پارس ناز پورتال

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

 

بـه گزارش پارس ناز بـه نقل برترین ها و از سالنامه اعتماد – ساسان آقایی : خودش یک نقض غرض است؛ کسی کـه اگر تلویزیون نبود و فضای کمی بازتر سال هـای پیش از 88 در صدا و سیما، می توانست یک مهندس موفق شود کـه زندگی خصوصی آرامی دارد و مبل بـه هیجانش را با سفر هـای خارجی زیاد، دیدن جاهای عجیب و غریب، پریدن با چتر، بانجی جامپینگ و خلبانی و… درمان میکند اما چند وقت پیش از آنکه تصمیم بگیرد مهندس شود.

 

تلویزیون را چون مسیری میان بر برای رسیدن بـه شهرت انتخاب کرده بود. بـه چندتا یکی کردن پله ها و استفاده از موقعیت ها و رابطه هایی کـه در ذات کار رسانه است نیز از همان ابتدا عادت داشت. شکلی از روش کارش بودند. هم آنقدر سر پرشور و جاه طلبی داشت کـه حضو تنگ «استان» برایش کافی نمی نمود و هم می دانست کـه داشتن «رفقایی» کـه در پشت پرده سیاست، نقش پویایی دارند.

 

بالاخره یک جایی بـه در می خورد. وقتی بـه تهران آمد، تجربه اندوخت و منتظر فرصت ماند کـه شبکه رو بـه رشد «تهران» بـه او بخشید و «رضا رشیدپور» را در دوره ای کـه صدا و سیما با بهادادن بـه مجریان جوان در حلا پوست اندازی بود، شناختیم.

 

هم مهیمانانش و هم گفت و گوهایش، متفاوت از مدیوم خشک و مرسوم صدا و سیما بودند و خیلی ها را کـه هر شب کانال هـای ماهواره را بالا و پایین میکردند، بـه صفحه تلویزیون صدا وس یمای جمهوری اسلامی بازگشت می داد. «ماه عسل» بلندمدتی نبود، او هم مانند دوست قدیمی اش، فرزاد حسنی، خیلی زودتر از آنکه صدا و سیما بتواند بـه اندازه هزینه ای کـه برای کرده، استفاده برد.

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

از چهارراه پارک وی بیرون انداخته شد. رضا رشیدپور از اینجا «نقض غرض» می شود. از همان جایی کـه پی برد بازگشت بـه صدا و سیما دیگر برایش ممکن نخواهد بود. تلاشش را هم کرد با یکی، دو برنامه در شبکه خانگی کـه خیلی نگرفت و بـه او نشان داد برای «برند» شدن، هنوز راه زیادی در پیش دارد.

 

او هم مانند مهران مدیری فهمیده بود هیچ تریبونی، جانشین آنتن صدا و سیمایی نمی‌شود کـه در هر خانه ای بـه چشم می خورد و شاید برای همین رفت سراغ شانس هـای آینده قدرت. آن زمانی کـه رشیدپور پای ثابت بسیاری از برنامه هـای فرهنگی و هنری شهرداری بود. محمدباقر قالیباف، بی صبرانه انتظار پایان دوران احمدی نژاد را می‌کشید و خودش را برای ریاست جمهوری آینده تزیین می‌کرد.

 

اگر این اتفاق می افتاد، بی تردید رضا رشیدپور هم می توانست شانس دوباره دیدن شدن را پیدا کند؛ اتفاقی کـه در نهایت برای او رخ داد اما بـه شکل دیگری. با آغاز دهه 90، رشیدپور فرصت هـای رسانه ای تازه را بـه خوبی درک کرد. دیگر صدا و سیما، تریبون متکلم وحده ایرانیان نبود. ریزش شدید مخاطبانش. حالا دیگر تنها یک دلیل بـه نام ماهواره ها نداشت.

 

اینترنت و شبکه هـای اجتماعی در حال رشد شتابانی بودند کـه نشان می داد بـه زودی جای هر رسانه دیگری را در قله مخاطب شماری خواهند گرفت. رشیدپور ابتدا از فیس بوک آغاز کرد و با اینستاگرام ادامه داد و در این تجدید حیات، یکی از آن رابطه هـای قدیمی هم مددیارش شد.

 

خرداد 92، دست بـه یک انتخاب زد؛ حسین فریدون، برادر یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را می شناخت و همین مسیر را هموار می کرد تا بنفش شود. ریسک خوبی از آب درآمد و حسن روحانی، رییس جمهور شد و در صدمین روز دولت او، رضا رشیدپور حتی تا ونک هم رفت اما چند متر مانده بـه درب صدا و سیما. حراست نامش را از لیست مجریان گفتگو با رییس جمهور خط زد.

 

با وجود این، مجری پیشین تلویزیون خوب می‌دانست کـه دیگر همه ی ي چیز، تریبون بسته صدا و سیما نیست و رسانه ها و شبکه هـای اجتماعی تازه آنقدر قدرت یافته اند کـه او اکنون در سال 94، می تواند بدون صدا و سیما هم دیده شود حتی بیشتر، مستقل تر باشد. بهتر برنامه بسازد و راضی تر از کارش بـه خانه بازگردد. برای همین وقتی بـه او گفتم بـه چه «بهایی» حاضر است بـه تلویزیون بازگردد.

