پارس ناز پورتال

وسواس و ارائه راهکار درمان آن

وسواس و ارائه راهکار درمان آن

وسواس و ارائه راهکار درمان آن 

وسواس این خصلت خسته کننده!چه برای خود شخص و چه برای دیگران,وسواسی بودن واقعا آزار دهنده است. وسواس یک فکر، تصور، ایده ، احساس یا حرکت مکرر و مضری است که با نوعی احساس اجبار، ناچاری ذهنی و علاقه به مقاومت در برابر متظاهر می شود، به عبارت دیگر، تکرار بدون اراده افکار و اعمال ناخوشایند را وسواس می نامند.

 

مبتلایان به وسواس متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خویش بوده و از غیرعادی و نابهنجار بودن این نوع رفتارها و افکار آگاهی دارند اما قادر به اجتناب و دوری از آنها نیستند.

 

روان شناسان وسواس را نوعی بیماری از گروه نوروزهای شدید می دانند که موجب سلب تعادل روانی و رفتاری بیمار شده و او را در سازگاری با محیط به صورتی کاملا آشکار دچار مشکل می کند.

 

روانکاوان نیز، وسواس را نوعی غریزه سرکوب شده و ناخوداگاه معرفی کنند، حالتی که در آن میل، فکر و یا عقیده ای خاص که اغلب وهم آمیز و اشتباه است، فرد را در بند خود کرده، انچنان که با سلب قدرت اختیار و اراده ، بیمار را به انجام رفتاری بر خلاف میل و خواسته اش مجبور می سازد،

 

هر چند بیمار به بیهودگی کار یا افکار خویش خودآگاه است، اما رهایی از قید ان را نمی تواند، چه بسا فکر مذکور بر او کاملا مسلط شده است.

 

وسواس تا اندازه ای در همه افراد بشر وجود دارد و معمولا مظاهر آن با عدم قدرت در تمرکز فکری، شک و تردید، تکرار و مداومت، ترس، دقت و نظم افراطى، احساس اجبار و الزام، احساس بن بست، عناد و لجاجت، فراموشی و گاهی کم خوابی قابل مشاهده است

 

در تقسیم بندی انواع وسواس به دو اختلال متفاوت وسواس اجباری و اختلال شخصیت وسواسی می توان اشاره کرد، اگر چه این دو در بیشتر مواقع با هم اشتباه گرفته می شوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی، در زندگی معمول، بسیار ریزبین، سخت گیر و حاشیه بین هستند، خلاقیت اندکی دارند،

 

روابط اجتماعی ضعیف و ناپایداری دارند، در تصمیم گیری های مهمی چون تغییر شغل، جابه جایی مسکن، ازدواج و یا هر نوع تغییر موقعیتی بسیار مردد و انعطاف ناپذیرند و از وضعیت پایداری که در آن گذران روزگار می کنند پا فراتر نمی گذارند و همیشه سعی می کنند از هر شرایط جدید و یا ایجاد تحول در زندگی فاصله زیادی داشته باشند.

 

معمولا افراد مبتلا به این اختلال، رفتارهایی از خود نشان می دهند که چندان برای دیگران خوشایند و مطلوب نیست، غالبا به عنوان انسانهای نچسب و خشک شناسایی می شوند. در برخی از افراد فقط علائمی از این اختلال وجود دارد، در حالی که به حقیقت مبتلا به این اختلال نیستند، تشخیص دقیق اختلال شخصیت وسواسی به عهده روان شناسان و روان پزشکان است.

 

وسواس اجباری نوع دیگر از انواع وسواس است، از بیماری وسواس به عنوان بیماری وسواس جبری یاد می شود، چرا که این اختلال به گونه ای است که فرد به انجام افکار و یا اعمال تکراری مبادرت می ورزد و خود نیز نسبت به تکراری بودن آنها یقین دارد، اما یک حس درونی اجباری او را ملزم و مقید به انجام آن کار می کند،

 

هر چند برخلاف میل باطنی اش هم باشد(اگر چه گاهی هم یک میل باطنی، برای رفع اضطراب و تنش درونی، در انجام کار تکراری دخالت دارد). معمولا ذهن بیماران مبتلا حالت دستوری دارد و مدام امری و یا حکمی را برای اجرا صادر می کند.

 

انواع وسواس
وسواس ها را به طور عمده می توان در چند نوع زیر تقسیم بندی کرد:

 

*وسواس فکری:
وسواس فکری افکار مزاحم و تکرار شونده در ذهن، جمله خصوصیت این نوع از وسواس است، اگر چه معمولا فرد مبتلا می کوشد از چنین فکرهایی اجتناب کند، اما علیرغم تلاش بسیار موفق نمی شود.

