پارس ناز پورتال

متن روضه اربعین | شعرهای اربعین | اشعار اربعین (5)

مجموعه : مذهبی
متن روضه اربعین | شعرهای اربعین | اشعار اربعین (5)

متن روضه اربعین | شعرهای اربعین | اشعار اربعین «5»

می‌توان عباس«ع» گونه حامی قران شدن
یا کـه چون او دشمن سرسخت بد کیشان شویم

 

می شود آیا کـه چشم سر بـه راه دوست داد
خویش را نادیده محو دیدن جانان شویم

 

می توان تا پای جان خود ولایت پیشه بود
تا کـه چون عباس«ع» الگوی همه ی ی خوبان شویم

.

.

.

روضه اربعین 

 

رفتی ای مسافر بی من من کجا ها رفتم بی تو
رفتی با ابالفضل و من با یتیما رفتم بی تو

 

تنت روی خاکا جا موند و سرت روی نی همراهم بود
صدای علی تو فریادم صدا مادرم اهم بود

 

چهل روزه چهل ماهه چهل ساله
دل زینب کنار تو تو گوداله

 

لحظه لحظه بی تو درد عالم و تحمل کردم
هر جایی کـه درموندم بـه مادرم توسل کردم

 

غمی کـه من از اینجا بردم تو شام بلا سنگین تر شد
رقیه یه شب تو ویرونه جلو چشمای من پرپر شد

 

من و گریه من و زاری من و ناله
دل زینب کنار تو تو گوداله

 

توی کوچه ها تکرار اون همه ی ی کبودی بودم
بی تو و ابالفضل بین اون همه ی ی یهودی بودم

 

سرت رو نی و دستای من مثه حلقه انگشتر شد
اومد از روی نی پایین اما تو تشت طلا زخمی تر شد

 

جای زنجیر هنوز رو این پر و باله
دل زینب کنار تو تو گوداله

متن روضه اربعین | شعرهای اربعین | اشعار اربعین «5»

 روضه اربعین

متن روضه اربعین | شعرهای اربعین | اشعار اربعین

 

اربعین غمت مرا انداخت
بی تو بودن مرا ز پا انداخت

 

بعد یک اربعین هوای غمت
راه ما را بـه کربلا انداخت

 

اُف بر این روزگار کین کـه مرا
اربعینی ز تو جدا انداخت

 

این چهل روز بی تو هر چه نداشت
خواهرت را کـه از صدا انداخت

 

یاد دارم کـه ظهر روز دهم
شعله بر جان خیمه ها انداخت

 

یا نوک نیزه ظالمانه تو را
از روی اسب بی هوا انداخت

 

از کجای سفر بگویم کـه
بـه دلم آتش بلا انداخت

 

نیزه دار تو از لج زینب
از روی عمد نیزه را انداخت

 

جان بـه لبهای ماتم آوردم
دیگر ای تشنه لب کم آوردم

 

شعله بر جان تشنگان افتاد
و بـه دل زخم بی امان افتاد

 

از همان روز کـه زمین خوردی
برسرم طاق آسمان افتاد

 

غنچه ی خشک تا کـه پرپر شد
بـه روی خاک باغبان افتاد

 

معجر من بـه دست شعله
ولی سر تو دست این و آن افتاد

 

دخترت روضه خوان قافله بود
از نفس آه روضه خوان افتاد

 

آه تحفه ی مادریت را بردند
تن لخت کشان کشان افتاد

 

چقدر وحشیانه انگشتر
نیمه شب دست ساربان افتاد

 

همینجا نیزه هاشان بـه جانت افتادن
تازیانه بـه جانمان افتاد

 

مطالب مرتبط :

شعرهای زیبای اربعین امام حسین «ع»

شعرهای کوتاه به مناسبت اربعین حسینی «2»

اشعار اربعین حسینی «3»

بهترین شعرهای اربعین حسینی «4»

متن کامل زیارت اربعین همراه با ترجمه

اعمال روز اربعین حسینی

چرا هرسال عزاداری اربعین برگزار می شود؟