پارس ناز پورتال

دلیل پریشانی در زندگی زناشوئی

دلیل پریشانی در زندگی زناشوئی

ویژگی های شناختی شامل افکار ،احساسات ، نگرشها ، علایق و ارزشهای فرد می باشد. اطلاعات ما در مورد ویژگی های شناختی از طریق این که مردم چگونه به نظر می رسند، چگونه عمل می کنند و به چه شکل صحبت می کنند و چه چیزی می گویند کسب می شوند. چگونه لباس پوشیدن و خود را آراسته نگه داشتن دید افراد را نسبت به هنجارهای اجتماعی نشان می دهد. بنابراین می توان گفت که: افراد با مجموعه ای از انتظارات، باورها و

تخیل ها درباره نقش همسرشان و همچنین نقش خودشان ازدواج می کنند. بسیاری از انتظارها ممکن است غیر واقع بینانه باشد و بدین وسیله سبب نومیدی، دلسردی ، بی اعتمادی و خصومت شود. در حقیقت روان شناسان دریافته اند که میزان باورهای غیر واقع بینانه درباره رابطه زناشوئی پیش بینی کننده نیرومندی برای پریشانی زندگی زناشوئی است. بنابراین برای رفع ناکارآمدی رابطه باید به بازسازی شناختی همسران پرداخت.

روان شناسان معتقدند که دست کم پنج متغیر شناختی را برای فهم کارکرد رابطه زناشوئی باید مورد بررسی قرار داد:

ادراک انتخابی: فرآیند ادراکی توجه اختصاصی فرد به جنبه هایی از رفتار همسرش زیربنای تمامی فرآیندهای شناختی فرد است ، زیرا اطلاعات اولیه لازم برای بررسی و ارزیابی شناختی را فراهم می کند.

اسنادها: هر فردی به دنبال این است که توصیفی برای رفتار یا رویدادی که در رابطه زناشوئی اتفاق می افتد بیابد. بنابراین ، هر رفتار یا رویدادی را به موضوعی نسبت می دهد.

انتظارات:
همسران نه فقط به دنبال نسبت دادن رویدادها هستند، بلکه سعی دارند رویدادهایی را پیش بینی کنند که در روابط زناشوئی اتفاق خواهند افتاد. این انتظارات بر پاسخ های رفتاری و هیجانی فرد تاثیر می گذارند. همچنین بر فرضیات و باورهای همسران نیز تاثیرگذار هستند و از آنها تاثیر می پذیرند.

فرضیات: باورهای همسران درباره خصوصیات رابطه چگونگی رفتار همسر در رابطه را شامل می شود. ویژگی های رابطه بر پایه تجربیات گذشته فرد شکل می گیرد. فرضیات فرد باورهایی را شامل می شوند که تعیین کننده چگونه بودن رابطه در واقعیت است و تاکیدی بر الزام ها و بایدها ندارد.

معیارها: معیارهای فرد باورهایی را شامل می شود که در جهت تعیین ویژگی هایی است که در همسر و رابطه زناشوئی باید داشته باشند. بنابراین، فرضیاتی هستند در مورد این ویژگی ها چگونه باید باشند.

از میان نظریه های شناختی که می کوشد اختلاف های زناشوئی را تشریح کند به الگوهای اسنادی بیش از همه توجه شده است. در زمینه تاثیر عوامل شناختی بر سازگاری روابط ، مطالعه سوگیریهای اسنادی از اهمیت خاصی برخوردار است. رابطه بین اسناد و سازگاری زناشوئی در تحقیقات متعددی نشان داده شده است و عقیده بر این


است که سبک های اسنادی ممکن است آغازگر یا نگه دارنده روابط مختل باشد. فرضیه های بنیادی الگوهای اسنادی این است که استنباط های علی افراد ، که از مشاهده رفتار همسرانشان ناشی می شود ، بر میزان خوشنودی شان از رابطه زناشوئی بشدت اثر می گذارد.

روان شناسان مدعی هستند که برای حل همیشگی تعارض زناشوئی ،به ویژه اگر آن تعارض شدید و دائمی باشد، تغییر رفتار نابسنده خواهد بود. برای این کار نیاز به بازسازی شناختی است

محققان دریافتند که زوج های پریشان رفتار ناهمیارانه و منفی همسرانشان را به عامل های درونی نسبت می دهند و برخورد منفی آنان از این رهگذر افزایش می یابد. برعکس همسران غیرپریشان رفتارهای مثبت و پاداش بخش همسر خود را به احتمال بیشتر به عامل های درونی نسبت می دهند. زوج های پریشان برعکس زوج های غیر پریشان رفتار منفی همسر خود را بزرگ و رفتار مثبت وی را ناچیز جلوه می دهند.

بدین منظور برسبک اسنادی همسران با تاکید بر این ابعاد توجه می شود:


** اسناد درونی در برابر بیرونی

**اسناد کلی در برابر اختصاصی

**اسناد پایدار در برابر ناپایدار

در همین زمینه تحقیقی بر روی دو گروه از زوج ها انجام شد گروه اول زوج هایی بودند که ضمن داشتن رفتار بیش از حد کودکانه قبل از پایان سال اول زندگی از یکدیگر جدا شده بودند. گروه دوم گروهی بودند که از نظر یک سری خصوصیات با گروه اول همتا شده بودند. آنها از نظر دو متغیر شناختی شخصیت و تمرکز کنترل و اطمینان بین شخصی به صورت مجزا و ترکیبی و اثر آن بر رفتار قاطعانه در رویارویی با تعارضات زوجی ، مورد مطالعه قرار دادند.

محققان به این نتیجه رسیدند که مردانی که تمرکز درونی داشتند، بیشتر از مردان با تمرکز بیرونی در موقعیت های تعارضی ، رفتار قاطعانه نشان می دهند ، همچنین مردان با تمرکز برونی و اطمینان بالا ، کمترین رفتار قاطعانه و زنان تمرکز درونی و اطمینان پایین ، قاطعیت بالایی نشان می دادند. لذا می توان گفت متغیرهای شخصیتی ، نقشهایی که توسط فرهنگ جامعه برای زن و شوهر تعیین شده است را تحت تاثیر قرار می دهند.

روان شناسان مدعی هستند که برای حل همیشگی تعارض زناشوئی ،به ویژه اگر آن تعارض شدید و دائمی باشد، تغییر رفتار نابسنده خواهد بود. برای این کار نیاز به بازسازی شناختی است ، صرفا"با تغییر ساختار اعتقادی زوجین درباره ازدواج است که می توان مطمئن شد رابطه شادکام تر و ارضاکننده تری به وحود خواهد آمد.


لذا برای حصول موفقیت، زوج درمانگرها و روان شناسان شناخت درمانگر در سه سطح به هم پیوسته عمل می کنند:

**
قابل حصول ترین سطح یعنی افکار خودکاری(عقاید ، باورها و تصورات ) که آدمیان راجع به یک موقعیت خاص دارند، همچون، همسرم دیر کرده ،او به احساسات من اهمیت نمی دهد.

** سطح عمیق تر یا فرض های زیربنائی (قواعدی که شالوده افکار خودکار را می سازند) مثل: روی حرف مردها نمی شود حساب کرد.

** سطح هسته ای، اعتقادات اساسی یا طرحواره ها (باورهای غیر مشروط و انعطاف پذیر برای سازمان دهی اطلاعات)مثال زیر نمونه از این نوع اعتقادات است: من همیشه تنها خواهم ماند.