 

افکار وسواسی بسیار متنوع و وابسته به فرهنگ است و در هر جامعه ای به گونه ای متفاوت از جامعه دیگر متظاهر می شود، مثلا در فرهنگ ما افکار وسواسی مذهبی شیوع بسیاری دارد. وسواس فکری بصورتهاى مختلف خود را نشان مى‏دهد که برخى از نمونه‏هاى آن به شرح زیر است:

 

اندیشه درباره بدن:
بخش مهمی از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدنش می شود؛ دایما به پزشک مراجعه می کنند و معمولا درصدد کسب اطمینان از سلامت و یا یافتن دارویی جدید برای افزایش سلامت بدن هستند.

 

رفتار حال یا گذشته:
مبتلایان به این نوع از وسواس فکری، مدام در حال مواخذه ، انتقاد و سرزنش خویش و یا اطرافیانشان هستند، معمولا به این می اندیشند که چرا در گذشته چنین و چنان کرده اند؟ آیا حق انجام فلان کار را داشته اند یا نه؟ تصمیمات او درست است یا نادرست؟ ایا برای انجام فلان کار دست اندیشه کرده است یا نه؟

 

اندیشه افراطى:
گاهی وسواس در مورد امری به صورت کاملا افراطی در جهت پذیرش و یا رد آن مورد توجه است، اگر چه بیمار حقیقتا عقیده ای خلاف آن نظر را دارد اما گویی اندیشه ای مزاحم بر او مسلط شده و او را ناگزیر به طرد، پذیرش و دفاع از یک اندیشه غلط می کند،

 

بدون این که آن مساله کوچکترین ارتباطی با سعادت و یا شقاوت زندگی فرد داشته باشد، مثلا ممکن است فرد طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف با دارویی خاص بداند در حالی که مصرف کردن یا نکردن آن چندان ضرورت ندارد.

 

افکار وسواسی آسیب به دیگران:
مثلا فرد به محض در دست گرفتن چاقویی، مدام این فکر تکرار شونده به ذهنش خطور می کند که اگر چاقو به شکم فرزندش برخورد کند، چه اتفاقی خواهد افتاد، معمولا این فکر در سطح همان فکر باقی می ماند و هرگز به عمل نمی رسد اما این نحوه تفکر مدام باعث آزار و اذیت فرد می شود.

 

در رابطه با اعتقادات:
گاهی افکار وسواسی زمینه ای را برای چالش ها، تضادها و مغایرت اعتقادی فراهم می سازد. مسائلی چون وجود خدا، حیات و ممات، خیر و شر، بهشت و جهنم، پذیرش یا طرد مذهب و… غالبا ذهن بیمار را به مشغول مى‏دارد.

 

افکار وسواسی جنسی:

برخی از مبتلایان نسبت به افکار جنسی وسواس دارند، مثلا بیمار در ذهن خود تصور می کند با فردی غیر از شریک جنسی اش تماس جنسی برقرار می کند.

 

افکار وسواسی خرافه:
نوع دیگری از وسواس فکری است که فرد بر حسب یک سری افکار بی پایه و اساس که معمولا هیچ وجه سندیتی هم ندارند، خود را ملزم به انجام فعالیتی می کنند، فعالیتی که معمولا برای اجتناب از بروز اتفاق ناگواری در آینده است، مثلا اگر سه قدم جلو و یا عقب نگذارند، به طور حتم برای یکی از اعضای خانواده، آسیبی خواهد رسید.

 

*وسواس عملی:
گاه وسواس عملی با زمینه ای از افکار وسواسی توام است اگر چه گاه نیز هیچ ذهنیت فکری در زمینه آن عمل وجود ندارد اما فرد به طور تکرار شونده و بدون فکر، اصرار به انجام عملی دارد. اعمال وسواسی تکرار شونده، مزاحم و اجباری هستند، معمولا مبتلایان خود را مکلف و موظف به انجام آن کار می بینند، مثلا اعمال وسواسی انجام می دهند تا از آتش دوزخ در امان باشند.

