پارس ناز پورتال

هفت دردسر مرد بودن مردان بخوانند

هفت دردسر مرد بودن مردان بخوانند

هفت دردسر مرد بودن مردان بخوانند 

مردان در انتخاب های گوناگون زندگی دستشان باز تر است , برای انتخاب همه شغل ها و بیرون چرخیدن و گشت زدن محدودیت های کمتری دارند .اما زندگی به همراه فرصت هایی که بر ای مردان عرضه می کند با خود ناگواری هایی نیز بر ما تحمیل می کند.

 

پروفسور دانشکده روانشناسی دانشگاه آریزونا و نویسنده بیش از 10 کتاب Douglas T. Kenrick به 7 دلیل ناگوار اشاره می کند که مرد بودن را پر هزینه می یابد.

 

1- همه می خواهند اذیت مان کنند

تقریبا اکثر ما از دوره دبستان به بعد خاطرات تلخی از قلدری و تهدید و حتی فحش و کتک خوردن داریم. نکته اساسی این نیست که بله تقریبا اکثر اذیت کننده ها ممکن است عده ای مرد زورگو و عوضی باشند ولی به هر حال، قربانیان زیادی از این محیط تربیتی، خود ما مردان هستیم.

 

من اگر می خواستم در درس ریاضی دوم دبیرستان علاقه و جدیت به خرج دهم در ضمن می بایست مواظب شاگرد تنبل های قلدر هم باشم که مسخره ام نکنند و حتی کتکم نزنند.

 

یکبار از تمامی دانشجویانم خواستم به این سئوال جواب دهند که آیا به خاطر مشکلات شخصی و فامیلی به فکر کشتن یک نفر از سر غیض افتاده اند ؟ جواب همگی شان هم مثبت بود و هم متاسفانه اکثریت شان، فرد مورد غضب شان یک مرد بوده است.

 

به نظر نمی رسد درصد آزار و زخمی شدن ها و کشته شدن مردان ربطی به بد و خوب بودن شان داشته باشد. همین که مرد باشیم شانس اذیت و جراحت و مرگ مان بیشتر است.

 

2- برای مردان کنترل احساسات سخت است

سالها مشغول تدریس رفتارهای ناهنجار به دانشجوان هستم و هر بار که خودم را آماده سخنرانی در کلاس ها می کردم متوجه این حقیقت بودم که متاسفانه بسیاری از رفتارهای ناهنجار، اعتیاد به قمار و الکل و خشونت هایی که مسئولیت قانونی برای مردان ایجاد می کند.

 

همگی این موارد، سرچشمه اش، همین کنترل رفتار و احساس است که در روانشناسی از آن به عنوان impulse control disorders یاد می کنند.لیست اعمالی که شدیدا به ضرر مردان است و در بسیاری موارد حتی انگیزه و نیت بدی هم در آن وجود ندارد بسیار طولانی است.

 

از خشم ناگهانی منجر به زد و خورد تا ترس از بیکار شدن تا مشروبخواری و سریع رانندگی کردن و … همه تصمیمات ناگهانی و غیرارادی که به نوعی در وجود بسیاری از ما مردان ریشه دارد و بهای سنگینی نیز برایش پرداخت می کنیم …

 

3- بندهِ عطش جنسی هستیم

قسمت بزرگی از زندگی بزرگسالانه ما به طرز غیرواقعبینانه و صدمه زننده ایی درگیر عطش جنسیِ زیاد ما است. ما حدود 35 سال مفید و پر انرژی مان از نوجوانی تا 55 سالگی با قدرت تمام صرف تمرکز و تاکید بر دستیابی به رابطه می کنیم شود.

 

حتما خودتان انواع آمار مربوط به تعداد دقایق و دفعاتی که هر روز در طی سال های جوانی و میانسالی در باره رابطه فکر می کنیم را شنیده اید.

 

کار ما از فکر کردن و تخیل و تجسم فراتر می رود. اکثریت ما وقت و انرژی زیادی برای خودارضایی می گذاریم. آمارهای هر روزه و مداوم در باره از دست دادن کنترل مان در برابر وسوسه های جنسی در همه زمینه ها از خیانت تا تجاوز و حتی ارتباط جنسی با روسپیان و کودکان و … را شاهد هستیم و همه این از کنترل خارج شدن ها بهای زیادی دارد.

 

4- برای مردان، دستیابی به ارتباط جنسی همیشه سخت است

اکثریت مردان معمولی، رابطه شان با رابطه و دسترسی به آن همواره با نگرانی و تشویش همراه است. ما همیشه ارتباط جنسی می خواهیم. و در ضمن سختگیر هم نیستیم ولی شرایط اجتماع ، اخلاق و مرام ها، ارتباط را به یک تابوی مملو ازکشمکش سخت و طاقت فرسا تبدیل کرده است. داشتن ارتباط یعنی تعهد و مسئولیت …

 

دستیابی به ارتباط جنسی از همیشه برای ما توام با ریسک و بی حرمتی و توهین و نه شنیدن نیز همراه است. حتی وقتی که با روسپی ها قرار می گذاریم یا خیانت می کنیم احساس گناه و بی ارزش بودن به ما شرم و پشیمانی می دهد.

 

5- پول درآوردن سخت است ولی …

ما مردان پول بیشتری به دست می آوریم نه فقط به خاطر اینکه برای کار مشابه، حقوق بیشتری می گیریم بلکه به خاطر اینکه به هر در و دیواری می زنیم. هر ریسکی را به جان می خریم. کارهای در شیفت های طولانی و غیرعادی را به جان می خریم. هر جایی که ممکن باشد برای کار می رویم به درون معدن ها تا میان جنگ و اقیانوس ها …

 

ما برای به دست آوردن چیزهایی که خیلی دوست داریم و پول می تواند امکانش را فراهم کند کلک و دزدی و جرائم کوچک هم انجام می دهیم. بدتر از همه انکه پول به دست آورده از درون همه سختی ها و ریسک ها را به سرعت خرج کنیم. بخصوص اگر ماجرای زنان در بین باشد.

 

6- مردان پشتوانه عاطفی ندارند

انگار نه انگار که ما حسو عاطفه و خاطره و حسادت و خصلت های شکننده داریم. خجالتی بودن مان، حسود بودن مان، اهل رقابت بودن مان و احساس بد داشتن نسبت به کار و و محیط و هر چه که باشد را در خودمان نگه می داریم و به دنبال یافتن راه حل نیستیم. اگر لازم باشد به مشروب و مواد و اذت های سریع پناه می بریم ولی درد خود را بروز نمی دهیم.

 

موسسات حامی مردان نیز یا وجود ندارد یا انگیزه های سالم علمی ندارند. قصد بیشترشان برانگیختن نفرت و پیدا کردن مقصر برای مشکلات مان است تا مشاوره و حمایت …

 

7 – خیلی های مان جوانمرگ می شویم

در مجموع هم عمر کمتری می کنیم و هم بیماری های زیادی بعد از میانسالی به سراغ مان می آیند و این همه وقتی است که جوانمرگ نمرده باشیم. اعتیاد و خودکشی و ریسک و بلوف و خودنشان دادن و رقابت های الکی ما را می کشد. فلج می کند و سکته قلبی می دهد.

 

سیگار و دعوا ی ناموسی و کارهای خطرناک کردن ما را به سرانجام پرهزینه سوق می دهد. تستوسترون همیشه ما را تب آلود و آتشین و بدون حساب و کتاب نگه می دارد و همه عمر باید بهایش را بپردازیم.