پارس ناز پورتال

نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

مجموعه : اخبار سینما
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران 

سینمای کمدی در کشور ایران اکنون در جایگاه خوبی قرار ندارد و بیشتر با شوخی های دم دستی سعی در شاد کردن مردم دارد. 

 

برداشت اول
کیفیت فیلم‌های کمدی ایران رو به افول است. در یک نگاه سخت‌گیرانه‌تر حتی می‌شود گفت که اصلا دیگر فیلم کمدی ایرانی نداریم. یک فیلم کمدی ایرانی که از لحاظ ساختار و محتوا کامل باشد. یعنی همان بضاعت اندک گذشته را نیز از دست داده‌ایم. هنوز که هنوز است «اجاره‌نشین‌ها»ی داریوش مهرجویی کامل‌ترین فیلم کمدی ایران است.

 

جلوتر که می‌رویم، فیلم «مارمولک» کمال تبریزی هست که خوب ایرانیزه شده، اما نمی‌توان میزان تاثیرپذیری فراوان آن را از فیلم «ما فرشته نیستیم» (We’re No Angels) به‌کارگردانی نیل جردن انکار کرد.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

ضمن این‌که تکلیف کمال تبریزی در فیلم‌های کمدی‌اش مشخص نیست. آن حال‌وهوای عرفانی خاص و گاهی حتی شعارزدگی چه ربطی به فضاهای طنزآمیز فیلم‌های «مارمولک»، «گاهی به آسمان نگاه کن» و «طبقه حساس» دارد؟! «دایره‌زنگی» پریسا بخت‌آور اما فیلم کامل‌تری از «مارمولک» است. دایره‌زنگی یک اجاره‌نشین‌های مدرن بود.

 

با فیلمنامه‌ای که اصغر فرهادی نوشته، مثل همیشه دقیق و با کمترین دست‌انداز داستانی. اصولا اصغر فرهادی کمدی را خوب می‌شناسد.خیلی‌خیلی بهتر از کسانی که مدعی سینمای کمدی در ایران هستند. کمدی را می‌شناسد، چون طنز را می‌شناسد، ساختار داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی را می‌شناسد و نوع نگاهش به کمدی برخلاف مابقی

 

کمدی‌های ایرانی، در سطح باقی نمی‌ماند. حمید نعمت‌الله در فیلم «بی‌پولی» نیز یک چنین رویه‌ای دارد. یا عبدالرضا کاهانی با طنزهای زیرپوستی موجود در فیلم‌هایش حتی فیلم‌های تلخ‌ترش که بسیار مستعد خلق انواع کمدی است. کمدی موقعیت و کمدی کلام. به‌خصوص در نوشتن دیالوگ‌هایی که درجا با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و از او خنده می‌گیرد.

 

علاوه بر «اسب حیوان نجیبی است»، فیلم «هیچ» با سوژه سوررئال تولید کلیه! و فیلم «بی‌خود و بی‌جهت» با موقعیت کمدی پیش‌آمده برای کاراکترها، نشان از استعداد کاهانی در این زمینه دارد. نمونه برجسته و امیدوارکننده این اواخر اما فیلم «خواب تلخ» ساخته محسن امیریوسفی است؛ با گروتسکی کم‌نظیر، شوخی گرفتن مرگ

 

در فضایی وهم‌آلود که معجونی شده بود برگرفته از فضای سنگین فیلم «مهر هفتم» اینگمار برگمان و همچنین مرگ‌بازی‌ها و شوخی‌ با عزرائیل که وودی آلن در اغلب فیلم‌هایش از جمله «اسکوپ» و کتاب‌هایش از جمله «مرگ در نمی‌زند» این روش را به‌کار می‌گیرد.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