 

اعمال وسواسی هم شکلهاى گوناگون خود را بروز مى‏دهد که ما به نمونه‏ها و مواردى از آن اشاره مى‏کنیم :

 

شستشوى مکرر:
وسواس شستشو شایع ترین وسواس عملی در فرهنگ ماست. وسواس شستشو را باید منفک از نظافت و تمیزی دانست، بعضی از افراد ذاتا انسانهای تمیز و منضبط هستند و این هرگز مشکل محسوب نمی شود،

 

اما عده ای که مبتلا به وسواس شستشو هستند کیفیت عملکردشان در زندگی شخصی و اجتماعی دچار اختلال می شود به طوری که دیگران نیز ممکن است نسبت به نحوه و چگونگی عملکردشان معترض شوند، مثلا ممکن است فرد ۱۰ بار لباسی را بشوید و یا ساعتها زیر دوش حمام بماند.

 

اینان معمولا عددی را برای تکرار عملشان در نظر می گیرند که خارج از آن عدد، تمیزی امری محال خواهد بود. عده ای از مبتلایان در حالت افراطی به وسواس شستشو رنگ و لعاب مذهبی می بخشند تا مبادرت به تکرار امری کمتر مورد مذموم و شکایت اطرافیان قرار بگیرد.

 

کنترل کردن:
نوعی دیگری از وسواس عملی، وسواس چک کردن است که در آن بیمار بشدت کنترل گر است، فرد مبتلا بارها و به کرات برای کسب اطمینان از انجام کاری، اموری را مورد بررسی و کنترل قرار می دهد، مثلا به هنگام بیرون رفتن از خانه، در را قفل می کند ولی چندین بار هم باید آن را کنترل کند.

 

راه رفتن:
راه رفتن اجباری نوع دیگری از این وسواس است؛ فرد به این سو آن سو راه مى‏رود و با اصرار افراطی نیز دارد که راه رفتنش با تعداد قدمهایی معین و طبق ضابطه ای خاص انجام گیرد، مثلا فاصله بین دونقطه از بیست قدم تجاوز نکند و از ان هم کمتر نباشد.

 

دقت وسواسى:
برخی از مبتلایان از تکرار یک عمل انظباطی احساس تسکین و آرامش می کنند، مانندکسب که مدام دگمه پیراهنش را منظم می کند و یا برای اطمینان از برهم نخوردن مدل موها، دست به موها می برد.

 

وسواس قرینه گی:
نوع دیگری از وسواس است که در آن، فرد علاقه مندی خاصی به نظم دادن غیرعادی اشیا دارد، مثلا چینش کمد لباس چنین فردی را در کمتر بوتیک لباس فروشی می توان دید.

 

رفتار منحرفانه:
فکری وسواسی که دایما فرد برای انجام برخی از فعالیت های غیر اخلاقی و ضد اجتماعی تحریک می کند، مثلا دزدی کردن جلوه ای از ان است، این امر حتی در افرادی قابل مشاهده است که هیچ‏گونه نیاز مادى ندارند.

 

شمردن:
شمارش و شمردن یکی دیگر از تظاهرات وسواس عملی است ، مثل شمردن پله ها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.

 

وسواسهای عملی دیگری هم وجود دراند که کمتر شایع هستند، مثل وسواس در خرید( خرید افراطی وسایلی که شاید هرگز نیازی به انها نیست و ابراز پشیمانی بعد از خرید)، وسواس قمار، وسواس کندن مو (تنش برای کندن موی سر یا موی صورت)، وسواس آتش افروزی و…

 

* وسواس ترس:
وسواس به صورت ترس هم متبلور می شود، مهمترین صورتهای ترس وسواسی عبارتند از : ترس از مرگ، ترس از امرى خلاف اخلاق، ترس از آلودگى،ترس از محیط محدود، ترس از دفع، ترس از تحقق آرزو.

 

*وسواس الزام:

در این نوع وسواس، فرد به هیچ وجه نمی تواند از انجام عمل و یا فکری اجتناب کند و در صورت رهایی از آن فکر و یا خودداری از انجام آن، احساس تنش، ناراحتی و نگرانی بسیار خواهد داشت.

 

علت وسواس چیست؟

محققان علت های زیادی را برای این بیماری برشمرده اند. ولی نقش ژنتیک در بروز وسواس پررنگ است، مثلا تحقیقات نشان داده است حدود چهل درصد وسواسی ها ، این بیماری را از والدین خود به ارث برده اند. عوامل دیگری چون شخصیت زیر ساز یا الحاقى، عوامل تربیتی، عوامل اجتماعی، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و… نیز می تواند زمینه را برای اختلال وسواسی مهیا کند.

 

تربیت تاثیر گذارترین عامل است که شامل مباحثی مهمی نیز می شود که اهم آن عبارتند از :

 

دوران کودکى: روان شناسان اظهار می کنند پنجاه درصد وسواس در سنین جوانی و پس از آن در دوران کودکی پایه گذاری شده است .