 

خیلی هیجان زده نشده یا دست کم توانست از پس نظارت هیجانش برآید. انگار هرچه می گذرد، برای مولود صدا و سیما بازگشت بـه جایی کـه از آن آمده، هم ناممکن تر میشود و هم بی ارزش تر و این خودش همان «نقض غرض» بزرگ در سرزمین شگفتی هـای جام جم است.

 

از احمدی نژاد می پرسم انگیزه ات چه بود؟

فصل ورودی: قدرت، سیاست و دیده شدن

رضا رشیدپور شیفته قدرت است؟

تا منظورتان از قدرت چی باشد!

منظور قدرت سیاسی است و علاقه مندی بـه چهره هـای سیاسی قدرتمند؟

بـه هیچ عنوان، نه. نه خودش دوست دارد کـه تبدیل بـه چنین چهره ای این شکلی شود و نه قدرت را در سیاست میبیند.

پس چرا اینقدر بـه سیاستمدارها از طیف هـای مخلف و متفاوتی نزدیک است؟

 

نزدیک نیست، شاید مهمترین اتفاق سیاس در فعالیت رضا رشیدپور همان کمپین سال 92 باشد کـه احساس کردم یک نیاز ملی است و چون آن زمان وابستگی بـه صدا و سیما نداشتم، تصمیم شخصی ام این بود کـه در کمپین ریاست جمهوری سال 92 بـه اندازه تاثیر خودم، بتوانم مردم را امیدوار کنم. جز این خیلی اتفاق دیگری نیست.

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

پیش از آن، شـما بـه قالیباف متمایل نبودی؟

خیر، درواقع هیچ وقت ارتباط سیاسی با آقای قالیباف نداشتم امادر یک برهه زمانی کـه هم می دانیم، روتوش شده ترین و قابل پذیرش ترین سیاستمدار فعال در عرصه اجتماعی آقای قالیباف بود و بـه جهت هایی جذابیت بیشتری بـه دیگران داشت؛

 

تحصیلکرده تر، خلبان و دارای گرایش هـای فکری جوان پسندانه تر. طبیعی است کـه من هم در اتفاقا هـای رسانه ای ایشان نزدیک تر و راحت تر بودم اما این بـه معنای حامی آقای قالیباف بودن یا ارتباط سیاسی داشتن با ایشان هیچ وقت نبوده، نیست و نخواهدبود.

 

بودجه هنگفت فعالیت هـای هنری شهرداری اغواکننده نبود در این تمایل؟

نمیدانم، بودجه هنگفتی دارند یا ندارند. بـه ما کـه نه وبدجه ای تخصیص پیدا  کرد و نه وارد معادلات اینچنینی شده بودیم. تمام ماجرایی کـه ترعیف میکنم شاید نهایت اجرای دو، سه تا سمینار و همایش با حضور خود آقای قالیباف بوده کـه من در نقش مجری برنامه حضور داشتم و دستمزدی دریافت کردم. دیگر از بودجه هـای هنگفت شان خبری ندارم!

 

برنامه هایی نبوده کـه شـما بـه دلیل ارتباط با قالیباف از سازمان فرهنگی- هنری شهرداری گرفته باشید؟ نمونه اش برنامه هـای 90 شبی تابستان شـما در بوستان ولایت…بوستان ولایت بـه سبب ارتباط با آقای قالیباف نبود بلکه بـه سبب ارتباط با شهردار محترم منطقه 19 بود؛ آقای فتحر اللهی.

 

زمانی کـه من در دانشگاه تبری درس می خواندم ایشان شهردار تبریز بودند و اگر دیگران بودجه هنگفت داشتند، اشک و آه و ناله اش بـه ما رسید. آقای فتح اللهی در ابتدای کار بوستان ولایت، دوست داشتند آنجا را بـه شکل خودگردان، محل پاتوق فرهنگی جنوب شهر کنند. همیشه هم تاکیدشان برخودگردان بودن آنجاست.

 

من همیشه اتومبیل هـای خوب سوار شده ام و در آن مقطع هم یک ماشین خوب داشتم کـه آخرش، مجبور شدم آن را بفروشم تا پول هنرمندانی را بدهم کـه آنجا کنسرت و برنامه اجرا کردند. بعدش شهرداری پیشنهاد داد کـه یک مغازه کوچک در نازی آباد بـه من بدهد اما از آنجا کـه بـه دردم نمی خورد، نپذیرفتم. در فاصله زمانی خیلی طولانی، شاید تا دو سال بعد، بـه شکل قطره چکانی، پولی نزدیک بـه 50، 60 میلیون تومان بـه ما دادند…

 

رقمش 200 میلیون نبوده!؟

نخیر! شاید کل نترنور مالی آن 30، 40 شب، 200 میلیون می شد؛ بخش بیشترش خودگردان بود. ما یک سری غرفه هـای کوچک آنجا داشتیم کـه بچه هـای کاری جنوب شهر، سیب زمینی سرخ کرده و آثار دستی می فروختند کـه یک اجاره ای هم پرداخت میکردند.

