پارس ناز پورتال

کوزوو کشوری با حال و هوای فوتبالی

کوزوو کشوری با حال و هوای فوتبالی

کوزوو کشوری با حال و هوای فوتبالی 

کوزوو کشوری است که فعلا در حال توسعه می باشد و با مشکل بیکاری در جمعیت خود مواجه است. برای پیشرفت این کشور راه زیادی در پیش است. وقتی بچه بودند، همیشه به این فکر می کردند که در کدام یک از بزرگترین باشگاه های فوتبال دنیا بازی خواهندکرد و هنگام بازی در حیاط مدرسه،

 

همه آن رویاها و رویاپردازی ها را به زندگی واقعی شان می کشاندند و به آن نفس می کشیدند. آنها از چیزی که قرار است بعدها برایشان پیش بیاید، چیز کمی می دانستند. آنها باید تا روزهای رسیدن به بلوغ فکری و تا جایی که می توانستند کنار هم می ماندند.

 

دیگر از اوضاع و احوال اطرافشان باخبر و منتظر بودند تا بدانند برای کدام کشور می توانند فوتبال بازی کنند. آنها فرزندانی از یک خانواده مهاجر کوزوویی- آلبانیایی بودند که در سوئد متولد شده بودند اما خودشان را در خدمت تیم ملی فوتبال نروژ می دیدند. والون بریشا زودتر به تیم ملی رسیده بود اما برادر کوچکتر یعنی وتون که هر دو در نروژ رشد کرده بودند، کمی بعد پا جا پای برادرش گذاشت.

 

با این حال در ماه می 2016 اتفاق عجیبی در زندگی آنها رخ داد. رویای حضور در جام جهانی فوتبال برای کشور تازه استقلال یافته کوزوو رنگ واقعیت به خود گرفت و این در شرایطی بود که حالا هر دو برادر در ترکیب اصلی تیم ملی نروژ جای داشتند. آیا آنها باید وفاداری را نشان می دادند

 

یا سر به سوی سرزمین مادری می چرخاندند؟ برای والون 23 و وتون 22 ساله این یکی از سخت ترین تصمیماتی بود که تاکنون با آن مواجه شده بودند.

کوزوو کشوری با حال و هوای فوتبالیزمان تصمیم

رو به رو شدن با این رویای دیرینه و یک تصمیم گیری دشوار چیزی بود که هر دو برادر دمدت زیادی همه جا درگیرش بودند. این شرایط برای والون پیچیده تر بود چرا که او نه تنها بخشی از تیم ملی نروژ بود بلکه به عنوان یک هافبک 20 بازی ملی هم برای این تیم انجام داده بود. وی از نظر فوتبالی همه جوره خودش را مدیون نروژی می دانست چرا که در این کشور رشد و در همه رده های سنی تیم ملی بازی کرده بود.

 

در عین حال هر دو نسبت به کشوری که خانواده شان را طی جنگی هولناک در آن از دست داده بودند، احساس دین و قدرشناسی داشتند.والون می گوید: «این مساله نه تنها برای ما بلکه برای خانواده مان واقعا بزرگ بود. این تنها در مورد دوران فوتبال خودمان بود بلکه درباره بازیکنانی بود که هر دو برای نروژی بازی می کردند و برایشان بهترین بودند.

 

او که از سال 2012 در اتریش و در تیم سالزبورگ بازی کرده، همواره توسط استعدادیاب های نروژی و دیگر کشورها مورد ستایش بوه است. والون حتی به یاد دارد که یکبار پیشنهاد منچسترسیتی را نپذیرفته چرا که احساس کرده برای اینکه پشت خانواده اش را خالی کند، خیلی جوان است. اگرچه گفته می شود او از سوی چلسی و یک تیم دیگر انگلیسی هم مورد توجه قرا رداشته است.

 

وتون اما در بوندس لیگای دو و در تیم گروتر فروث بازی می کند اگرچه همان مسیر برادرش را رفته و پیش از آنکه به تیم ملی بزرگسالان نروژ برسد، در همه رده های سنی از خود بازی ملی بر جای گذاشته است. آنها مسیرشان تا پیش از واقعی شدن رویای کوزوو یکسان بود تا اینکه از همدیگر جدا شدند. با این حال هر دو بر این باورند که فکرشان بهترین بوده و به هر دو کشور کمک کرده اند.

