پارس ناز پورتال

گذری بر زندگینامه و آثار خیام گنج شعر فارسی

گذری بر زندگینامه و آثار خیام گنج شعر فارسی

گذری بر زندگینامه و آثار خیام گنج شعر فارسی 

خیام دانشمند همه دوران است که با علوم اخترشناسی,شعر و ادبیات,فلسفه,ریاضیات آشنایی داشته و ما بسیاری از گنج های علمی را مدیون این دانشمند هستیم. بیست و هشتم اردیبهشت ماه در تقویم ملی به عنوان خیام ثبت شده است.

 

خیام شخصیتی چندوجهی است که در ذهن و زبان ایرانیان و دوستدارانش بیشتر با ادبیات و شعر و نوع نگرش فلسفی خاص به عالم شناخته می شود. برای تعیین روز خیام نخستین بار در سال 78 اقدام کردیم. در خرداد آن سال شورای فرهنگ عمومی این نام گذاری را تایید کرد و در مهر همان سال به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید.

 

برای یافتن این روز چند منبع پژوهشی در دست بود که از میان آن ها نظریات سه دانشمند هندی و روسی را مبنا قرار دادیم. «سوامی گویند اترتها»، استاد تاریخ نجوم از هندوستان، مشخص کرده است که خیام در سال 439 هجری قمری مطابق هجدهم می 1048میلادی چشم به جهان گشود.

 

محاسبه دقیق وی را انجمن ستاره شناسی فرهنگستان شوروی (سابق) و «آدولف یوشکویچ» و «بوریس روزنفلد» که هر دو ریاضیدان تاریخ نگار ریاضی هستند نیز تایید کرده اند.

 

ما همین هجدهم را که برابر است با 28 اردیبهشت، مبنای روز خیام قرار دادیم. وفات خیام نیز، براساس همان پژوهش ها، دوازده محرم 526 هجری قمری برابر با 4 دسامبر 1131 میلادی یعنی 13 آذر است.

گذری بر زندگینامه و آثار خیام گنج شعر فارسی

سال ها پیش در جلسه وزرای فرهنگ و جهانگردی در کشور مالزی یکی از شرکت کنندگان به طنز و طعنه به هیات ایرانی گفت که شماها طرفدار فرهنگ و هنر خیامی هستید و همین خنده بر لب حاضران نشاند. ولی جالب این بود که همه حاضران نه فقط با نام، بلکه با برخی از اشعار خیام آشنا بودند.

 

این را لااقل خنده آن ها لو می داد. این آشنایی اجمالی تعجبی هم ندارد زیرا ده ها سال پیش فیتز جرالد با ترجمه انگلیسی 111 رباعی خیام، خود چهره ای جهانی شد. بیش از هشتاد بار آثار خیام از فارسی به انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی و فرانسوی و نیز به قلم ده ها مترجم به عربی برگردانده شده است.

 

با این همه، اطلاعات درباره زندگی و فعالیت های علمی و فلسفی و ابدی آن حکیم کم است و برخی اشعار، داستان ها و افسانه ها هم به احوال و آثار او راه یافته است، چنان که تعداد رباعیات خیام تا رقم 2700 رسیده است.

 

به همین دلیل عده ای معتقدند که این اشعار یک جریان ادبی است و نه از آنِ شخص خیام. البته پژوهشگران رباعیات منسوب به او را در سایر دیوان ها- از رودکی تا طالب آملی- یافته اند.

 

نتیجه ای که برخی از این نکته می گیرند، آن است که باید این نام را از تاریخ ادبیات- و نه فلسفه و ریاضیات- حذف کرد. تناقض میان شعر و شخصیت علمی خیام باعث شد استاد محیط طباطبایی قائل به چند خیام شود و بگوید خیام از یک نفر بیشتر است.