 

تلورانس کل مالی آن 30، 40 شب، شاید 200 میلیون بود. هر شب هفت، هشت میلیون تومان. یک کنسرت زنده ای داشتیم و یک هنرمندی می آمد. کل رقم این بود اما آن چیزی کـه شهرداری بخواهد بابت برگزاری برنامه پرداخت کند، نهایت 50، 60 میلیون تومان شد.

 

پس رضا رشیدپور ممکن است در راه اهداف خیریه و فرهنگ مملکت ماشین خودش را هم بفروشد و خرج کند.

 

نه خیلی هم متاسفم از این بابت. من مسوول فرهنگ مملکت نیستم. اما یک رودربایستی خیلی مهم و حیاتی بین من و همکارانم وجود دارد. وقتی من خواننده ای را دعوت میکنم، فردا نمی توانم بگویم ببخشید، شهرداری پول نداد.

 

حتی فرش زیرپایم را هم می فروشم تا آن هنرمند راضی بشود. شاید همین حالا بیشتر از 12 سال است کـه با هنرمندان مختلف در برنامه هـای مختلف همکاری کرده ام و هیچ کسی، ریالی اختلاف حسبا با رضا رشیدپور ندارد. بـه خاطر این کـه لازم باشد فرش زیر پایم را هم برای این کار می فروشم اما از این کار راضی نیستم. من نه مسوول فرهنگ مملکت هستم و نه علاقه ای دارم از جیب شخصی خودم، هزینه کنم.

 

و قبل تر از این، قبل از قالیباف کـه بـه قول شـما «تصویر روتوش شده ای داشت»، آن دوره ای رشیدپور در تلویزیون بود، ارتباط چندان بدی با دولت احمدی نژاد هم نداشت.من فکر میکنم در تعریف تان از ارتباط دچار اشتباه هستید. ارتباط یعنی خیلی هایی کـه میتوانم برایتان مثال بزنم.

 

ولی رشیدپور در چهار سال اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، شاید سه یا چهار بار برنامه اجرا کرد کـه آقای احمدی نژاد هم بـه عنوان رییس جمهور در آن حضور داشتند؛ یکی اش مراسم روز  کارگر بود، یکی دیگر مراسم رونمایی از خودروی مینیاتور، حالا بقیه را حضور ذهن ندارم، دو، سه تا برنامه این تیپی بود. اگر منظورتان از ارتباط این هاست کـه خب سه، چهارتا برنامه اجرا کرده ام اما فکر میکنم تعریفی کـه از ارتباط در ذهن شماست، یک چیز دیگری است!

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

با حسینی، وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد چقدر دوستی یا ارتباط یا نزدیکی دارید؟

اصلا ندیدم شان. فکر می کنم ایشان را از نزدیک هم  ندیده ام.

فکر می کنید ندیدی یا مطمئنید؟

ممطئنم، نه! فکر میکنم ندیدم… چرا آن زمان یک جشنواره تولید گیم هـای کامپیوتری ایران بود، در اختتامیه اش ایشان را دیدم. دروغ نباشد، آن جا دیدمشان. فکر کنم همان مراسم، یک گوشه ای از صحنه هم آتش گرفت.

و با ده نمکی چقدر دوستید؟

آقای ده نمکی… سبب دوستی مان پنج شش گفت و گوی خیلی پر حرارتی بود کـه با هم انجام دادیم. دوستی مان بـه این مفهوم بود، یک دوستی رسانه ای بوده است. یکبار در مشهد، یکبار در بوستان ولایت، یکبار شب شیشه ای، چهار، پنج تا گفت و گوی جذاب با آقای ده نمکی داشته ام؛ سبب دوستی مان این است.

رضا رشیدپور 30 آذر 88 در برنامه جشن «اخراجی ها» مسوولیت برنامه را برعهده داشته؟

 

اجرای برنامه را…

بله، اجرای برنامه را و آقای وزیر احمدی نژاد هم بود. قبول کنید در شرایط پرتلورانس 88، آن هم فیلمی کـه مورد اعتراض بخش گسترده ای از مردم ایران بوده، حضور در چنین برنامه ای خیلی نشان از استقلال نیست.شـما از زاویه عدسی و عینک 88 کـه بـه ماجراها نگاه کنید اصلا هیچ وقت نمی توانیم با هم بـه تفاهم برسیم، برای این کـه شاید تعبیر شـما من با همدیگر متفاوت باشد.

 

در این کـه من نسبت بـه کارهای آقای ده نمکی نقد دارم، شکی نیست. یک جست و جوی ساده نشان میدهد کـه تندترین نقدها و نامه هـای علنی را، یک نمونه اش سر سریال «دارا و ندار» کـه علنی و رسانه ای شد، من بـه آقای ده نمکی نوشتم اما یک قاعده کاری دارم و آن هم امانتداری نسبت بـه کسی است کـه سفارش کاری بـه من میدهد.

 

شغل من اجراست و وقتی در مقام مجری پشت تریبونی قرار میگیرم، حافظ امانتی و دیسیپلین مدنظر کارفرما هستم. هر چند در برنامه جشن اخراجی ها هم اگر دوبی تان را بچرخانید، میبینید کـه این چالش حتی در صحنه جشن اخراجی ها هم بـه وجود آمد.

