گفتگو با مجید حاجی زاده
مجید حاجیزاده در ابتدای كارش تنها به خاطر چهره خوب مورد توجه سینماگران قرار گرفت و خیلیها منتظر تولد سوپراستاری جدید بودند اما در گذر سالها جز نقشهای فرعی در فیلمهایی درجه دو چیزی نصیبش نشد. قفل بسته تلویزیون هم برای او انگار بازشدنی نیست تا شاید در دل مخاطبان میلیونی جایی برای خودش پیدا كنند.
البته هنور نمیدانیم باید مجید حاجیزاده را هم جزو بازیگران نسل جدید به حساب بیاوریم یا نه چون به رغم اینكه 36 سال سن دارد به نوعی یك پیشكسوت در قالبی جوان است. البته او یك تفاوت ویژه دیگر هم دارد و آن حضورش در جرگه متاهلین است.
مجید حاجیزاده پس از 4 سال دوری از سینما از دلایل غیبتش میگوید
پسرم زندگیام را عوض كرد
مجید حاجیزاده با موج چشمرنگیها به سینما آمد و با اینكه در ابتدای راه دو فیلم پرفروش داشت اما رفتهرفته از چرخه خارج شد و به كلی بازیگری را كنار گذاشته اما حالا پس از چهار سال دوباره آمده است تا این بار شانسش را در قالبی جدید امتحان كند. او اینبار با تحصیلات بالاتر در رشته مورد علاقهاش و اندوختههای خود در این سالها و البته در مسیر تغییرات زندگی شخصیاش از جمله پدر شدن بازگشته تا روزهای جدیدی را در دنیای بازیگری تجربه كند.
مجید حاجی زاده
فرار از كلیشههای تحمیلی
این دوری از فضای تلویزیون و سینما ناخواسته نبود! در واقع شاید یكجورهایی منتظر یك اتفاق جدید و یك كار جدید و غیركلیشهای بودم كه ناخواسته این كلیشه شدن به من تحمیل شده بود. البته نه اینكه خسته شده باشم، ولی از آن فضایی كه ایجاد شده بود خسته بودم. در كارهایی كه دایم به من پیشنهاد میشد، شباهتهای زیادی بین نقشها وجود داشت و دوست داشتم از آن فضا دور شوم. در واقع دنبال كارگردان و فضای جدیدی بودم كه این تكرار برای من شكسته شود و دنبال فیلمسازی بودم كه ظاهر و فیزیك من را درنظر نداشته باشد، به من اعتماد كند و نقشی تازه به من بدهد. همه ما انسانها میتوانیم در پس ظاهرمان، هزاران لایه درونی دیگر داشته باشیم و همین باعث میشود كه بتوانیم نقشهای مختلف را بازی كنیم و من این حس را داشتم و همین حس بود كه باعث شده بود وسواس زیادی داشته باشم و نقشهای تكراری را رد كنم!
حضور به شرط تازگی
البته واقعا اینطور نبود كه در آن سالها كارهایی انجام بدهم كه دوست نداشته باشم، چون دوست داشتم آن كارها را هم تجربه و خودم را تثبیت كنم ولی به هر حال بعد از سالها كار كردن، این حس به من دست داده بود كه باید در كارهایم تغییری ایجاد كنم. متاسفانه خیلی اوقات فیلمسازان برداشتهایی از كارهای قبلی بازیگرها دارند و بر همان اساس به آن بازیگر پیشنهاد بازی در نقشهای مشابه را میدهند و این برایم سخت بود كه بخواهم بعد از سالها حضور در این عرصه، دایم در نقشهای تكراری حضور داشته باشم.
اشتباه دور شدن از فضا
البته احساس میکنم اشتباهی که در این مدت مرتکب شدم این بود كه از این فضا دور شدم! اینكه بخواهید بنشینید و منتظر باشید تا آن اتفاق مهم برایتان رخ دهد، درواقع اشتباه است و من هم نباید به این شكل عمل میکردم. در حال حاضر هم تصمیم دارم تا با كارهای خوب ادامه دهم و دوباره ارتباطات خودم را ایجاد كنم و با فیلمهای خوب بازگردم.
