پارس ناز پورتال

خاطرات جالب دانیال شعبده باز

خاطرات جالب دانیال شعبده باز

خاطرات جالب دانیال شعبده باز ماجراهای پسر شعبده باز بسیار جالب است. این پسر کـه چهره اش را در عکس بالا می بینید عاشق شعبده بازی و کارهای تردستی است.

 

لامپی را در فاصله چند سانتیمتری مقابل چشمانم میگیرد و در یک چشم بـه هم زدن لامپ را می شکند و شیشه هـای خرد شده را در دهانش میگذارد و بـه راحتی آب خوردن شیشه هـای شکسته را می بلعد. این تنها کار حیرت انگیزی نیست کـه این پسر جوان میتواند انجام دهد. او یک شعبده باز حرفه ای است، کسی کـه حتی شاه مالزی نیز بیننده پروپاقرص کارهای تعجب برانگیزش بوده است.

 

میگوید یکی از سرگرمی هایش این است کـه بـه خیابان برود و با مردم عادی کـه در حال رفت و آمد هستند سلام و احوالپرسی کند. بعد برای شان یک تردستی رو کند و انها با تعجب نگاهش کنند. تاکید می کند کـه یکی از بهترین لذت هـای دنیا این است کـه چهره عابران اخمالوی در کوچه و خیابان را بـه یک چهره متعجب تبدیل کند.

 

خاطرات جالب دانیال شعبده باز

نخی کـه از چشم بیرون کشیده شد
میگوید اولین قدم برای گفت و گو این است کـه همراه با او بـه دل خیابان بزنیم تا حیرت را در چشم مردم ببینیم. با دانیال کاظمی همراه می شوم. در مقابل یک مرد جوان می ایستد و می پرسد دلش میـــخواهد از نزدیک یک تردستی را ببیند. مرد جوان با بی میلی بـه او نگاه میکند و سری تکان می دهد و شعبده باز ما، نخی را از جیب خودش بیرون می آورد و آن را برای لمس و تایید بـه دست عابر میدهد، عابر نخ را بررسی کرده و تایید می کند و بـه او میدهد. مرد جوان در یک چشم بر هم زدن مقابل چشم جوان عابر، نخ را می بلد و بعد نخ را از یکی از چشمانش بیرون می کشد و دوباره نخ را بـه او نشان میدهد و می پرسد آیا این نخ همان نخ است؟

 

عابر با تعجب بـه چهره او و نخ خیره می شود و دوباره نخ را از شعبده باز میگیرد و چک می کند؛ نه او اشتباه نکرده است. نخ همان نخ است. این‌کـه چطور شعبده باز موفق شده نخی را ببلعد و بعد از چشمش آن را بیرون بکشد، عابر را سخت متعجب کرده است، او رو بـه شعبده باز میگوید وای خدای من تو محشری پسر و شعبده باز شاد و خندان از او خداحافظی میکند و بـه راهش ادامه میدهد و رو بـه من میگوید کـه هرگز از یک شعبده باز بپرسید چطور یک کار حیرت انگیز انجام میدهد: «شعبده بازی یعنی انجام کارهای شگفت انگیز، یعنی دست بـه انجام کارهایی بزنی کـه دیگران توانایی انجام آن را ندارند، هر شعبه باز برای انجام این کارها یکسری فوت و فن می آموزد و هفته ها و ماه ها تمرین میکند و مهمتر از همه ی ي این‌کـه روی ذهن و فکر خودش نیز کار میکند و انرژی زیادی هنگام انجام این کارها از دست میدهد. این رمز و رازها همه ی ي دارایی یک شعبده باز است، چیزهایی کـه من می‌دانم و میتوانم و تو نمی دانی و نمی توانی و با دیدن آن تعجب می کنی. این‌کـه من چطور نخی را می خورم و آن را از چشمانم بیرون می آورم یک راز است.»