 

به هر حال، در پاسخ آن وزیر گفتم ایران محل تولد، نشو و نما و آرامگاه خیام است و البته ما هم طرفدار ادب و اندیشه او هستیم. خیام بازتاب روح ایرانی است، چنان که امام راحل هم بازتاب درک و خواست ایرانیان است. بعد به عنوان نمونه شعر معروف مرحوم امام (ره) را خواندم که:

 

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
در میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که مناز مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مِی آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم

گذری بر زندگینامه و آثار خیام گنج شعر فارسی

این سخن من، به ویژه خواندن این اشعار، همه را شگفت زده کرد. برخی پرسیدند واقعا این شعر از امام خمینی (ره) است؟ چون با تصویری که از ایشان به عنوان یک عالم دینی در ذهن داشتند، تناقض کامل داشت. به قول یکی از حاضران، این سروده ها کاملا خیامی است.

 

در حالی که هر ایرانی آشنا با ادبیات به درستی می داند چنین تناقضی نبوده و نیست چرا که عموم این استعارات و کنایات در فرهنگ شعری ایران معانی ویژه ای دارند و نباید آن را حمل به ظاهر کرد بلکه باید آن ها را تاویل و تفسیر کرد. و درست همین ها ریشه و منشا جذابیت های ادبی و عقلی و حکمی شعر فارسی است.

 

یکی از دوستان نقل می کرد، در یکی از سفرهای خارجی در جلسه اعطای دکترای افتخاری رییس دولت اصلاحات شرکت کرده بود. قبلا همراهان در مورد پذیرایی تاکید کرده بودند که از هیچ گونه نوشیدنی الکلی استفاده نشود.

 

در آن جلسه، رییس دولت اصلاحات سخن خود را با شعر معروف حافظ به پایان برد که «بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم» و مترجم بی آن که به شعر بودن این مطلب اشاره کند، کلمه به کلمه آن را به زبان روسی برگرداند. به ناگاه خنده شدیدی جمع را فراگرفت چرا که ایرانی ها از یک سو بر پذیرایی نکردن با مشروبات الکلی تاکید کرده بودند و از سوی دیگر به می در ساغر انداختن دعوت.

 

به هر حال، بر برخی از خوانندگان غیرایرانی آثار خیام فهمی دیگر حاکم است که با زندگی این حکیم جامع الاطراف همخوانی ندارد؛ به خصوص که او را با لقب «امام» هم خطاب می کردند؛ امام ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام.

 

خیام در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری زندگی می کرد؛ زمانی که در خراسان بزرگ (شامل ماوراءالنهر یا آسیای مرکزی و افغانستان کنونی) علم و دانش در همه وجوه و صورت های آن دور اوج بود و خراسان بزرگ،

 

با ظهور چهره های درخشان و تابنده ای چون ابونصر فارابی و شیخ الرییس ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی و ده ها تن دیگر، ثروتی عظیم داشت و تا قرن ها نور علم از آن سوی ایران بر شرق و غرب عالم می تابید.

 

خیام یکی از علمای برجسته و از سرآمدان آن حوزه علمی و فلسفی بود و از عالمان جامع زمان خود شناخته می شد؛ نه فقط در حکمت و فلسفه، بلکه در هندسه و ریاضیات و نجوم هم عالمی چیره بود و آثاری مکتوب داشت.

 

شاهکار نجومی خیام، تقویم جلالی است که با تغییراتی در تقویم یزدگردی تجربه کهن ایرانیان را کامل و ماندگار ساخت. یکی از کارهای مهم او رفع کاستی تقویم های پیشین است که در آن بعضی روزها جا به جا می شد. این نوآوری عالمانه خیام تا امروز همچنان ملاک گاه شماری هاست.

گذری بر زندگینامه و آثار خیام گنج شعر فارسی

درباره آثار و تفکر ریاضی خیام آثار زیادی منتشر شده است که به دو، سه تای آن ها باید اشاره کرد. اثری از استاد برجسته و بنیان گذار دانشنامه نویسی جدید، غلامحسین مصاحب، در دست است که در آن به ابعاد مختلف شخصیت علمی و ریاضی او پرداخته است. همچنین اثر دیگری از استاد قربانی درباره او وجود دارد.

 

خیام در علوم قرآنی هم، بنا به شواهد تاریخ، برجسته بوده است. آورده اند روزی خیام در مجلسی وارد شد و امام القرا ابوالحسن غزال نیز آن جا بود و در باب اختلاف قرائات در مورد آیه ای سخن می گفت. او به دنبال کسی بود که پرسش هایش را بشوند و پاسخ گوید.

