پارس ناز پورتال

اهانت به پیامبر اسلام، به خاطر یک مشت دلار

اهانت به پیامبر اسلام، به خاطر یک مشت دلار

اهانت به پیامبر اسلام، به خاطر یک مشت دلار,در دوگانه آزادی بیان و احترام به عقاید، کدام یک دست بالا را دارد؛ چرا جامعه اروپایی و به ویژه فرانسه نسبت به هویت یابی مهاجران و به خصوص مسلمانان حساسیت دارد؟

 

چهار مسلمان مسلح به دفتر مجله ای طنز حمله می کنند، دوازده نفر به قتل می رسند، جهان شوکه می شود، در واکنش به اتفاقی که آن را 11 سپتامبر دوم می خوانند، سران کشورهای مختلف به خیابان های پاریس می آیند و در تظاهراتی کم سابقه حضور می یابند.

 

اقدامی که فرانسوا اولاند آن را انقلاب دوم فرانسه می نامد. ریشه 11 سپتامبر و انقلاب دوم کجاست؟ در دوگانه آزادی بیان و احترام به عقاید کدامیک اولویت دارد؟ چرا جامعه اروپایی و به ویژه فرانسه به مهاجرستیزی و گرایش های دست راستی متمایل شده است؟
اهانت به پیامبر اسلام، به خاطر یک مشت دلاردوگانه آزادی بیان و احترام به عقاید
احتمالا کمترین اختلاف نظری درخصوص ارزشمند بودن مفاهیمی چون آزادی بیان و احترام به عقاید وجود دارد، اما کار آنجایی سخت می شود که بخواهیم یکی را بر دیگری اولویت دهیم.

 

در شرایطی که دموکراسی حق آزادی بیان را محترم شمرده و تلاش فراوانی برای بیان بی هزینه و یا دست کم، کم هزینه عقاید افراد و گروه های در جامعه انجام می دهد، موضوع احترام به عقاید، کجا می رود؟ آیا صرف محدود نکردن بیان، مجوزی برای بی احترامی به باورهای دیگر ایجاد می کند؟

 

اینها سوالاتی است که پاسخ دادن به آنها به سادگی میسر نیست و پیرامون دوگانه آزادی بیان و احترام به عقاید و تعیین حد و مرزها میان انتقاد و بی احترامی اختلاف نظر فراوانی است. گروهی با تکیه بر اصل آزادی بیان، با مقدسات گروه ها، جوامع و ادیان مختلف شوخی می کنند.

 

سونی پیکچرز با ساخت Interview به سراغ کیم جونگ اون می رود و شارلی ابدو کاریکاتوری از پیامبر اکرم (ص) به تصویر می کشد.

 

صرف نظر از اینکه اساس این کار خللی بر آن تقدس وارد نمی کند اما به هر ترتیب احترام به عقاید (حتی عقاید مخالفین) به ما آموخته، شوخی، تمسخر، دست انداختن و… تا زمانی مورد پذیرش است که طرف مقابل از طرح آن آزرده خاطر نشود.
اهانت به پیامبر اسلام، به خاطر یک مشت دلاروقتی این موضوع به حوزه های حساسیت برانگیز نژادی، ملی، دینی و مذهبی ورود می کند،

 

کار قدری دشوار می شود. عموما توجیه طرف مقابل این است که آزادی بیان به ما اجازه داده، بدون محدودیت حرف خود را فریاد بزنیم. ضمن اینکه استدلال این گروه این است که چنین شوخی هایی را با مقامات و اسطوره های خود هم انجام می دهند.

 

کم تعداد نبوده فیلم ها و کلیپ هایی که روسای جمهوری آمریکا را به سخره گرفته، مدیاهایی که تولیدکنندگانش هم آمریکایی بودند. ضمن اینکه این رفتارها در قبال شخصیت های دینی و مذهبی مسیحیت هم دیده شده است.

 

درنتیجه آیا می تواند مسئله را تنها به میزان تحمل پایین گروه هایی چون مسلمانان یا یهودیان متعصب نسبت دهیم؟ به نظر نمی رسد این قضاوت چندان واقع بینانه باشد.

 

ضمن اینکه اساسا مقوله آزادی بیان باید با مسئولیت اجتماعی، عرف و اخلاق اجتماعی محدود شود، در غیر این صورت به هیولایی خطرناک و غیرقابل کنترل بدل می شود.

 

وقتی موضوع انکار هولوکاست یک جرم تلقی شده، چرا نباید توهین به باورهای مسلمانان که بخش قابل توجهی از جمعیت اروپاییان را به خود اختصاص داده اند به صورت یک قانون درآید و در قالب یک مسئولیت اجتماعی تئوریزه شود؟

 

نباید از خاطر برد که تفاوت میان آزادی و رهایی فراوان است. رهایی بی آنکه تقیدی با خود به همراه داشته باشد، می تواند زمینه بی نظمی و آشوب را با خود به همراه آورد و به آنارشی میل پیدا می کند.
اهانت به پیامبر اسلام، به خاطر یک مشت دلارحال آنکه وقتی این رهایی به آزادی بدل شود، با زنجیرهای قید و بند کنترل می شود و نوعی نسبی گرایی به جنبه های مطلق بودن آن اضافه می کند و باعث گنجانده شدن احترام به عقاید در آن قالب مفهومی می گردد.

 

شاید نوعی نگاه میانه، میان تقدس حداکثری مومنان متعصب و به سخره گرفتن جریان های لاتیک مدل بهتری باشد.

 

هرچند بی احترامی به مقدسات آیین های دیگر، آنهم با این توجیه که ما خود از چنین تقدس هایی عبور کرده ایم نمی تواند چندان منطبق باشد، اما در عین حال نباید دایره این احترام به عقاید به اندازه ای گسترده شود که دیگر هیچ کلامی از دهان خارج نشود،

 

آنهم با این بهانه که مبادا گروهی، فردی یا آیینی از شنیدن این نقد تکدر خاطر پیدا کنند. شاید کلام طارق رمضان به خوبی وضعیت شارلی ابدو را عیان سازد.
اهانت به پیامبر اسلام، به خاطر یک مشت دلاراین اندیشمند اسلامی و نوه حسن البنا علت اصلی رجوع شارلی به انتشار مطالب توهین آمیز علیه پیامبر اکرم (ص) را مشکلات مالی و فروش پایین ارزیابی می کند.

 

به این معنا که برخی گروه ها با آگاهی از حساسیت های مسلمانان نسبت به این مسائل و همچنین با علم به واکنش های خشن آنها روی این نقاط حساس دست می گذارند، درنتیجه و با جنجالی که بر سر یکی از مطالب مجله پیش می آید،

 

برنده سرمایه داران مجله خواهند بود که فروش چندین برابری نصیبشان خواهدشد. موید این امر 50 برابر شدن تیراژ این مجله پس از مرگ استفان شاربونیه است.

 

شارلی ابدو در حالیکه تاکنون تیراژی 60 هزارتایی داشت، هفته پس از این کشتار، مجله را در 3 میلیون نسخه منتشر کرد. چه دوست داشته باشیم و چه نه، این روزها پول حرف اول و آخر را می زند.