خواب تلخ چه از لحاظ فرم و چه از لحاظ اجرا، پیشنهاد تازه و خلاقانه‌ای برای سینمای کمدی ایران است و با وجود توقیف 12 ساله‌اش هیچ‌گونه کدی که باعث شود تاریخ مصرف فیلم بگذرد، در اثر وجود ندارد؛ دقیقا برخلاف بیشتر فیلم‌های کمدی توقیف‌شده کمال تبریزی! مثلا «از رئیس‌جمهور پاداش نگیرید.» در این میان اما محمدرضا هنرمند

 

با فیلم‌های «مومیایی 3» و «مرد عوضی» از کارگردان‌های شاخص و متفاوت سینمای کمدی ایران است که ضمن مهارت در ایجاد موقعیت‌های فراوان کمیک، فیلمنامه‌های فانتزی، بکر و خلاقی دارد. محمدرضا هنرمند در این دو فیلم و همچنین «دزد عروسک‌ها» در کنار احمدرضا معتمدی کارگردان فیلم «قاعده بازی» از معدود کارگردان‌های سینمای ایران هستند که جسارت و تجربه کمدی از نوع «اسلپ استیک» را داشته‌اند.

 

برداشت دوم
فیلم‌های کمدی خارجی حول سه محور اصلی نوشته می‌شود: مضامین اروتیک، شوخی با اعتقادات و هجویات سیاسی. وضعیت کمدی در ایران اما متفاوت است. مضامین اروتیک خط‌قرمزهای فرهنگی‌اند، به‌خصوص وقتی قرار باشد در ژانر کمدی قرار بگیرند، برای همین نمونه قابل‌توجهی در این زمینه نداریم. کمدی با محوریت مضامین اعتقادی نیز تنها توسط افرادی ساخته می‌شود که به‌نوعی سوپاپ اطمینان باشند. عمده این فیلم‌ها هم که کمدی نیستند

 

و کارگردان موردنظر بدون آگاهی خاصی تنها با هدف گیشه و استفاده از موقعیتی که برای ردشدن از خطوط قرمز دارد، سراغ ساخت چنین فیلم‌هایی می‌رود.نمونه‌ بارزش فیلم‌هایی که مسعود ده‌نمکی می‌سازد. فیلم‌های معلق و سربه‌هوا و شعارزده‌ای مثل مجموعه «اخراجی‌ها» و «رسوایی‌ها»! که وجوه جد و طنزش قابل تفکیک نیست

 

و اغلب سکانس‌ها بیشتر گریه‌دار است! و گاهی هم مشمئزکننده می‌شود؛ مثل دیالوگ مجید سوزوکی (کامبیز دیرباز) در «اخراجی‌های 1» که: «بو باقالی می‌آد!» درواقع خنده گرفتن به‌هرقیمت! اما در زمینه کمدی‌های که گریزی به اعتقادات دارند، مارمولک کمال تبریزی را یک فرصت استثنایی کوتاه بدانید. به‌خصوص که مدت زمان اکران فیلم به یک ماه هم نکشید

 

و خیلی زود فیلم با اعتراض‌هایی روبه‌رو و اکران آن تعطیل شد. هر چند که مارمولک یک فیلم «در ستایش روحانیت» است و اصلا یک فیلم ضدمذهب و حتی اعتراضی نیست. فیلم در نقد روحانیت‌نمایی است و جنجال‌ها و حواشی به‌وجودآمده برای فیلم، این تصور غلط را در بعضی از اذهان ایجاد کرد که مارمولک باید فیلمی ضدروحانیت باشد.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

بعد از این دو مضمون، می‌ماند مضمون سیاسی. اغلب طنزهای مطبوعاتی ایران با محوریت سیاست نوشته می‌شوند، اما به سینما و دنیای تصویر که می‌رسد، قضیه فرق می‌کند. نمونه‌اش فیلم از رئیس‌جمهور پاداش نگیرید کمال تبریزی که بعد از سال‌ها توقیف، با یک اکران محدود امسال به نمایش درآمد. بهترین نمونه کمدی سیاسی

 

ایرانی هم‌چنان «ای ایران» ناصر تقوایی است. یک هجو سیاسی بدون تاریخ‌مصرف که البته در حد شایستگی‌اش قدر ندید. بنابراین هر سه موضوع اصلی پرداخت به کمدی را در ایران کنار می‌گذاریم! حالا راه چاره چیست؟! فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌ها باید چه کار کنند و در طول این سال‌ها چه کار کرده‌اند؟! این‌که سراغ طنزهای اجتماعی بروند.

