پارس ناز پورتال

ورود جنجالی دختران به ورزشگاه های فوتبال

ورود جنجالی دختران به ورزشگاه های فوتبال

ورود جنجالی دختران به ورزشگاه های فوتبال 

خانم ها در حال حاضر نمی توانند برای دیدن فوتبال به ورزشگاه ها و استادیوم ها بروند و از این بابت بسیار شاکی هستند. زینب، هوادار اهوازی پرسپولیس، می گوید به خاطر آزادشدن حضور زنان در ورزشگاه هر کاری می کند.باورش سخت است؛ یک دختر چهار پنج ساله به عشق دیدن یک بازی، در آفتاب داغ تابستان اهواز 10 دقیقه راه برود تا به تلویزیون برسد.

 

باورش سخت است؛ یک دختر یک سال پول توجیبی هایش را جمع کند و به جای خرید لباس، شعارهایی را که برای تیمش نوشته، بنر کند.باورش سخت است ولی همین دختر کیلومترها راه رفته تا به هتلی برسد و بازیکنان محبوبش را ببیند، فقط برای اینکه چند لحظه آنها را از نزدیک ببیند، تا بتواند چند کلمه ای با آنها صحبت کند

 

و عکس یادگاری بگیرد. که ته دلش بگوید تیمم، عشقم را تنها نگذاشتم. باورکردنی نیست ولی همین دختر با یک خانواده و با یک فامیل جنگیده تا هوادار باشد. با یک استادیوم می جنگد تا بتواند، تنها زن بین چهل پنجاه هزار نفر تماشاگر مرد باشد. او یک هوادار پرسپولیسی است.

 

زینب پرسپولیسی؛ همه او را به این اسم می شناسند. چه 93 هزار فالوئرش در اینستاگرام و چه کسانی که زینب را در استادیوم، هتل، فرودگاه و خیلی جاهای دیگر کنار پرسپولیس می بینند. از دو آتیشه های این تیم است. برای اینکه برای تیم رقیب کری بخواند، یک صحنه از یک بازی استقلال را هم از دست نداده.

 

برای تماشای بازی های پرسپولیس سه بار به استادیوم رفته و برای دیدن بازیکنان محبوبش حتی راهی این شهر و آن شهر هم شده. بیشتر از هر هواداری، بازیکنان پرسپولیس او را می شناسند ولی حالا برایش مهم تر از هر چیزی این است که ورود زنان به استادیوم آزاد شود.
ورود جنجالی دختران به ورزشگاه های فوتبالبعد از بازی پرسپولیس با استقلال خوزستان در اهواز بود که عکس هایی از یک دختر در ورزشگاه الغدیر منتشر شد. زینب تنها دختری نیست که برای تماشای بازی های تیم محبوبش به ورزشگاه رفته. چندی پیش بود که لو رفت «هانی» با ظاهری پسرانه بازی پرسپولیس و راه آهن، آخرین بازی فصل قبل و در بازی رفت دربی،

 

در ورزشگاه بوده. زینب و هانی دخترانی هستند که خودشان عکس های شان را در ورزشگاه منتشر کرده اند. شاید کسان دیگری هم باشند که مثل آنها بازی ها را از نزدیک دیده اند ولی علنی نکرده اند.تفاوت زینب با هانی در این است که او می داند با انتشار این عکس ها دیگر نمی تواند در اهواز به ورزشگاه برود،

 

چون او برای همه چهره شناخته شده ای است. زینب با این کار در اصل خواسته به محرومیت زنان از ورزشگاه انتقاد علنی داشته باشد. زینب می گوید: «اینجا همه من را می شناسند و دیگر نمی توانم به ورزشگاه بروم. من این عکس ها را فقط به خاطر دختران دیگری که دوست دارند به ورزشگاه بروند ولی می نشینند

 

و با بغض از تلویزیون بازی تیم شان را تماشا می کنند، منتشر کردم. مسوولان باید این را درک کنند که ما دختران هم حق داریم به استادیوم برویم.پسرهایی که به استادیوم می روند، از مریخ که نیامده اند. مگر پسرهایی که در دانشگاه ها هستند، همین پسرها نیستند؟

 

آنهایی که در مراسم های عید و عزا کنار ما هستند، همان هایی نیستند که به استادیوم می روند؟ همان هایی که در اتوبوس و مترو و تاکسی کنار ما هستند، با این پسرهایی که به ورزشگاه می روند، هیچ فرقی نمی کنند. اگر قرار به اذیت کردن باشد، در همین جاها هم می توانند ما را اذیت کنند».

