی در خانه پدری هم جایی نداریم و آنها ما را نزد همسرمان برمیگردانند. اگر همسرمان خواست که درباره رفتار یا مسألهای که او را آزرده به خانوادهمان تذکر بدهیم، حتماً این کار را بکنیم؛ اما هرگز آن را با شماتت و لحن بد عنوان نکنیم، بلکه با ملایمت از خانوادهمان بخواهیم رفتار دیگری را در قبال همسرمان انتخاب کنند.