 

سراغ مردم، خانواده، مشاغل و قومیت‌ها که البته این آخری هم بارها مشمول جنجال و اعتراض و توقیف شده است! این راه آخر است!این‌که از طنزهای اجتماعی، کمدی ساخته شود و لابه‌لای آن‌ها تنها گاهی، نگاهی رندانه و گذرا داشت؛ به سه مضمون اصلی کمدی. گاهی، نگاهی… اگر همان نگاه‌های کوچک نیز مشمول ممیزی نشود.

 

فیلم «آتشکار» محسن امیریوسفی جزو فیلم‌های کمدی قابل‌توجه ایرانی در این زمینه است. از نمونه‌های نادر در سینمای کمدی ایران که اتفاقا هر سه مضمون را در خودش دارد. منتها این فیلم نیز شامل ممیزی‌های فراوان و محدودیت سنی و اکران کوتاه‌مدت شد. آن‌‌قدر کوتاه‌مدت که شاید اصلا زمان اکران آن به‌خاطر نمانده باشد.

 

از فیلم «آتشکار» در شبکه نمایش خانگی، استقبال فراوانی شد. ضمن‌ این‌که «آتشکار» توانست در سال ۲۰۰۹ در جشنواره بین‌المللی فیلم مونترال برنده جایزه «نوآوری در سینما» شود.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

یا مثلا فیلم‌های بسیار بسیار شیرین «زیر درخت هلو» و «دختر شیرینی فروش» از ساخته‌‌های ایرج طهماسب که علاوه بر کمدی موقعیت با تکیه بر نبوغ حمید جبلی، از طنز کلامی خوبی برخوردار بودند. از لحاظ بازی نیز، هنوز که هنوز است متفاوت‌ترین ثریا قاسمی را در «دختر شیرینی فروش» داریم. اصولا ساخته‌های ایرج طهماسب

 

با همکاری حمید جبلی چه در گونه عروسکی و چه در گونه کمدی اجتماعی، استاندارد، فکرشده، قابل‌احترام، سرگرم‌کننده و به‌معنای واقعی کلمه مردمی است.یک دوره‌ای هم که فیلم‌های به‌اصطلاح کمدی و سخیف مد شد. فیلم‌هایی که حسین فرح‌بخش و عبدالله علیخانی از تهیه‌کنندگان ارشد آن بودند! «شارلاتان» مثلا، به‌کارگردانی

 

آرش معیریان. فیلم‌هایی که تقریبا منقرض شدند و برنامه هفت، فریدون جیرانی و به‌خصوص مسعود فراستی، تلاش قابل‌تحسینی در نشان دادن ضعف این نوع از فیلم‌ها داشتند. فیلم‌های که حول محور شخصیت‌های تیپیک، تکیه‌کلام و شوخی‌های دست‌چندم‌ ساخته می‌شدند. جواد رضویان، مهران غفوریان و رضا شفیعی‌جم

 

هم از بازیگران ثابت این نوع فیلم‌ها بودند. در میان این‌همه فیلم ضعیفِ مثلا کمدی اما از فیلم خوب «مکس» ساخته‌ سامان مقدم باید یاد کرد، با فیلمنامه‌ای از پیمان قاسم‌خانی؛ از بهترین نوشته‌های قاسم‌خانی در سینما یا «مهمان مهمان» داریوش مهرجویی بر اساس داستان هوشنگ مرادی کرمانی از قصه‌ای که تصویری نبود، اما مهرجویی آن را به زیبایی تصویری کرد.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