 

زمانی کـه آقای ده نمکی من را مجری دم دست خطاب کرد، من هم ایشان را کارگردان دستمال بـه دست خطاب  کردم و زمانی کـه مردم از سالن خارج می شدند، شاید بیش از 60 درصدشان از من تشکر میکردند بابت این کـه فراز این برنامه، همین چالش دستمال بـه دستی و دم ستی بود. فکر میکنم در مقام مجری این اتفاق نباید می افتاد، چون من آنجا حافظ منافع صاحب تریبون باید باشم اما بالاخره افتاد. این را در تایید فرمایش تان، نه، نقض فرمایش تان…

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

بالاخره نقض حرفم یا تاییدش؟

در تایید این قضیه کـه بـه آقای ده نمکی نقد دارم، این را عرض کردم.

امروز اگر برگردید بـه آن زمان، اجرای جشن اخراجی ها را می پذیری؟

 

بله، می پذیرم. چه ایرادی دارد؟ آقای ده نمکی همین کـه بـه سمت فیلمسازی روآورده اتفاقا بـه نظرم باید شـما هم تشویقش کنید. کاش همه ی ي آدم هایی کـه حرف برای گفتن دارند، از قلم، از دوربین برای حرف زدن استفاده کنند. خیلی بهتر از این است کـه از دیوار سفارت بالا برویم و کوکتل مولوتف پرت کنیم! بیاییم همه ی ي افکار را بـه این سمت دعوت کنیم کـه آقا بنویس، فیلم بساز و چاپ کن.

 

میخواهم بـه این نتیجه برسم رضا رشیدپور کـه هلدینگ پرواز ایرانیان و موسسه برندیگ آرمانی را دارد. تلاش کرده و حتما آدم متمولی است، حتما نیازی ندارد کـه برای پول در هر برنامه ای دیده شود. این آدم چرا یک سری برنامه هـای خاصی کـه ممکن است بعدها محل شبهه و پرسش باشد و او این را بـه یک جریانی وصل میکند، می پذیرد؟

مثال؟

مثل واضحش همین جشن اخراجی ها، و البته همه ی ي مراسم هایی کـه چهره هـای قدرتمندی مثل احمدی نژاد و قالیباف حضور داشته اند. حضورت در این برنامه ها با آن تصویری کـه در سال 92 از شـما میبینیم، منافات ندارد؟

 

نه، منافات ندارد. این چالشی است کـه رسانه ها بـه وجود می آورند و بـه زور می‌خواهند هنرمندان را سیاستمدار کنند؛ ماجراهایی کـه سبب میشود آقای افتخاری در سال 94، این نامه تند را بنویسد. ما رسانه ها، آقای افتخاری را بـه بغل احمدی نژاد هل دادیم و حال هلش دادیم کـه بیاید این نامه را بنویسد. بـه سبب این کـه در جامعه ما، تحزب و افکار سیاسی و این بوق ها یک زمانی گوش خراش می‌شوند.

 

من فکر می کنم اینجا اوضاع رسانه مان خیط است، خراب است وگرنه هنرمند باید در دایره تاثیرگذاری اجتماعی اش دنبال اخلاق باشد. دنبال جذابیت باشد، اصلاح باشد. این کـه همین حالا احمدی نژاد است، قالیباف است، اصلا هل دادن هنرمندان بـه آن سمت درست نیست.

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

کسی کـه معتقد است باید فرهنگ سازی کرد، خودش با حضور در این برنامه ها بوق سیاسی یک جریان نمی شود؟

 

نه. ببینید نمیدانم چرا اصرار دارید کـه حضور در یک برنامه را تبدیل کنید بـه منش سیاسی آدم. آن برنامه نورپرداز، تصویربردار، طراح صحنه هم داشته، همه ی ي اینها بوق آقای قالیباف هستند؟ نه! این ها حرفه شان را انجام می دهند، بـه بهترین شکلش. جشنواره فیلم شهر، بهترین طراحی صحنه و نورپرداز را داشته. بهترین بازیگران کشور روی صحنه آمدند و جایزه گرفته اند.

 

رضا رشیدپور هم بهترین اجرایش را انجام داده، چه اصراری است کـه این ها را ربط دهیم بـه این کـه شـما بوق آقای قالیباف شدید؟ یاییم از این منظر نگاه کنیم کـه جدای از حب و بغض هـای سیاسی، آقای قالیباف شهردار تهران هست یا نیست؟ من برنامه ای را برای شهردار تهران اجرا کردم. حالا جامعه ما بـه جهت فکری بـه خط کشی هـای بسیار ضخیم سیاسی رسیده، این تقصیر من نیست. من برای شهردار تهران کار کردم…

 

سعید مرتضوی اگر در مقام مدیرعامل تامین اجتماعی، پیشنهاد اجرای برنامه ای را بدهد، می پذیرید؟

 

هر کسی، در هر مقامی اگر شان من را، اگر احترام من را رعایت کند و خروجی برنامه اش، نفی کننده منافع ملی و حساسیت هـای مردم نباشد، با کمال میل می پذیرم.