موج چشم رنگیها
در آن سالها یادم هست یك موجی تحت عنوان «ورود چشم رنگیها» به بازیگری راه افتاده كه برای افرادی مثل من خیلی آزاردهنده بود چون مطبوعات و رسانهها روی این موضوع خیلی مانور میدادند، اما من میخواستم از این موضوع فرار كنم و اینطور نباشد كه روی چهرهام كار كنم؛ هرچند چهره هر انسانی یك موهبت خدادادی است و اتفاقا در كاری مثل بازیگری خیلی هم خوب و تاثیرگذار است ولی من شخصا دوست نداشتم كه این موضوع تنها نقطه مثبت من باشد؛ به همین دلیل از رشته تحصیلیام انصراف دادم و رشته تئاتر را انتخاب كردم و همان زمان بود كه «مهر خاموش» را كار كردم و با این نگاه كه باید ابتدا درسم را در این زمینه بخوانم و بعد وارد شوم، كارم را ادامه دادم.
سابقه 18 ساله
نخستین كارم را در سال 1376 در فیلم «دختری با كفشهای كتانی» آقای صدرعاملی تجربه كردم و تقریبا 18 سال است كه در این حرفه حضور دارم.
دیروز با تجربه امروز
اگر دوباره به عقب بازگردم باز هم سمت بازیگری میروم چون من نسبت به این كار عشق داشتم و با علاقه وارد آن شدم ولی اگر تجربه امروزم را داشتم و به عقب برمیگشتم، شاید فقط راه را تغییر میدادم و با وسواس و دقت بیشتری كارهایم را انتخاب میكردم. هرچند هنوز هم خیلی از دوستان میگویند كه دیر نشده است ولی به هر حال من سالها عمرم را در این كار گذاشتم و شاید لازم بود دقت بیشتری در كارهایم داشتم.
نخستین كافیشاپ هنرمندان
من سالها پیش یك كافیشاپ راهاندازی كردم که درواقع منبع درآمد خوبی برایم است؛ از طرفی در برخی از آموزشگاههای دوستان تدریس هم میكردم ولی منبع اصلی درآمدم همان كافیشاپ بود و هست. البته این را هم بگویم كه من سالها قبل زودتر از دوستان هنرمندم که سمت این کار آمدهاند این کافیشاپ را راهاندازی کردم.
تغییری به اندازه پدر شدن
در این مدت گاه گاهی بازی در كارهایی را انجام میدادم كه شاید بیشترش رفاقتی بود ولی علاوه بر كار، در زندگی شخصیام هم تغییراتی ایجاد شد، مثلا پسرم متولد شد و مدتی درگیر آن بودم و باید به عنوان پدر برایش وقت میگذاشتم كه اتفاقا خیلی هم راضی هستم. در مدتی كه كمكار بودم، یك عده از دوستان فكر میكردند كه من اصلا ایران نیستم و عدهای هم كه برای پیشنهاد كار میآمدند، فیلمنامههایی كه پیشنهاد میدادند برایم جذابیت نداشت و همان موضوع تكرار و كلیشه كه در سینمای ما باب شده است، برایم ایجاد شده بود و من از این مقوله فراری بودم.
برای رفاه پسرم
پدر بودن حس جدید و خوبی است و در تمام این مدت كه پوریا وارد زندگی من شده است، از تكتك لحظات آن لذت بردهام. اینكه پدر خوبی هستم یا نه واقعا سوال سختی است كه خودم نمیتوانم به آن جواب بدهم ولی قطعا تمام سعی خودم را میكنم كه پدر خوبی باشم و برای آسایش و رفاه پوریا هر كاری میكنم.
اتفاقی به نام ازدواج
ازدواج واقعا اتفاقی است كه در زندگی اكثر ما به شكلی پیشبینی نشده رخ میدهد چون گاهی ما انسانها با خود میگوییم من حالاحالاها ازدواج نمیكنم ولی وقتی با كسی آشنا میشویم و حس میكنیم كه این شخص همان كسی است كه میتواند برای همیشه در كنار ما باشد، آنوقت دیگر ازدواج بهترین كار است. من حدود 7 سال است كه ازدواج كردهام و حاصل آن پسری به نام پوریاست كه واقعا زندگیام را متحول كرده.