امسال اما در مدل فیلم‌های کمدی سخیف گذشته «من سالوادور نیستم» منوچهر هادی را داشتیم که کارگردان آن کمدی را از اصل نمی‌شناسد! از فیلم‌های اشک‌آلود و هندی‌وار قبلی‌اش هم قابل‌تشخیص است! یک فیلم سفارشی و تبلیغاتی و پر از زرق و برق، با تکیه بر لودگی‌های رضا عطاران (و نه نبوغ و خلاقیت‌هایی که به‌حق دارد)

 

که تنها افتخارش فروش بالای فیلم است که ریشه‌های مختلفی برای بررسی دارد. از منظر فروش بالا اما فیلم «پنجاه کیلو آلبالو»ی مانی حقیقی، لااقل فیلمی بود که تکلیف روشنی داشت. فیلم نه مدعی هنری بودن و آوانگارد بودن داشت و نه مدعی کمدی متفاوت. یک فیلم کمدی تجاری سرگرم‌کننده و شیک‌وپیک که در همین حد و اندازه نیز حاصل کارش را دید.

 

برداشت سوم
کمدی در ایران، بیشتر از این‌که در سینما موفق باشد، در تلویزیون رونق داشته است. قبل از انقلاب سریال درخشان «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی را داشتیم که هنوز که هنوز است از بهترین نمونه‌های کمدی ایرانی به‌شمار می‌رود. بعد از انقلاب، می‌توان از همه سریال‌های مرضیه برومند در این سال‌ها به‌عنوان بهترین

 

کمدی‌های ایران یاد کرد. به‌خصوص «هتل مروارید» و «خودروی شماره تهران یازده». کمدی‌های با ظرافت و لطافتی که هنوز در خاطره‌ها باقی مانده است. بعد از او مهران مدیری پررنگ‌ترین کارگردان سریال‌های کمدی تلویزیون بود. سریال‌های مدیری البته تاریخ‌ مصرف دارند و در چند سال اخیر، ضعیف‌تر و ضعیف‌تر شدند. به‌خصوص سریال «در حاشیه» که واقعا حاشیه‌ای بیشتر نبود! آثار مهران مدیری بیشتر از آن‌که کیفیت داشته باشد، کمیت داشت.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

رضا عطاران اما بهترین کارگردان کمدی سریال‌های ایرانی بعد از مرضیه برومند است که البته با مشکلاتی که برای سریال «بزنگاه» پیش آمد، در این زمینه متوقف شد. در کنار او می‌توان از سروش صحت به‌عنوان یک کارگردان خوب دیگر در مدیوم سریال‌های کمدی تلویزیون نام برد. سریال‌هایی مثل «ساختمان پزشکان» و «پژمان»

 

که هر دو با استقبال گسترده مردم مواجه شدند. نمونه موفق چند سال اخیر هم که سریال «پایتخت» است. سریالی که عمده موفقیتش را مدیون محسن تنابنده است. این سریال هم با روند سری‌سازی ضعیف‌تر و ضعیف‌تر شد. یعنی پایتختِ یک اصلا قابل‌قیاس با پایتختِ چهار نیست. حتی تا سریِ سومِ پایتخت را می‌شد تحمل کرد. این آخری اما کمدی نبود.

 

فکر کنید که نقی می‌خواست خودش را آتش بزند و هما هم سکته کرد! این کجای طنز و کمدی ماجرا قرار می‌گرفت؟! در میان سریال‌های تلویزیونی قابل‌اعتنا می‌توان از «کاکتوس» محمدرضا هنرمند نیز به‌عنوان سریال کمدی متفاوتی نام برد.