 

رضا رشیدپور چقدر نیازمند دیده شدن است؟

بـه اندازه ای کـه هر کس دیگری نیازمند دیده شدن است. رضا رشیدپور یک آدم رسانه ای است، بیش از این کـه بـه دیده شدن فکر کند، بـه تاثیرگذاری فکر می کند. اگر یک زمانی تاثیرگذاری و دیده شدن با هم هم پوشانی داشته باشند کـه تقصیر من نیست. هم پوشانی این ها را بـه آن سمت هل میدهد.

 

مثلا من «دید در شب» را نمی توانم بسازم و خودم بروم پشت دوربین بایستم، باید جلوی دوربین باشم. تاثیرگذاری یا دیده شدن روی همدیگر همپوشانی ایجاد می کنند اما آرمان رشیدپور، دیده شدن نیست. آرمانش، تاثیرگذاری است.

 

برنامه هایی کـه در طول این سال هـای دوری از تلویزیون ساختید، تلاشی برای دیده شدن و ماندن بوده یا تاثیرگذاری؟

 

این را با فرمایش خودتان جواب می دهم؛ من نیاز مالی بـه جهت رسانه ای ندارم کـه بـه هر شکلی دیده شوم تا من را دعوت کنند بـه چهار تا برنامه و احیانا یک دستمزدی بدهند…

 

اما می توانی فراموش شوی؟

فراموش شدن برای یک آدم رسانه ای و فرهنگی، مرگ اول است. طبیعتا من هم هیچ وقت دوست ندارم فراموش شوم اما دیده شدن بـه هر قیمتی را خود من نقد میکنم. من هیچ قوت بـه هر قیمتی دیده نشدم، دوست داشتم کـه هزینه هـای معقول بابت دیده شدن بپردازم و اگر شـما مثال نقض اش را بیاورید، می‌توانیم با هم بحث کینم.

 

حضور در شبکه ایرانیان بـه جز تلاشی برای ماندن در عرصه رسانه و دیده شدن توجه دیگری هم داشت؟ البته من درباره این هدف ارزش گذاری خوب یا بد نمی‌کنم…خب پرسش تان بدون ارزش گذاری اصلا معنا ندارد.

 

شبکه ایرانیان می توانست کـه بخشی از آن هدف هم 30، 40 درصدش محقق شده، این شبکه می توانست بـه عنوان یک شاهراه رسانه ای در فضای بسته رسانه ای کشورمان تلقی شود و بـه دلایلی کـه احتمالا میدانید، نشد اما آن 30 درصدی کـه محقق شد، چیست؟

 

این کـه چند جوان با امکانات ساده فنی در خیابان جردن تهران می توانند برنامه ای بسازند کـه مورد توجه مردم قرار بگیرد و حامی مالی جذب کند. این، آن 30 درصد نتیجه ای است کـه ما بـه آن رسیدیم و البته در آن زمان یک نقد کاملا پرکتیکال و عملگرایانه بـه سازمان صدا و سیما بود؛ تقابل سازمانی با 38 هزار و 500 نفر پرسنل و این همه ی ي امکانات فنی، این طرف هم پنج تا جوان با دو، ساه تا دوربین.

 

پرکردن فیلم در یوتیوب و فیس بوک هم بخشی از همان «تاثیرگذاری» است؟!

 

نه! شـما بـه فضای 88 اشاره کردید و یاس و فشار روحی کـه بخش بزرگی از مردم را دربر گرفته بود. آن زمان من احساس می‌کردم کـه وجود آدمی مثل رضا رشیدپور کـه دوربین رو بـه رویش را روشن کند و بگوید کـه مردم بیاییم حرف بزنیم، حرف هـای مان را با رعایت چارچوب هایی بزنیم کـه هزینه هـای سنگین بـه ما تحمیل نکند، خوب است.

 

خیلی خوشحالم، در دانشگاه از زاهدان تا بابل خوشبختانه همیشه بازخورد مثبت از آن ویدیوها را از جوان ها گرفتم. می گفتند کـه آن دوره نگاه می کردیم و نفس می کشیدیم کـه خوب است یک نفر صریح حرف می زند، یک نفر دارد نقد میکند، همین برای من کفایت میکند.

 

اگر می‌گویید تلاشی برای دیده شدن بوده، اصلا مهم نیست، بگویید. من در آن مقطع، هدفم این بود کـه جوان همسایه ام بلافاصله دنبال ویزای فلان برای مهاجرت بـه امریکا و کانادا و سوار کشتی شدن و یونان رفتن نباشد. بداند کـه در خانه باید ماند بـه هر هزینه ای، در خانه باید تلاش کرد برای اصلاح  کردن. در آن مقطع هم اندازه سایز خودم بـه نتیجه ای کـه مدنظرم بود، رسیدم…

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

چند نفر ممکن است با دیدن آن ویدیوها فکر رفتن از ایران از سرشان افتاده باشد؟

 

حتی یک نفر هم باشد، من بـه هدفم رسیدم.

