پارس ناز پورتال

ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دختران

ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دختران

ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دختران 

ماریو بالوتلی فقط می خواهد خوب و خوشحال زندگی کند و فوتبال برای او وسیله ای برای دستیابی به زندگی خوب بوده است. بالوتلی شاید تنها فوتبالیستی در دنیا باشد که از فوتبال لذت نمی برد، تنها ستاره ای که فوتبال رویایش نیست. او فوتبال بازی می کند تا فالوئرهایش را در فضای مجازی داشته باشد و به عنوان یک سلبریتی بتواند با هر کسی که خواست، رابطه غیر اخلاقی برقرار کند.

 

«در دوران مدرسه از من پرسیدند: «در آینده می خواهی چه کاره شوی؟!» جواب دادم: «خوشحال» معلم آن روز با تعجب نگاهم کرد اما هنوز هم جوابی که به او دادم درست است. همین که توی زندگی خوشحال باشی کافی است.» با این که جان لنون هیچ وقت فرصت این را پیدا نکرد که دنیا را شبیه ترانه هایش در صلح ببیند

 

یا حتی شبیه جوابی که به معلمش داده بود خوشحال زندگی کند اما ماریو بالوتلی از روزی که در فرودگاه جان لنون لیورپول از هواپیمای میلان پیاده شد، به مانیفست جان لنون احترام گذاشت و دو سال خوشحال را در لیورپول سپری کرد.

 

با این که جان النون و فلسفه خوشحال زیستن او در دسامبر سال1980 – به ضرب چهار گلوله یکی از هوادارانش که لنون را کشت تا معروف شود – نقش بر آب شده بود اما سوپرماریو عاشق خوشحال زندگی کردن است: «دوست دارم یک بار دیگر قهرمان لیگ قهرمانان شوم.

 

جامی که با مورینیو و اینترمیلان بردم به من تعلق نداشت چون در آن تیم بازی نمی کردم و خوشحال نبودم.» بعد از چند سال فاجعه بار در میلان و لیورپول، سوپرماریو حالا به شهر نیس آمده بود، اراک را بر اساس شهر نیس فرانسه طراحی کرد.

 

هر چند اراک با وجود گذشت 200 سال از آن روزها هنوز فوتبال و باشگاه معروفی ندارد اما «نیس» به لطف ستاره ای احیا شده اش، ماریو بالوتلی در صدر جدول لاشامپوینا قرار گرفته. چقدر طعنه آمیز است که داستان جوزپه گاریبالدی و بالوتلی از یک جا شروع می شود. گاریبالدی در نیس به دنیا آمد

 

و ایتالیای متحد امروزی را شکل داد و حالا نوبت بالو است و شاهد شروع دوباره اش در نیس هستیم. حداقل، پیام سوپر ماریو در اینستاگرامش که خیلی واضح است: «گاریبالدی من رو فرستاده…».
ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دخترانهیچ کس منتظرت نیست:

28 ژوئن 2012 شب نیمه نهایی یورو 2012 بین آلمان و ایتالیا. سوپر ماریو با دو گل ژرمن ها را خرد می کند تا افسانه بد شگونی ایتالیا برای ژرمن ها ادامه داشته باشد. « بالو» با یک شوت محکم دروازه مانوئل نویر را فرو می ریزد، لباس را از تنش د ر می آورد و جلوی دوربین های تلویزیونی عضلات خط کشی شده اش را منقبض می کند و به تمام دنیا فخر می فروشد؛ ستاره ای که آن شب فقط 21 سال داشت.

 

21 سال یعنی شروع، خط استارت؛ سنی که همه چیز برای آدم شروع می شوند فرقی نمی کند دانشجو باشی نجار یا روزنامه نگار. بیست و یک سالگی نقطه شروع است برای به اوج رسیدن مخصوصا اگر این آدم «بالو» باشد؛ بالوتلی که تازه جهار سال از شروع فوتبال حرفه ای اش می گذشت. سال 2008 بود که بالو در ترکیب اینترمیلان مانچینی رونمایی شد.