 

دانیال کاظمی شعبده بازی را از خیابان یاد گرفته و اعتقاد دارد اگر روزی بـه عنوان بهترین شعبده باز جهان نیز معرفی شود، باز راهش را از روی استیج هـای گرانقیمت بـه سمت کوچه و خیابان کج خواهد کرد و بدون این‌کـه پولی از مردم بگیرد، برایشان شعبده بازی میکند: «خیابان یعنی تمرین، عابران هم کسانی هستند کـه بـه من کمک میکنند تا هر روز بهتر و بهتر شوم. اجرا برای مردم کوچه و خیابان بـه من روحیه میدهد. بارها دیده ام کـه عده ای از همکارانم بـه هیچ عنوان قبول نمی‌کنند کـه بدون دریافت دستمزد شعبده بازی کنند ولی برای من این کار یکی از لذتبخش ترین کارهای دنیاست. این‌کـه گاهی همانطور کـه در حال طی کردن مسیرم هستم در خیابان برای مردم تردستی میکنم و با دیدن چهره متعجب انها خوشحال میشوم.»

 

اجرای شعبده برای شاه مالزی

یکی از هیجان انگیزترین اجراهای دانیال کاظمی برمی گردد بـه سال 2013 زمانی کـه مدیر برنامه هایش از پسر جوان خواست خودش را برای اجرا در قصر سلطنتی و مقابل چشم شاه مالزی و خانواده سلطنتی آماده کند: «بعد از اولین اجرا هر روز نمایش هـای جدیدی بـه من پیشنهاد می شد. دیگر کمتر وقت می کردم بـه دانشگاه بروم و بیشتر زمانم صرف یادگیری و اجرای کارهای هیجان انگیز می شد، گاهی اوقات در روز حتی بیش از 3 اجرا بـه من پیشنهاد می شد. البته این پیشنهادها بنا بـه زمان و مکان خاصی بود. روزهای خاص در مناسبت ها و اعیاد رایج در کشور مالزی همیشه روزهای پر کار من محسوب می شد و گاهی هم برای مراسم افتتاحیه و … دعوت می شدم.

 

خاطرات جالب دانیال شعبده باز

دیگر درآمد خوبی از راه شعبده بازی کسب میکردم و پیشنهادهای خوبی برای ساخت فیلم و … بـه من ارائه می شد تا این‌کـه یک روز مدیر برنامه هایم بـه من گفت کـه باید برای اجرا بـه قصر سلطنتی شاه مالزی برویم و قرار است من در مقابل خانواده سلطنتی نمایش اجرا کنم. بعد از انجام چند تردستی، ناگهان شاه مالزی خطاب بـه من پرسید می دانی تو در نمایشی کـه اجرا کردی جرمی مرتکب شدی و من میتوانم بگویم امروز تو را دستگیر کنند.

 

با شنیدن این جمله، سر جایم خشکم زد و پرسیدم کدام کار من جرم محسوب می شده و او بـه سکه خم شده توسط من اشاره کرد و گفت کـه در کشور مالزی آسیب رساندن بـه سکه، اسکناس و … یعنی آسیب رساندن بـه اموال دولت و مردم و این کار جرم محسوب می‌شود و سپس خندید.»

 

همه ی ي چیز از چهارسالگی شروع شد
حدود 6 ماه پیش بود کـه دانیال کاظمی بـه ایران برگشت. آن روزها قرار نبود کـه برای همیشه در ایران بماند و همه ی ي برنامه هایش بـه گونه ای چیده شده بود کـه بـه کشور مالزی برگردد اما یک روز صبح تصمیم گرفت هنری را کـه سالها در کشور هـای دیگر اجرا کرده بود این بار در کشور خودش اجرا کند: «من متولد سال 65 هستم و همه ی ي چیز برایم از دوران کودکی ام شروع شد. چهار سال داشتم کـه یکی از دوستان پدربزرگم مقابل چشمانم با کمک چند کارت کارهای هیجان انگیز انجام داد و من از همان روز، بـه هنر شعبده بازی علاقمند شدم.