 

تلاشی برای این نبود کـه بـه سازمان صدا و سیما یادآوری کنید کـه رضا رشیدپور محصول جذاب و توانایش در گوشه ای منزوی شده، از آن سمت هم، صدا و سیما اعتبارش را از دست داده است؟

 

می دانید کـه هر اتفاق رسانه ای سه لایه واکنش ایجاد می کند؛ اگر در لایه دوم، سوم یا اول چنین واکنش هم در افکار عمومی ایجاد کرده باشد، واکنش بدی نیست. یعنی نتیجه بدی نیست. هرچند منظور من این نبوده اما اگر چنین واکنشی هم دارد، خب ایرادی ندارد.

 

نخست این کـه صدا و سیما خودش میداند برای رضا رشیدپور هزینه کزده، میداند کـه رضا رشیدپور می توانسته برخی برنامه هایش را خوب اجرا کند و قطعا با کمال میل هم گفته کـه دیگر اجرا نکند. من در مقامی نیستم کـه بـه آن یادآوری کنم، تصمیم خوبی گرفته یا بدی گرفته. سازمان صدا و سیما با این همه ی ي مدیران قدرقدرت سیاسی، توانای سیاسی، اصلا من کجای معادله ام کـه بیایم و یادشان بیندازم کـه من هم هستم.

 

دوم، من آدمی نیستم کـه منزوی شوم. من در هر مقطعی برای زندگی خودم برنامه ریزی داشتم و سال هایی کـه از فضای صدا و سیما دور بودم، بسیار بـه من کمک کرد کـه تحصیلاتم را تکمیل کنم، دنبال علاقه هـای اجتماعی ای بروم، دنبال راه اندازی مجموعه هـای موفق بروم و خیلی هم بـه من کمک شده است.

 

منزوی بودن مال آدمی است کـه تنها مهارتش، اجرا کردن جلوی دوربین باشد و کنار گذاشته شود و فکر کند کـه از فردا باید برود مسافرکشی کند. من خدا را شکر می کنم بـه موقع خودش آنقدر تحصیلات معتبری دارم، آنقدر توانایی دارم کـه هیچ وقت منزوی نمیشوم. بـه همین دلیل ها هم این کـه یادآوری کنم من دارم منزوی می‌شوم، اصلا نقض غرض است.

 

در ویدیوهایی کـه دیدم، بارها عزت الله ضرغامی، رییس پیشین صدا و سیما را خطاب قرار داده ای و بـه شدت هم نسبت بـه او انتقاد کرده ای. خب از این جهت گفتم، تلاشی برای یادآوری خودت بـه صدا و سیما بوده است؟

 

نه! تلاش برای یادآوری سال 94 بـه آقای ضرغامی در سال 88 بود کـه ما بـه زودی یک موبایل دست مان میگیریم و هرچه دل مان خواست، می بینیم. دنیا تا آخرش با شبکه یک و دو و سه نخواهد چرخید. سال 96، من مطمئنم فضا بازتر از این هم هست.

 

در سال 88 داشتم تلاش می‌کردم بگویم کـه آقا معادلات فرهنگی را اینقدر در چارچوب هـای تنگ و تار و کوچه و پس کوچه هـای پیچیده نبینید. سال 94 خیلی قضیه راحت تر است، می‌بازیم اگر نتوانیم بر تاثیرگذاری رسانه ای سوار شویم.

 

تا امروز صدا و سیما باخته؟

 

چی را؟

 

عرصه عمومی را بـه رسانه هـای تازه؟

من قضاوت نمی‌کنم اما نقل قولی از آقای دکتر سرافراز میکنم کـه شنیدم در یک جلسه معتبر و مهمی فرمودند؛ «ما همین حالا داریم تمام نیروی مان را صرف حضور در فضای مجازی می کنیم». فکر میکنم این جمله بـه نقل از آقای سرافراز بـه اندازه کافی جواب شـما را بدهد.

 

و رضا رشیدپور اگر در تلویزیون بود، می توانست سهم خودش را در نباختن تلویزیون ایفا کند؟

 

«مکث» این سوال خوبی است! شاید در این شش ماه بـه این موضوع خیلی فکر کردم کـه «دید در شب» را اصلا می توانستم در تلویزیون بسازم؟ احساس میکنم نه! احساس میکنم تلویزیون شاخک هـای انگیزشی خودش را از دست داده، اصلا احساس میکنم اراده ای برای دویدن نیست چه رسد برای رسیدن بـه خط پایان. شاید خسه است، قدم زنان کنار پیست سود می زند و تماشاچیان و بقیه دونده ها را نگاه میکند.

 

بیاییم صدا و سیما را هم در جریان فرهنگی کشورمان سهیم کنیم و بدانیم کـه ما بـه شدت تحت تاثیر قرار گرفتیم، تحت تاثیر رسانه هـای عجیب و غریب هر روز در کشور ما یک موجی درست میشود و ما مجبوریم بـه زور آن موج را بخوابانیم و تکذیب کنیم. این یعنی چی؟ یعنی عرصه رسانه ای ما یک حفره بزرگی دارد.

 

چرا تنها صدا و سیما را مثال میزنید؟ کانال هایی کـه در تلگرام موفق هستند، شاید کمتر از 30 درصدشان بچه هایی باشند کـه در داخل کشور چه در حوزه خبری و چه در حوزه سرگرمی فعالیت میکنند. ما یا باید بنشینیم و طرحی نو دراندازیم یا تا آخر بـه همدیگر غر بزنیم کـه چرا این جوری شد.