 

در 15 مسابقه وارد زمین شد هفت گل هم زد؛ برای یک شستده هفده ساله این آمار؛ رویایی است. حتی مطبوعات ایتالیایی به قدری ذوق زده شده بودند که برایش تیتر بزنند: «بالوتلی آینده فوتبال ایتالیاست؛ سوپر ماریو» بالوتلی در هفده سالگی با همان غرور و پختگی ای بازی می کرد

 

که زلاتان و کریستیانو رونالدو. مشکل بالوتلی دقیقا همین جا بود؛ پسر هفده ساله ای که فکر می کرد در اوج قرار دارد و نیازی به آموختن و پیشرفت ندارد. بالو به همین سادگی هدیه ای را که خدا درونش قرار داده بود ذره ذره از دست داد.

 

چهار سال بعد وقتی آنتونیو کونته از فهرست نفرات دعوت شده اش برای یورو 2016 پرده برداری کرد، بالو غایب بزرگ بود. نماد آینده فوتبال ایتالیا مثل باشگاه ها و نیم ملی این گشور مدت ها بود که حال خوبی نداشت. کونته هیچ آیکون و نمادی برای خط حمله اش در اختیار نداشت اما باز خم حاضر نبود روی بالوتلی ریسک کند.

 

با این که کسی توقع ندارد بالوتلی به ترکیب ایتالیا دعوت شود اما خودش هنوز اعتراض دارد که چطور ظرف چهار سال به قدری افت کرده که به این جا برسد؛ به جایی که هیچ کس منتظرش نباشد.
ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دخترانقانون بالو: تلخی بی پایان

«هر وقت رو به روی لیورپول بازی می کردم، هوادران آن ها برخورد خوبی با من نداشتند. هرچند قبول کرده ام که فوتبال همین است.» این بخشی از اولین مصاحبه رسمی سوپرماریو با سایت رسمی باشگاه بود؛ جمله ای که نشان می دهد بالوتلی همه چیز را تلخ دوست دارد. نه وقتی که به خاطر درگیری با رافا بنیتز،

 

پایش را توی یک کفش کرد تا از اینتر میلان جدا شود و پیش مانچینی در منچستر سیتی برود آرام شد، نه زمانی که برای رابطه های عجیب و غریب با دختر های بد نام و سیگار دود کردن روی بالکن خانه با مانچینی و من سیتی به بن بست رسید دوباره به میلان برگشت، روی آرامش را دید.

 

حتی وقتی در 13 مسابقه برای میلان 12 گل زد هم کسی در باشگاه به عنوان ناجی و تکیه گاه به او نگاه نکرد. گالیانی زیر تیغ هواداران قرار داشت که میلان با بی تدبیری های او به باشگاه تمام شده ها و بی استعداد ها تبدیل شد.دوران دگردیسی میلان از ستاره ها به بی مصرف هایی مثل کریستین زاپاتا و کوین کنستانت ها با چاشنی سوی مدیریت گالیانی.

 

به خاطر همین فشار ها بود که با 20 میلیون یورو، بالوتلی را از منچستر سیتی خریدند. همه فکر می کردند گالیانی و باشگاه دوباره یکی از آن خرید های عالی شان را کرده اند. بالوتلی نمادی از زنده شدن حس جاه طلبی میلانی ها در دوران افولشان شده بود اما ایتالیا برای این ستاره پرحاشیه بیش از اندازه بی رحم بود.

 

هر روز یک عکس روی جلد روزنامه ها می رفت که سوپر ماریو را در حالت غیر طبیعی نشان می داد. دنیا برای ماریو به قدری بی رحم شده بود که سرزمین مادری هم به او پشت کرد. کار به جایی رسید که حتی میلان خالی از ستاره و بازیکن تاثیر گذار هم ترجیح داد بازوبند کاپیتانی را روی بازوی مونتولیوو ببندد.

 

انگار زمان هم با ماریو سر جنگ برداشته بود. هر روزی که از زندگی او در میلان می گذشت، بالو بی میل تر و بی روحیه تر به نظر می رسید.او همراه ایتالیا به جام جهانی 2014 رفت اما هیچ وقت دوباره به میلان بر نگشت. ایتالیا در مرحله گروهی حذف شد و مطبوعات او را مقصر اصلی ناکامی آتزوری معرفی کردند.

 

فشار ها به قدری زیاد شد که بالوتلی در مسیر بازگشت و توی هواپیما بلند شد و در حالی که اشک می ریخت، از بازیکنان تیم ملی عذر خواهی کرد. این قانون سوپر ماریو است؛ همه چیز در پایان باید تلخ باشد.
ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دخترانکابوس آنفیلد:

روزی که در فرودگاه جان لنون لیورپول از هواپیمایش پیاده شد، خیلی خوب می دانست که فرصتی برای اشتباه ندارد. بالو قراردادی بسته بود که کلی بند و تبصره توی آن گنجانده شده بود، برای به غل و زنجیر کشیدن یاغی ایتالیایی.

