در این میان اما دروغ یکی از ویرانکنندهترین عوامل تخریب بنیانهای اجتماع است و شاید از اینروست که مبارزه با آن هزارههاست که در فرهنگ این آبوخاک وجود دارد. از نخستین سنگ نوشتههای موجود، زشتی دروغ برای مردم گوشزد شده و همچنین در آثار مکتوب کهن فارسی از اهورامزدا خواسته میشود که «ما را از دروج (دروغ) دور
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودهاند: آیا شما را از بزرگترین گناهان خبر ندهم؟ بزرگترین گناهها، شرک به خدا و بدرفتاری نسبت به پدر و مادر و دروغگفتن است.
امامحسن عسکری(ع) نیز فرمودهاند: تمام پلیدیها در اتاقی قرار داده شده و کلید آن دروغ است. از این دست روایات در دین ما بسیار است و این همه نشانگر آن است که از هر لحاظ دروغگویی کار مذمومی است.
در ادبیات این سرزمین نیز میتوان آثار بسیاری در مذمت دروغ جست؛ برای مثال در کلیله و دمنه، قابوسنامه، کیمیایسعادت، اخلاق ناصری و گلستانسعدی بر این موضوع بسیار تأکید شده است.
اما اینهمه نیز نتوانسته ریشه دروغ را خشک کند و این سؤال مطرح است که با این همه تاریخ و روایات و ادبیات در مذمت دروغ، واقعا دروغ چرا؟