 

زینب معتقد است که اگر حضور زنان در ورزشگاه ها آزاد شود، فحاشی ها هم کمتر می شود: «برای مثال در یک خوابگاه دانشجویی 10 تا پسر که با هم زندگی می کنند، شوخی های مخصوص خودشان را دارند و مدل حرف زدنشان خاص خودشان است اما وقتی مادر یکی مهمان شان می شود،

 

به احترام او مدل رفتارشان عوض می شود. در همین بازی پرسپولیس و استقلال خوزستان وقتی تماشاگرانی که در جایگاه بودند، متوجه شدند من دختر هستم، خودشان را کنترل می کردند که فحش ندهند.در صحنه ای که برای استقلال خطا گرفتند و پرسپولیس گل خورد، چند نفر می خواستند فحاشی کنند

 

ولی این اجازه را به آنها ندادند. من برای خودم دیگر چیزی نمی خواهم، سه بازی را در استادیوم دیده ام، من می خواهم بقیه دخترها از تماشای بازی تیم شان لذت ببرند، چون می دانم با حضور خانواده ها و خانم ها فضای خشن ورزشگاه هم آرام تر می شود. من نمی توانم ببینم، تیمم در شهرم بازی داشته باشد

 

ولی من 90 دقیقه فقط پای تلویزیون گریه کنم. ما به عربستان می خندیم که به زنان اجازه رانندگی نمی دهد ولی به روی خودمان نمی آوریم که دنیا به ما می خندد که زنان مان اجازه ندارند به استادیوم بروند».
ورود جنجالی دختران به ورزشگاه های فوتبالزینب انتظار دارد که عادل فردوسی پرو در برنامه 90 از او و بقیه زنانی حرف بزند که عشق رفتن به استادیوم دارند: «همان طور که برای یک مرد سخت است که لباس زنانه بپوشد، برای من هم خیلی سخت است که لباس مردانه بپوشم. من دوست دارم با شال قرمز به ورزشگاه بروم. برای من مردبودن سخت است.

 

چرا عادل فردوسی پور از ما حرف نمی زند؟ می دانیم معذوریت دارد ولی ای کاش از ما، زنانی که نمی توانیم به ورزشگاه برویم، حرف بزند. من و هانی تا کی می توانیم یک تنه با همه بجنگیم؟ این جنگ تن به تن نیست. این جنگ من در ورزشگاه 50 هزار نفری است. جنگ هانی با ورزشگاه صدهزار نفری است».

 

زینب، 20 ساله است و در 17 سالگی که طرفدار پرسپولیس بوده، سه بار به استادیوم رفته؛ بازی پرسپولیس و فولاد در جام حذفی دو سال قبل، بازی تراکتورسازی و فولاد که هفت فروردین ماه سال 1393 برگزار شد و بازی پرسپولیس و استقلال خوزستان را در استادیوم اهواز دیده. او یک بار هم حضور در ورزشگاه آزادی را تجربه کرده؛

 

در مراسم تشییع هادی نوروزی: «در بازی تراکتورسازی فقط به خاطر علی کریمی به ورزشگاه رفتم. برای اینکه به مراسم هادی برسم، دوازده سیزده ساعت در راه بودم. بلیت پرواز گیرم نیامد و با اتوبوس به تهران آمدم».زینب با پدر یا دایی اش به ورزشگاه می روند: «یک بازی را با دایی ام به استادیوم رفتم و دو بازی را هم با پدرمم.

