پارس ناز پورتال

رهایی از حس بد درماندگی

رهایی از حس بد درماندگی

آیا تا به حال احساس کرده اید هیچ کاری از دستتان بر نمی آید؟ نمی توانید شرایط اطراف خود را تغییر دهید؟ در شرایط بدی گرفتار شده اید که خلاصی از آن برای شما یک آرزوی دست نیافتنی است؟

 

درماندگی

اگر این احساس ها و افکار موقتی و زودگذر باشد چندان مشکلی ایجاد نمی کنند بلکه با تقویت و برانگیختن شما باعث گره گشایی از مشکلات می شوند. اما اگر چنین احساس ها و افکاری دائم در ذهن شما جولان می دهند، بهتر است مسئله را جدی بگیرید زیرا به احتمال زیاد دچار درماندگی یا استیصال شده اید.

 

اما آیا تا به حال فکر کرده اید درماندگی چیست؟ اگر نتوانید شرایط دلخواه خود را ایجاد کنید یا احساس کنید بین رفتار و پاداش حاصل از ان فاصله افتاده است، بتدریج احساس درماندگی می کنید. به عنوان مثال ممکن است در یکی از دورس خود با سعی و تلاش فراوان به دنبال کسب نمره خوب باشید،امااستاد با توجه به معیارهای دیگری نمره می دهد و شما بتدریج احساس می کنید خواندن یا نخواندن شما اثری در کسب نمره در امتحان ندارد.

 

اگر این احساس دائمی شود به درماندگی دچار شده اید. ابتدا بهتر است به این موضوع بپردازیم که درماندگی چه اثراتی بر جا می گذارد:

 

وابستگی افراطی : وقتی نتوانستیم به تنهایی از پس مشکلات بربیاییم دست یاری به سوی اطرافیان دراز می کنیم و برای حل مشکل از انها استمداد می طلبیم. این کار یکی از شاخص های سلامت روان است. اما اگر به درماندگی دچار شده باشید، رفتار کمک طلبی شما از دیگران به تدریج به ویژگی وابستگی افراطی می انجامد که خود این وابستگی گاهی اوقات پیامدهایی به مراتب بدتر از درماندگی دارد.

 

نگرش " بله، اما" : اگر در چنبره درماندگی گرفتار شوید به تدریج نگرش "بله، اما " در ذهن شما شکل می گیرد. پیامد اتخاذ چنین نگرشی این است که راه حل های موجود برای حل مشکل را قبول نمی کنید. البته در نگاه اول انها را می پذیرید اما ذهن شما شروع به منفی بافی می کند. نتیجه این منفی بافی بی ارزش کردن راه حل و سرانجام از خیر آن گذشتن، است.

 

بعنوان مثال اگر دوست شما پیشنهاد کند که برای حل مشکل خود به فلان فرد مراجعه کنید، ابتدا تفکر او را با شور و علاقه می پذیریدو به او می گویید کاملا حق با شماست ولی پس از چند ثانیه یا چند دقیقه بهانه های بنی اسرائیلی می تراشید که به هزار و یک دلیل نمی توان آن را راه حل را اجرا کرد. ارمغان ناخواسته این نگرش، ناامیدی است.

درماندگی، ناامیدی و افسردگی را می توان به عنوان سه تفنگدار در نظر گرفت که قصه زندگی هر کدام از افراد را می نویسد

 

عزت نفس پایین : یکی دیگر از ارمغان های ناخواسته ی درماندگی، عزت نفس پایین است. البته ذکر این نکته ضروری است که هر کدام از پیامدهای منفی درماندگی، خودشان می توانند در یک چرخه معیوب، علت ثانویه درماندگی به شمار آیند. وقتی نتوانید از پس مشکلات بر آیید به تدریج به خودتان برچسب هایی می زنید که با وضعیت زندگی شما همخوانی بیشتری داشته باشد. معمولا افرادی که به احساس درماندگی مزمن گرفتار شده اند، اغلب برچسب هایی به خودشان می زنند از قبیل: " این قدر بدبختم که نمی توانم به تنهایی مشکلاتم را حل کنم. – ای بی عرضه – ای بی دست و پا "

 

پذیرش نقش قربانی : در ذهن خود نقش قربانی را می پذیرید و بتدریج به فردی تبدیل می شوید که دائما از دست شرایط گله و شکایت می کند. از آنجا که دیگران حوصله شنیدن گله گزاری های ما را ندارند، بتدریج از ما فاصله می گیرند و ما این رفتار اطرافیان را دلیل محکم و مستدل بر مشکل داشتن خودمان می پنداریم. در حالیکه از این نکته غافلیم که رفتارهای ناخوشایند ما باعث شده ازما دوری کنند.

 

پذیرش نقش قربانی ما را در موضع انفعال قرار می دهد. خودمان دست به کاری نمی زنیم و منتظریم دستی از غیب برون آید و کاری آید" در صورتی که معجزه در دستان خود ماست.

 

یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در شکل گیری و تداوم درماندگی، نوع افکار و نگرش هایی است که در ذهن جا گرفته است.

 

عامل دیگری که در شکل گیری درماندگی نقش بسزایی دارد، سبک تبیینی است. سبک تبیینی یعنی اینکه برای مشکلات و موفقیت های پیرامون خود چه دلایلی دارید. بعنوان مثال اگر در امتحان یکی از دروس خود نمره خوبی گرفتید، آن را به خوش شانسی اسناد می دهید یا به تلاش و پشتکار خودتان؟ چند روزی به دلایل و تبیین های خود دقت کنید، اگر حوادث پیرامون را این گونه تبیین می کنید، بهتر است بیشتر مواظب خودتان باشید. به این دلیل که یا در دام درماندگی گرفتار شده اید و خودتان خبر ندارید یا این که اماده افتادن در دام هستید.

 

چگونه بر احساس درماندگی غلبه کنیم؟

گام اول برای رهایی از درماندگی این است که کارهای خود را به مراحل کوچکتری تقسیم کنید تا عظمت و سختی کار در چشم انداز ذهن شما ساده جلوه کند.

 

بعنوان مثال خواندن یک کتاب 400 صفحه ای ممکن است کار بسیار سخت و طاقت فرسایی باشد،کتاب را به 10 یا 20 قسمت تقسیم کنید.سپس هر قسمت را مطالعه کنید. با انجام این کار متوجه خواهید شد که یک کتاب 400 صفحه ای را باید در 20 گام مطالعه کنید. یادتان نرود که کمال گرایی به خرج ندهید و توقع زیادی از خود نداشته باشید. برای شما که احساس درماندگی می کنید مطالعه 20 صفحه از کتاب ، کار ارزشمندی است که ارزش آن را داردکه به خاطر آن به خودتان پاداش بدهید.

 

گام دوم این است که موفقیت هایی را که بدست می آورید، به توانایی و پشتکار خود ربط دهید. سعی کنید در این راه، گام بردارید زیرا پس از مدتی می توانید چشم اندازی واقع بینانه به مشکلات و موفقیت های زندگی داشته باشید.

 

گام سوم این است که اگر با انجام این کارها باز هم نتوانستید از شر درماندگی رها شوید. می توانید به مراکز مشاوره مراجعه کنید و از متخصصان کمک بگیرید.