 

برداشت آخر
سینمای کمدی در دو سال اخیر اما وضع متفاوت‌تری دارد. این تفاوت که می‌گویم، به‌معنای تکاملِ صرف نیست. یعنی همین‌که ساخت فیلم‌هایی نظیر «شارلاتان» و «چپ‌دست» کمتر شده، خودش دست‌آورد بزرگی برای سینمای کمدی ایران محسوب می‌شود! دیگر نسل فیلم‌های لوده‌‌ای که بدون هیچ فیلمنامه‌ای ساخته می‌شدند،

 

تقریبا منقرض شده است. بگذریم از استثناهایی مثل آرش معیریان و محمدحسین فرح‌بخش که امسال نیز فیلم فاجعه «آس و پاس» را اکران کردند و جالبناک این‌که نویسنده فیلم اصغر نعیمی است که ادعای منتقدی سینما را هم دارد! غیر از این استثناها که توجه قابلی هم به آن‌ها نمی‌شود، فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌ها در این سال‌ها

 

تلاش‌های خوبی داشتند. فیلم «خوابم می‌آد» رضا عطاران مثلا. با آن حال و هوای وودی آلنی و یک اکبر عبدی بی‌نظیر دیگر. خوابم می‌آد جزو امیدوارکننده‌ترین فیلم‌های کمدی اخیر است. هرچند که پایان‌بندی‌اش خوب نبود و ارتباطی به این فیلم نداشت! مثل پایان‌بندی خیلی‌خیلی ضعیف فیلم متفاوت «دراکولا»

 

که سوژه تازه‌ای داشت، اما فیلمنامه با دل‌خوش کردن به سوژه بکر اعتیاد یک دراکولا، از اواسط فیلم رها شده بود و در پایان‌بندی به اوج ضعف خودش می‌رسید.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

اصلا معلوم نیست چرا فیلم‌های کمدی ایران، پایان‌بندی تلخی دارند! اما پیمان قاسم‌خانی که این روزها درگیر اکران اولین ساخته خودش «خوب، بد، زشت» است و انتظار می‌رود مثل همیشه اثرش با استقبال مواجه شود، فیلمنامه خوب دیگری در کارنامه‌اش ثبت کرده، فیلم «ورود آقایان ممنوع» ساخته رامبد جوان

 

که برای ویشکا آسایش هم سیمرغ بازیگری را به ارمغان آورد. همین که داوران جشنواره فجر در این چند سال به بازیگران مرد و زن آثار کمدی (اکبر عبدی برای خوابم می‌آد، رضا عطاران برای طبقه حساس و ویشکا آسایش برای ورود آقایان ممنوع، شبنم مقدمی برای زاپاس) به‌خاطر ایفای نقش در فیلم‌های کمدی سیمرغ دادند، جای امیدواری دارد.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

این امیدواری البته برای رضا عطاران در فیلم «ردکارپت» ادامه پیدا نکرد. ردکارپت فیلم خوبی نبود. گرچه عقب‌گرد به نمونه‌های لوده سینمای کمدی ایران محسوب نمی‌شد و مضمون تازه‌ای داشت، اما از فیلمنامه درستی برخوردار نبود. پرداخت قدرتمندی نداشت و اصول فیلمنامه‌نویسی در آن رعایت نشده بود. تنها یک رضا عطاران

 

همیشه محبوب داشت که بازی‌های خوب گذشته‌اش را تکرار می‌کرد. قطعا «سن‌پترزبورگ» بهروز افخمی فیلم بهتری بود. فیلم کاملی نبود، اما ویژگی‌های مثبت زیادی داشت که باز هم موفقیتش به محسن تنابنده بازمی‌گردد. محسن تنابنده که با این‌همه پتانسیل مثبت، معلوم نیست چرا این‌قدر در فیلم «گینس» اُفت می‌کند. فیلم گینس که سرشار از شوخی‌های کلامی و مبتنی بر بازی‌های خوب اما کلیشه‌شده عطاران و تنابنده است.