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

بـه نظر میرسد کـه شاید رشیدپور کم کم میـــخواهد مدعی شود من از رسانه صدا و سیما بزرگ ترم؟

 

مگر می شود؟

 

بـه لحاظ میزان مخاطبی کـه جذب می کند و میزان فالویی کـه کارهایش میشود؟

 

من می توانم بگویم «I am media»، من یک رسانه هستم اما نمی توانم بگویم بزرگتر از صدا و سیما هستم. من غلط بکنم کـه بگویم از صدا و سیما بزرگتر باشم. صدا و سیما با این همه ی ي نیرو و این همه ی ي تجهیزات اصلا من در مقابل عظمت صدا و سیما دیده نمیشوم اما من اندازه خودم رسانه ام و خیلی هم خوشحالم کـه این رسانه شدن را از راه علمی، آکادمیک، سواد، مطالعه، تحصیل، ممارست و خاک خوردنش بـه دست آوردم نه این کـه یهو همه ی ي چیز دست بـه دست هم دهید و بشوم I am media.

 

این پرسش خیلی هاست کـه می پرسم پشت همه ی ي این ممارست ها، تکنیک خوبت در گفتگو و توانمندی هایت، پشت بیزینس قدرتمندی کـه از شـما در بخش مدیا پشتیبانی میکند، دیگر حمایت هـای سیاسی و غیرسیاسی سبب نشده رضا رشیدپور اینی باشد کـه همین حالا هست؟

 

هر کسی کـه از من حمایت سیاسی می کند: روزنامه شـما خیلی پرخواننده است، ازش خواهش میکنم کـه از فردا این کار را نکند.

 

حسین فریدون از شـما پشتیبانی نمی کند کـه با رییس جمهور بـه مسافرت بروید؟

 

آقای حسین فریدون از دوستان سال 74 من است، نه سال 72 گمانم. آقای رفسنجانی سال 72 پتروشیمی اهواز را افتتاح کرد و 22 سال است کـه من و آقای حسین فریدون با همدیگر سابقه رفاقت داریم.

 

از آقای فریدون و دفتر محترم شان خواهش میکنم اگر جایی یک سکه بهار آزادی بـه من داده اند یا یک جایی سفارش مرا داشتند یا نامه ای برای من امضا کرده اند، حتما رسانه ای اش بکنند تا مردم بدانند چه کسی از رضارشیدپور حمایت می کند.

 

سفارش تان برای نخستین گفت و گوی رییس جمهور در تلویزیون کـه شد…جزو انتخاب هـای هر دو طرف هم بوده ام و جالب بود. هم طرف رسانه ای آقای رییس جمهور و هم طرف رسانه ای صدا و سیما.

 

و البته در گفتگو با «تماشاگران» گفته اید کـه صدا و سیما شـما را جزو لیست شان نداشته اید؟

 

نه! جزو لیست حراست نبوده ام، این متفاوت هست. باید حراست تایید کند دیگر وگرنه من جزو مشترکان حلقه مشورتی صدا و سیما و حلقه مشورتی دفتر ریاست جمهوری بودم، در لیست هردوتا بودم اما بـه جهت حراستی مورد تایید واقع نشدم.

 

مشکل حراستی تان چیست؟

نمیدانم. این اواخر بـه دنبالش رفتم و گفتم حداقل بـه من بگویید کـه تکرارش نکنم، چون شاید نمیدانم و مرتب دارم اشتباه میکنم. بالاخره باید بگویید کـه کدامش اشتباه بوده. قول داده اند کـه بـه من بگویند.

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

پس شـما هم رد صلاحیت شدید یک جورهایی؟

«با خنده» احراز صلاحیت نشدم! این ها با هم فرق دارند.

 

مهمترین پرسش تان در مهمترین آرزوی امروزتان کـه گفتگو با حسن روحانی است ، چیست؟

متوجه نشدم سوال تان را.

 

دیده ام کـه خیلی بـه گفتگو با رییس جمهور علاقه مندید. مهمترین پرسش کـه از او بکنید، چیست؟

 

مهم ترین سوالم از آقای پرزیدنت!؟ «با مکث خیلی زیاد» مهمترین سوالم این است کـه آقای روحانی بـه حرف هایی کـه میزنید واقعا قلبا اعتقاد دارید؟

 

من بـه جای آقای روحانی میگویم؛ بله.

من مثال نقض اش را می آورم.

بزنید.

این همه ی ي از رسانه صحبت کردن و رسانه ها را معتبر و موثر دانستن حتما یک اعتقاد قلبی می خواهد. من معتقدم آقای روحانی قلبا بـه کار رسانه ای اعتقاد ندارد.

 

بـه این دلیل کـه شـما جایگاه زیادی در تیم رسانه ای اش ندارید یا دلیل هـای دیگری؟

 

اصلا رضا رشیدپور مهم نیست. اینقدر آدم معتبر و موثر رسانه ای در کشورمان داریم کـه من دلم می سوزد چرا انها نیستند؟ رضا رشیدپور آنقدر سرش شلوغ هست کـه همی همین حالا هم بـه او این پیشنهاد را دهند اصلا فرصت نمیکند، برود.