 

همیشه دوست داشتم دوست پدربزرگم بـه خانه مان بیاید و برایم شعبده بازی کند. پدربزرگم هم کمی از این سبک کارها را آموخته بود و او نیز گاهی اوقات برایم تردستی می کرد و من هم ذوق میکردم. سالها گذشت و من بزرگتر شدم اما همیشه درگیر یاد گرفتن ترفندهای جدید برای متعجب کردن دیگران بودم.

 

یادم هست آن زمان کـه والدین دوستانم از انها می خواستند در جمع شعر بخوانند، والدینم از من میخواستند تردستی کنم. 11 ساله بودم کـه یک روز رفتم و فیلم هـای شعبده باز معروف «دیوید بلین» را خریدم. من عاشق کارها و ترفندهای او بودم.»

 

او بعد از خرید فیلم هـای بلین دیگر نه با کسی حرف می زد و نه بـه تفریح می رفت. کارش شده بود نشستن پای تلویزیون و دیدن کارهای این شعبده باز و بعد هم تمرین و تمرین، خیلی زود هم موفق شد بدون استاد و کاملا بـه صورت خودآموز سبک کاری دیوید بلین را یاد بگیرد و بعضی از کارهای او را انجام دهد: «از آن روز بـه بعد شروع کردم بـه کار کردن روی ذهن و روانم و یاد گرفتن ترفتندها و تمرین هـای سخت. هر روز قوی تر از روز قبل میشدم اما همه ی ي نمایش هایم را برای جمع دوستان و خانواده ام انجام می دادم تا این‌کـه در دانشگاه مشغول تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی شدم و بعد هم برای ادامه تحصیل در رشته طراحی انیمیشن بـه کشور مالزی رفتم و شروع کار حرفه ای ام در کشور مالزی کلید خورد.»

 

شعبده بازی در کوآلالامپور
او یک روز در یکی از میهمانی ها مقابل چشم دوستانش شروع بـه کار با یک سکه 50 سنتی کرد: «برای متعجب کردن جمع دوستانم، یک سکه 50 سنتی را کـه یکی از سکه هـای رایج و قطور مالزی است از جیبم بیرون آوردم و آن را مقابل چشم همه ی ي غیب کردم. بعد از چند دقیقه آشنای یکی از دوستان صمیمی ام کـه در آن میهمانی حضور داشت مرا صدا زد و گفت کـه برنامه گذار است و اگر من موافق باشم می تواند مدیر برنامه هـای من شود و برای نمایش هـای مختلف با من کار کند. من هم قبول کردم و از آن بـه بعد انجام تردستی هایم از جمع دوستان و خانواده بـه روی استیج، صحنه و مقابل دوربین رفت.»

 

خاطرات جالب دانیال شعبده باز

یکی از سخت ترین روزهای دانیال روزی بود کـه برای اولین بار قرار شد تردستی هایش را روی استیج ببرد: «یکی از سخت ترین لحظات زندگی ام در سال 2004 رقم خورد؛ زمانی کـه باید برای اولین بار روی استیج هتلی در شهر کوآلالامپور می رفتم و حدود 200 تماشاگر، منتظر دیدن تردستی هـای من بودند.

 

یکی از کارهای مهمی کـه شعبده بازهایی کـه با ذهن کار میکنند و در اجراهایشان خبری از خرگوش و کلاه و … نیست انجام می دهند، این است کـه باید بازرسی حواس جمع را در دست بگیرند و بتوانند روی ذهن ها کار کنند و این کار برای اولین تجربه با این تعداد بیننده برایم خیلی سخت بود. قبل از شروع برنامه احساس میکردم کـه برنامه را خراب میکنم ولی بعد از این‌کـه نمایش شروع شد فقط چند دقیقه تپش قلب داشتم و بعد روند عادی برنامه را طی کردم. بعد از پایان برنامه نیز وقتی از روی استیج پایین آمدم، مدیر برنامه هایم بسیار از اجرا راضی بود.»