 

خصوصیت اصلی فیلم‌های کمدی امسال و سال قبل، برخورداری از یک قصه (هرچند کوتاه و ناقص) است. مثل «طبقه حساس» کمال تبریزی که سوژه بکری دارد. سوژه‌ای درباره قبرهای دوطبقه در ایران. منتها به یک قصه کامل تبدیل نشد. شاید همان حال‌وهوای عرفانی کمال تبریزی، جلوی قضیه را گرفت، اما به‌هرحال هرچه

 

به پایان فیلم نزدیک‌تر می‌شدیم، طنز ماجرا کمتر و کمتر می‌شد و پایان‌بندی فیلم هم که اصلا گریه‌دار بود! با این‌همه پیمان قاسم‌خانی با اختلاف زیادی از مابقی نویسندگان، بهترین کمدی‌نویس ایران است. عجیب‌وغریب‌ترین و ضعیف‌ترین فیلم کمدی امسال اما «ایران‌برگر» مسعود جعفری‌جوزانی بود. فیلمی با تبلیغات گسترده

 

(قبل از اکران و بعد از اکران) و کاملا توخالی. یک بازگشت‌ تمام‌عیار و تقلید ناقص از سریال‌های قدیمی مهران مدیری. یک داستان بی‌سروته. بازی‌های شتاب‌زده و مبتنی بر شوخی‌های لوس فی‌البداهه و لهجه قومی.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

بدون هیچ ظرافت و خلاقیتی. قضیه جالب ماجرا این‌جا بود که علی معلم در یک اقدام شگفت‌انگیز جایزه بهترین فیلم را در جشنواره حافظ به ایران‌برگر داد! فیلم «نهنگ عنبر» سامان مقدم اما از بهترین فیلم‌های کمدی ایران است. اداواطوار ندارد. یک رضا عطاران و یک مهناز افشار قدرتمند در فیلم داریم. لحظه‌های شاد و مفرح

 

و نوستالژی‌های شیرین. یک کمدی رمانتیک که بعید است کسی با نارضایتی از آن یاد کند. در این سال‌ها «ضدگلوله‌»ی مصطفی کیایی هم امیدوارکننده بود. منتها زیادی از «لیلی با من است» تاثیر گرفته بود، اما کیایی کمدی را بهتر از خیلی‌های دیگر می‌شناسد و حتی در فیلم‌های درام و اجتماعی‌اش، رگه‌هایی از طنز و کمدی پیدا می‌شود.

 

فیلم اخیرش «بارکد» از جهت کارگردانی قوی‌تر از ضدگلوله بود، اما در فیلمنامه چاله‌چوله‌های فراوانی وجود داشت و البته بازی خوب برادرش، محسن کیایی بسیار قابل‌توجه بود.
نگاهی به کیفیت سینمای کمدی در ایران

یا از دیگر فیلم‌هایی که به‌عنوان نمونه‌ا قابل‌قبول و لااقل تجربه‌ای تازه، می‌شود از آن یاد کرد فیلم «من دیه‌گو مارادونا هستم» ساخته بهرام توکلی که فیلم سختی بود. کارگردانی و شخصیت‌پردازی برای آن‌همه کاراکتر بدون گم‌کردن خط ماجرا و هم‌چنین یک دعوای طنزآمیز ادامه‌دار از ابتدا تا انتهای فیلم که توکلی به‌خوبی از پس آن برآمده بود.

 

با یک گلاب آدینه مثل همیشه بی‌نظیر و این‌بار در دو نقش متفاوت. در بعضی فیلم‌ها هم می‌توان تنها رگه‌های طنز کوچکی پیدا کرد که لزوما کمدی کاملی نیستند. در فیلم «گشت ارشاد» سعید سهیلی که اتفاقا بهترین فیلم این کارگردان است. فیلمی که به‌دلیل عبور نصفه‌ونیمه از خطوط قرمز دچار ممیزی و مشکلات برای اکران شد.

 

این دست از تلاش‌ها در چند سال اخیر انجام شده، اما در اندازه همان تلاش باقی مانده! نتیجه‌اش فیلم کمدی درست‌ودرمانی نشده است. حالا ایراد کار کجاست؟! مجموعه‌ای از همه مسائلی که ذکر شد. «خانه از پای‌بست ویران است.»