 

من با پدرم زندگی نمی کنم. اولین بار که بهش زنگ زدم و گفتم می خواهم به ورزشگاه بروم، تنها چیزی که گفت این بود که موهایت را می خواهی چه کار کنی؟ موهای من کوتاه نیست و واقعا پنهان کردن آن خیلی مشکل است».ورود زینب به ورزشگاه خیلی سخت نبوده. او ظاهر خیلی زنانه ای ندارد

 

و این کمک بزرگی است: «من هم مثل همه بلیت خریده بودم. ساعت دو رفتم که وسط جمعیت وارد شوم. مشکلی پیش نیامد ولی همه کسانی که در جایگاه اطرافم بودند، متوجه شدند که من دختر هستم».او در یک فامیل فوتبالی بزرگ شده: «دایی ام من را پرسپولیسی کرد. سه سالم بود

 

که با او فوتبال می دیدم و از همان موقع طرفدار پرسپولیس شدم. البته پدرم هم پرسپولیسی است. همه خانواده می دانند که من عاشق فوتبالم. از دایی و عمه گرفته تا خاله و عمو». این عشق یک عشق معمولی نیست. «پرسپولیس که به اهواز می آید، اگر فقط دو نفر به استقبال بروند، من و دوستم، سارا هستیم.

 

اگر فقط دو نفر تیم را تا هتل اسکورت کنند، باز هم فقط من و سارا هستیم. ما هستیم که بنر چاپ می کنیم و به دست پسرها می دهیم».دوست زینب، سارا نمی تواند به ورزشگاه برود: «هیکلش خیلی دخترانه است.» اما نرگس یکی از دوستان او در بازی پرسپولیس و استقلال خوزستان در ورزشگاه بود

 

که او هم با بدشانسی رو به رو شد: «هیکل او هم خیلی دخترانه است و بینی اش را هم جراحی کرده. تشخیص دادند و اجازه ندادند بازی را ببیند».در این بازی درگیری شد ولی: «اگر سنگ هم به من می زدند، باز هم از اینکه به استادیوم رفته بودم، پشیمان نمی شدم.» زینب طرفدار تیم ملی هم هست

 

ولی هنوز موفق نشده برای تماشای بازی به ورزشگاه برود، البته به اشتباه خودش: «بازی تیم ملی با قطر را می خواستم بروم. حتی تا تهران هم آمدم. ولی نشد. راستش را بخواهید زمان از دستم رفته بود. روزها را اشتباه کرده بودم. روز بازی کتابخانه بودم و فکر می کردم بازی فرداست. یک دفعه دیدم صدای فوتبال می آید.

 

پرسیدم، گفتند بازی تیم ملی است. تازه آن موقع متوجه شدم اشتباه کرده ام. اما امیدوارم روزی برای بازی دربی بتوانم به استادیوم بروم».
ورود جنجالی دختران به ورزشگاه های فوتبالبرای کُری خونی، همه بازی های استقلال را می بینم

زینب همه بازی های استقلال را می بیند: «تا حالا نشده یک بازی این تیم را نبینم. من خیلی دوست استقلالی دارم. حتی خیلی از آنها بعد از اینکه من به استادیوم رفتم، حمایتم کردند. من ناصر حجازی را خیلی دوست داشتم و آتیلا من را می شناسد. برای اینکه برای استقلالی ها کری بخوانم همه بازی ها را به دقت می بینم.

 

اگر جایی باشم و پنج دقیقه اول بازی را از دست بدهم، حتما آن پنج دقیقه را دانلود می کنم و می بینم. نمی شود تو کُری بخوانی فلان بازیکن خوب نیست و بد نیست گل بزند، بعد آمار دربیاورند که 90 تا گل داشته. باید با اطلاعات کری خواند.»