 

تاریخچه زندگی اشخاص وسواسی حاکی از دوران کودکی ویژه ای است که در آن کشمکش ها، مقاومت ها و سرسختی های فوق العاده ای وجود داشته که کودک نیز معمولا در برابر انتظارات و خواسته های متناوب بزرگتر ها تاب مقاومت نداشته است و تسلیم بودن را ترجیح داده است.

 

شیوه تربیت:

شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏اى در پیدایش و گسترش وسواس دارد. بررسی ها نشان داده است مادران مضطرب، حساس و کمال جو به صورتی کاملا ناخوداگاه زمینه را برای وسواسی شدن فرزندانشان فراهم می آورند علی الخصوص والدینی که رفتارهای کودک را بر اساس ظابطه ای خاص و قراردادی می پسندند

 

و در قبال تخطی های کودک انعطاف پذیری کمتری نشان می دهند. تربیت خشک و بسیار مقرراتی، نحوه از شیرگرفتن، آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت نیز تاثیر شگرفی در این امر دارد.

 

تحقیر کودک:
برخی از مبتلایان به وسواس همان کسانی هستند که از بابت عدم لیاقت‏خود توسط والدین، خواهرانو برادران ارشد، مربیان سرکوفت‏ شنیده و تنبیه شده‏اند و یا دایما مورد تحقیر، سرزنش و انتقاد گرفته اند؛

 

” تو ادم بی عرضه ای هستی”، در خور آدم بودن نیستی”، ” توانایی نداری”، به درد هیچ کاری نمی خوری”، لیاقت نداری” و …. برخوردهای ناشایست و سرکوب گر اطرافیان در دوران کودکی بعدها می تواند زمینه ساز برخی از ناراحتى عصبى و یا وسواس در کودک شود.

 

عدم امنیت روانی :
آشفتگی بسیار، احساس ترس و ناامنی و عدم دلبستگی ایمن با والدین بخصوص مادر، در دوران حیات کودکی رمینه ساز ابتلا به چنین بیماری در بزرگسالی است.

 

این کودکان معمولا در هراس و وحشت آن هستند که مبادا کاری کنند که باعث ناراحتی اطرافیانشان شوند و یا مورد تایید انان نباشد، چنین کودکانی بیشترین اوقات دوران کودکی شان را صرف جلب رضایت و کسب تایید از دیگران می کنند و می کوشند با دقتی افراطی کارهایشان را انجام دهند و با با باریک‏بینى و موشکافى خاصی مسائل را بکاوند.

 

منع ها و مجازات :
منع‏هاى شدید دوران کودکى و نوجوانى و حتى جوانى گاهی علت وسواس است. ایرادگیریهاى بسیار،بکن و نکن ها، باید ها و نبایدها، مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، توقعات و انتظارات خارج از توان و استعداد اگر چه ممکن است نتیجه را مساعد احوال و طبق مذاق خواستاران پدید آورد اما سلامت زندگی کودک را با عاقبت نامیمونی مواجه خواهد ساخت.

 

خانواده افراد وسواسى:
تحقیقات نشان داده است، اغلب وسواسی ها از الگوی خانوادگی موثر و مفید بی بهره بودند، غالبا والدین لجوجی داشته اند که در وظیفه شناسی فرزندانشان سماجت بسیار داشته اند، یا تحت تربیت و پرورش والدین ایراد گیر و عیب جویی قرار گرفته اند

 

که هرگز توان پذیرش مختصر لغزشی از جانب فرزندانشان را نداشته اند و مدام اشتباهاتشان را به رخ می کشیدند و یا والدینی خسیس و ممسکی داشته اند که کودک را برای به دستیابی به هرهدفی، ناگریز به شیوه ای اصرارآمیز می کردند اگر چه والدین کم گذشت،

 

طعنه زن و ملامتگر و یا وسواسی نیز مقصر بر این امر هستند چه بسا با اعمال نفوذ بسیار بر کودک و ایجاد ترس از طرد شدن و سرزنش، سعی در به انجام رساندن موفق کارها بر حسب مقررات خویش داشته اند.

 

درمان وسواس
وسواس بیماری مزمن مزاحم و طولانی مدتی است که تا ۷۵ درصد قابل درمان است. درمان و بهبودی از وسواس نیازمند مشارکت و مساعدت بسیار بیمار، خانواده بیمار، روانپزشک و روان درمانگر دارد. همزمانی و توام شدن درمان دارویی با روشهای مختلف روان درمانی بسیار کارساز و مفید به فایده است.