 

والون می گوید: «واقعا سخت بود. من همیشه سپاسگزار نروژ بوده و هستم. این کشوری است که من در آن بزرگ شدم و به من کمک کرد. اما احساس می کنم با کوزوو ارتباطی دارم. بنابراین تصمیم گرفتیم که من برای کوزوو بازی کنم و وتون اینجا بماند و برای نروژ به میدان برود. وتون به نروژ کمک می کند و من به کشوری که خیلی جوان است و می خواهد راهش را بسازد.»
کوزوو کشوری با حال و هوای فوتبالیلحظات دشوار

والون می گوید ارتباطش با کوزوو، جایی که هنوز تعدادی از اعضای خانواده اش در آن اقامت دارند، دشوار است. او در سال دو بار به آنجا می رود و البته بسیار مورد توجه قرار می گیرد. «وقتی اینجا هستم، شناخته می شوم. مردم فوتبال را دوست دارند و دوست دارم اینجا باشم. برای کوزوو داشتن تیم ملی بسیار اهمیت دارد.

 

کوزوو یک کشور در حال توسعه است که همه شرایط در حال بهبود است و مردم شغل ها بهتری به دست می آورند. طبق آخرین آمار منتشرشده از سوی مرکز آمار کوزوو نرخ بیکاری در سال 2015 در این کشور 35.1 درصد بوده است. این رقم در میان رده سنی 15 تا 24 سال رشد چشمگیری داشته

 

و به 60.2 درصد می رسد. مردم در کوزوو بهترین شرایط زندگی را در اختیار ندارند اما من خواستم به کشورم کمک کنم تا کارهای خاصی انجام دهد.»

 

انتظار عذاب آور

تا پیش از اینکه فیفا نظرش را درباره تغییر ملیت والون از نروژ به کوزوو اعلام کند، او یک دوره انتظار عصبی کننده و عذاب آور را سپری کرد. این زمان گذشت و ماه قبل اولین بازی انتخابی جام جهانی برای کوزوو از راه رسید اما با این حال شش بازیکن در انتظار رای فیفا بودند تا مقامات تایید خود را برای انتقال از کشورهای

 

دیگر به کوزوو اعلام کنند. تا شروع بازی در شهر تورکوفنلاند تنها چند ساعت باقی مانده بود اما هنوز سرنوشت آنها مشخص نشده بود.والون می گوید: «به شدت عصبی شده بودم. کنار تیم نشسته و منتظر بودم. پنج بازیکن دیگر تاییدیه خود را دریافت کرده بودند اما من هنوز منتظر بودم.

 

فکر می کنم چهار یا پنج ساعت در همین وضعیت بودم تا در نهایت همه چیز مشخص شد. آن یک لحظه بزرگ نه تنها برای من بلکه برای خانواده ام و همه کسانی بود که می شناختم.»

کوزوو کشوری با حال و هوای فوتبالیبازگشت به خانه

خانواده بریشا در سال 1993 به دنبال جنگ بالکان خانه خود را ترک کردند و به نروژ رفتند. آن زمان بسیاری همین گونه مهاجرت کردند و دچار همین مخمصه ای شدند که این خانواده گرفتار آن بودند. در دنیای فوتبال وجود چنین برادرانی خیلی غیرمعمولی نیست. برادران ژاکا یعنی گرانیت و تولانت که به ترتیب برای سوییس و آلبانی بازی می کنند در یورو 2016 مقابل هم قرار گرفتند.

 

فوتبالیست های دیگری هم وجود دارند که میراث کوزوو هستند مانند ژردان شقیری و والون بهرامی که هر دو برای تیم ملی سوییس بازی می کنند چرا که تا پیش از این کوزو در سطح بین المللی به عنوان یک گزینه برای انتخاب مطرح نبوده است.

 

در ماه می 20126 یعنی همان زمان که کوزوو نظر فیفا را برای حضور در رقابت های ملی جلب کرد، این سازمان از بازیکنان حوزه بالکان که به ناچار در دیگر کشورها بازی می کنند، خواست تا برای تغییر ملیت خود هرچه زودتر تصمیم گیری کنند. در این مقطع سمیر اویکانی در کنار دیگر بازیکنان همچون امیر رحمانی، آلبرت مها، هرولیند شالا و میلوت راشیکا به تیم ملی آلبانی پیوستند.
کوزوو کشوری با حال و هوای فوتبالیدر پنجم سپتامبر والون بریشا اولین گل ملی خود را مقابل فنلاند به ثمر رساند تا کوزوو به یک تساوی تاریخی دست پیدا کند. پس از آن آنها هفته قبل اولین بازی ملی خود را در خانه و در ورزشگاه پریستینا مقابل کرواسی انجام دادند؛ ورزشگاهی که به تازگی ساخت آن تمام شده است.

 

هزاران هوادار از شهرهای نزدیک خود را به ورزشگاه رساندند بودند تا بازی مقابل تیمی را تماشا کنند که یکی از مستعدترین تیم های اکنون جهان است. برای والون و خانواده اش، این لحظه ای بود که هیچ وقت جرات داشتن رویای آن را هم نداشته اند.