 

سوال خود را از خیام پرسید. او وجوه اختلاف قاریان را یاد کرد و با بررسی های عالمانه سرانجام یک وجه را برگزید. غزال گفت: «گمان نمی کردم که در دنیا یکی از قرا این وجوه را از حفظ باشد تا چه رسد به یکی از حکیمان.»

 

ابوالحسن بیهقی، صاحب کتاب «تاریخ بیهقی» و از علمای بزرگ آن زمان که در نوجوانی همراه با پدرش خیام را ملاقات کرده بود، شرحی از احوال خیام نوشته است و می گوید او نظیر ابن سینا بود، جز آن که به تالیف کتاب چندان رغبتی نداشت.

 

بیهقی نکته های بسیار جالبی از وسعت علم و هوش و ذکاوت خیام به خصوص در کار طبابت و تشخیص های شگفت انگیزش گزارش کرده است. درواقع خیام شاعر است، ولی در دیگر علوم نیز سرآمد زمانه خود به شمار می رفت.

 

ولی شخصیت شاعرانه و عالمانه خیام از هم جدا نیست و با هم تناقضی ندارد. سال ها بعد از مرگ او چندین رباعی فارسی با مضمون فلسفی در متون فارسی از او روایت شده است که کاملا با شخصیت عقلی او سازگار است:

 

«آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال، شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز
گفتند فسانه ای و در خواب شدند»

«دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه او فکندنش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهره چه بود
ور نیک نیامد این صورت عیب کراست»

گذری بر زندگینامه و آثار خیام گنج شعر فارسی

نجم دایه، یا نجم الدین رازی، ساکن همین تهران امزوی، برای نخستین بار در کتاب «مرصاد العباد»، دوازده رباعی از خیام آورد، اما این ابیات با مذاق او سازگار نیست و بر این باور است که از این طریق نمی توان به حقیقت دست یافت. به هر حال، پس از آن یکباره نسبت داده رابعی های دیگر به او افزایش یافت و به 2700 رباعی رسید.

 

به راحتی می توان اطمینان یافت که برخی از آنچه به نام او آورده اند هیچ نسبتی با این حکیم ندارد و به تعبیری رباعیات مشاء یا سرگردان است.

 

در حقیقت این رباعی ها شخصیت واقعی خیام را نشان نمی دهند، هر چند تبلور روح ایرانی هستند و نوعی از رباعیات شش قرن را در خود جای داده و از یک آبشخور فکری نشات گرفته اند. ترجمه های متعدد این رباعی ها به زبان های دیگر البته موجب شهرت خیام شد، ولی نه به عنوان مردی عالم و جامع.

 

روایتی درباره واپسین لحظات زندگی خیام از زبان داماد او نقل شده است که شخصیت علمی او را نشان می دهد: «او در حال مطالعه شفای ابن سینا بود. آنگاه چوب خلال را لای اوراق کتاب گذاشت [لابد بنا بر عادت] و کسانی را که از قبل تعیین کرده بود، خواست. به آن ها وصیت کرد. بعد به نماز مشغول شد.

 

چیزی نخورد و نیاشامید تا نماز عشا. در همین نماز سر بر سجده گذاشت و این ذکر را در حال سجده گفت: «اللهم انک تعلم انی عرفتک علی مبلغ امکانی فاغفر لی فان معرفتی ایاک، وسیلتی الیک»؛ یعنی «خداوندا! تو خود می دانی که من تا بالاترین حد امکان خویش تو را شناختم، پس مرا بیامرز زیرا همین معرفتم نیست به تو وسیله من است تا به تو برسم…» و آن گاه چشم از جهان فروبست.»

 

در دوره ما نیز کسانی از علمای بزرگ و مراجع رسمی صاحب رساله بوده اند که به خیام با چنین چشمی نگریسته اند. از جمله فقیه متأله مرحوم آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی که به گواهی آقای دکتر شایگان معتقد بود خیام آزادترین، آزاده ترین و والاقدرترین کس در تمام تاریخ تفکر اسلامی است.