 

خون دماغ در دمای 60 درجه به خاطر پرسپولیس

زینب فوتسالیست هم بوده، ولی یک جراحی او را محتاط کرده: «هشت سالم بود که باشگاهی بازی می کردم. بازی ام خوب است و دفاع عقب گیرم. به خاطر جراح کمر، مجبور شدم دو سال استراحت کنم. خردادماه این دو سال تمام شد. الان روزی هشت ساعت تمرین فوتسال و آماده سازی دارم.

 

باید مواظب کمرم باشد. چون اگر دوباره آسیب ببیند، احتمال قطع نخاع وجود دارد. به خاطر همین محتاط بودن، دیگر از بازی کردن لذت نمی برم و می خواهم مربی شوم.»البته او می خواهد تحصیلاتش را در رشته مربیگری فوتبال ادامه بدهد: «در ایران امکانش نیست و می خواهم تحصیلاتم را در یکی از کشورهای صاحب فوتبال ادامه بدهم.

 

می خواهم حرفه ای کار کنم ولی از نظر مالی فعلا مشکل دارم. 17 سال از عمرم را در فوتبال گذاشته ام و حیف است که ازش استفاده نکنم».زینب شغلی ندارد و با اینکه خانواده ای هم ندارد که خیلی تامینش کند اما برای پرسپولیس و دیدن بازیکنان و بازی های این تیم کم هزینه نمی کند: «من از خواسته های خودم به خاطر پرسپولیس می گذرم.

 

یک سال پول جمع می کنم اما برخلاف دخترهای دیگر که لباس می خرند، برای پرسپولیس بنر می زنم و به فرودگاه می برم. پرسپولیس از نیازهای زندگی خودم، برایم مهم تر است».زینب برای اینکه طرفدار پرسپولیس و فوتبال بشود، مشکلاتی هم داشته؛ خانواده پدری او خیلی موافق نبودند

 

که زنان اهل فوتبال باشند: «من که بچه بودم، از نظر شرایط مالی خیلی ضعیف بودیم. در حدی که کولر و تلویزیون نداشتیم. ما خانه مادربزرگم زندگی می کردیم. خانواده پدری ام مذهبی بودند. عموی من روحانی است. نظرشان این بود که به خاطر لباس ورزشی بازیکنان نباید زنان فوتبال تماشا کنند.

 

من برای دیدن بازی های پرسپولیس مجبور بودم به خانه دایی ام بروم. از همان بچگی پیاده از خانه خودمان به خانه دایی ام می رفتم. 10 دقیقه پیاده راه بود و در ظهر تابستان اهواز و دمای هوایی که تا شصت درجه می رسید، تا به خانه دایی ام برسم، خون دماغ می شدم». اما حالا شرایط او فرق کرده،

 

پدر حامی اصلی است: «پدرم پشتم است. اجازه نمی دهد کسی به من ایراد بگیرد. می گوید عاشق فوتبال است، جرم که نکرده.»
ورود جنجالی دختران به ورزشگاه های فوتبالفقط هادی و علی

زینب عاشق بازی علی کریمی است: «با تنها بازیکنانی که عکس گرفته ام هادی نوروزی و علی کریمی هستند. یک عکس با هادی دارم که مال هشت سال قبل است. همسرش و همه خانواده هادی من را می شناسند. بازی اش را خیلی دوست داشتم. من تک فرزند هستم ولی به همه می گویم یک داداش دارم.

 

علی کریمی داداش من است. فرقی نمی کرد کدام تیم بود. من می رفتم و می دیدمش. کریمی با همه هواداران خوب رفتار می کند. من را هم خوب می شناسند و چند باری با هم صحبت کرده ایم. یک بار وقتی در تراکتورسازی بود، بازی اش را دیدم. وقتی پاس همدان بود، این تیم با خونه به خونه بازی داشت، به خاطرش رفتم همدان. یک بار هم تیم کریمی با صنعت نفت بازی داشت، به آبادان رفتم.».

 

زینب طرفدار بارسلونا و بایرن مونیخ است و بازی های این دو تیم را هم پیگیری می کند، ولی عجیب است که: «رونالدو را بیشتر از مسی دوست دارم».