 

مهمترین پرسشت از آرزوی دومت برای گفتگو کردن، محمود احمدی نژاد چیست؟

 

از آقای احمدی نژاد خیلی سوال ها میشود پرسید. ولی مهمترین سوالی کـه از آقای احمدی نژاد میتوانم بپرسم این است کـه آقای احمدی نژاد «با مکث» انگیزه تان چه بود؟

 

من از شـما می پرسم انگیزه تان چی بود؟

 

از چی؟ از رضا رشیدپور می پرسید؟

مصاحبه با رشیدپور درباره سوژه های جنجالی اش

نه، بـه شکل احمدی نژاد پاسخ پرسش تان را دادم…

 

خب بله، آقای احمدی نژاد صددرصد بلافاصله این جوری جواب میدهد. ولی واقعا انگیزه میـــخواهد. وقتی تو رییس جمهور می شوی، می‌گویی کـه من می خواهم این کشور را از اینجا بـه اینجا برسانم. خیلی مهم است کـه بدانیم انگیزه آقای احمدی نژاد چی بوده و آیا بـه انگیزه و آرزویش رسید یا نرسید؟

 

از رضا رشیدپور چه می پرسی؟

 

ار رضا رشیدپور می پرسیدم کـه چرا اینقدر قدرت «نه» گفتن نداری؟ چرا اینقدر با همه ی ي رودربایستی داری؟ شاید اگر بـه موقعش بـه آقای ده نمکمی می‌گرفتم کـه «نه! نمی‌توانم بیایم، اجرا کنم» 10 سال بعد خبرنگار اعتماد این سوال را ازت نمی پرسید کـه چرا رفته ای و جشن اخراجی ها را اجرا کرده ای. من یک مقدار در مراوده هـای اجتماعی ام بـه خاطر حجب و حیای شهرستانی ام، قدرت «نه» گفتن ندارم و گاهی هم چوبش را خورده ام.

 

حجب و حیاست یا فکر می کنید دوستان زیاد خوب است از هر طیفی؟

 

دوستان زیاد بـه شرطی خوب است کـه بـه دردتان بخورد. مثلا آقای ده نمکی با وجودی کـه عزیز و محترم است ولی بـه چه درد من ممکن است بخورد یا منی کـه نه اهل رانتم و نه بیلبورد گرفتن و بیلبورد زدن، نه ساخت و پاخت و مجوز ورزشگاه گرفتن و رفتن بـه شورای شهر، خب چرا رضا رشیدپور را بـه آقای قالیباف بچسبانیم؟

 

برای هلدینگ پروای ایرانیان هیچ وقت احتیاج بـه مجوز برای ساخت و ساز نداشتید؟

 

هلدینگ پروای ایرانیان یک شرکتی است کـه زیرمجموعه ای بـه نام سامان سد دارد کـه گرید خیلی بالایی در پیمانکاری دارد. سامان سد ما در حوزه ابنیه نیروگاهی و پتروشیمی فعال است و ساخت و ساز شهری نیست.

 

این هم کـه اصلا نشده رضا رشیدپور بـه یک وزیر زنگ بزند و بگوید کـه برای سامان سد فلان پروژه را جور کن…

 

بزرگ ترین توصیه ای کـه رضا رشیدپور در عمرش از کسی گرفته، این بوده کـه دخترش را یک مدرسه ای ثبت نام نمی‌کردند و میگفتند جا پرشده، برای این زنگ زده کـه ثبت نامش کنند.

 

البته در گفت و گوهای قبلی تا 50درصد تاثیر خودتان را در پیش رفتن و پروژه گرفتن مجموعه تان پذیرفته بودید؟

 

تاثیرم بـه خاطر این کـه برای خیلی ها جذاب است کـه رضا رشیدپور در فلان شرکت هست. همین همین حالا بـه شـما بگویند کـه در فلان ساندویچی، فلان نفر ایستاده برای تان قشنگ است، حداقل یکبار میروید ساندویچ بخرید. شاید این کـه رضا رشیدپور هم در  این شرکت هست، برای خیلی ها جالب است. رشته من سازه است و من ارشد سازه خوانده ام…

 

بـه خاطر «جالب بودن» ممکن است بـه شـما پروژه دهند!

اصلا، ما متکی بـه دانش فنی مان هستیم. هر کسی هم سراغ شرکت ما آمده، بـه خاطر دانش فنی می اید و با توصیه فلان وزیر، کسی پروژه اش را بـه گند نمی کشد بدهد بـه این شرکت و آن شرکت. ما دارای دانش علمی و هـای تک در عرصه ابنیه هستیم و با کمال میل سراغ مان می آیند و پروژه میدهند.

 

انگار شـما یکی از خوشمزه ترین ساندویچ هـای ایران را درست کنید و بگویید وزیر بهداشت توصیه کرده کـه مردم بیایند و ساندویچ بخرند؟ نه! شـما آنقدر خوشمزه می پزید کـه می آیند و میخرند و خود وزیر بهداشت هم احتمالا بیاید از همان جا ساندویچ بخرد!