 

اگر بالو سیگار بکشد، با دختر غیر متعارفی در شهر دیده شود یا حتی دیر سر تمرین برسد، باشگاه می تواند او را به تیم آماتورها تبعید کند و حقوق بالو قطع شود. روزی که باشگاه با او قرار داد بست، هواداران لیورپول از کلوپ های هواداری نامه ای مجازی امضا کرده بودند که لباس باشگاه به تن بالوتلی گشاد است. او قرار بود جانشین لوئیز سوارز شود.

 

سوپر استار لک لک ها رفته بود و بازبکنی به آنفیلد آمده بود که در دو سال گذشته، هیچ نقطه روشنی در کارنامه اش وجود نداشت. برخلاف هواداران لیورپول رسانه های انگلیس امید زیادی داشتند که برندان راجرز یاغی سیاه را رام کند. راجرز در بازگرداندن بازیکنان تاریخ مصرف گذشته تبحر داشت اما بالوتلی شبیه «ویکتور» انیمیشن تیم برتون، «عروسی مرده» بود؛ سرد، بی روح و خالی از هر روحیه ای برای مبارزه.

 

لیورپول یک دو راهی پیش پای بالو گذاشته بود، بازگشت به دوران خوب گذشته یا خالی شدن از شمایل یک ستاره فوتبال. بالوتلی بدون هیچ توضیحی در دوران یورگن کلوپ به تیم آماتوری لیورپول تبعید شد، به درخواست هایش برای جلسه با یورگن کلوپ پاسخ رد داده شد و طی دو سال زندگی در بندر لیورپول، آرام آرام از شمایل یک ستاره فوتبالیست خالی شد.

 

یاغی در نیس:

پیش از شروع رقابت های یورو 2016 توی اینستاگرامش نوشت: «بی صبرانه منتظر شروع مسابقات یورو است.» کونته سر مربی ایتالیا هم به طعنه جواب داده بود که منتظر چیست؟! این که بازی ها را از تلویزیون خانه اش تماشا کند.

 

ستاره ای که چهار سال پیش یک تنه ایتالیا را به فینال رسانده بود، حالا در نزدیکی تیم ملی هم نبود. همه دنیا نسبت به بالو بدبین بودند و حق هم داشتند. سوپر ماریو همیشه ثابت کرده هر قدر هم به او بدبین باشیم، درست است اما چه کسی است که نداند: «امید آخرین چیزی است که می میرد.»

 

او شبیه پیتر پن شخصیت نمایشنامه نویس اسکاتلندی، متیو بری که الگویی برای امید بود می خواست از نو شروع کند و چه جایی بهتر از نا کجا آبادی مثل نیس؛ از فشار قهرمانی و مطبوعات و پاپاراتزی هایی که او را به حاشیه می بردند هم خبری نیود. اگر چهار سال پیش کسی می گفت بالوتلی می خواهد لباس نیس فرانسه را بپوشد، همه به طعنه می گفتند این جوک سال است.

 

بالو در نهایت با نیس قرار داد امضا کرد. بی توجه به آدم هایی مثل جیمی کراگر که او را مفت هم گران دانسته بودند. در تاریخ ایتالیا، دوران اتحاد ملی سرزمین چکمه بعد از دوران فاشیسم موسولینی را «رزو جمنتو» نامگذاری کرده اند و حضور نیس در صدر جدول لیگ فرانسه و بالوتلی به عنوان آقای گل را باید رزو جمنتوی شخصی بالو دانست. نیس تا اطلاع ثانویه سرزمین رویایی نسخه فوتبالی پیتر پن است.
ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دختراندرانتظار بالو…

بالوتلی شاید تنها فوتبالیستی در دنیا باشد که از فوتبال لذت نمی برد، تنها ستاره ای که فوتبال رویایش نیست. او فوتبال بازی می کند تا فالوئرهایش را در فضای مجازی داشته باشد و به عنوان یک سلبریتی بتواند با هر کسی که خواست، رابطه غیر اخلاقی برقرار کند. سوپرماریو به جای چمن زمین فوتبال ، ترجیح می دهد ویلایی در نداشت داشته باشد با زمین چمن برای تنیس گلف و سوار کاری.

 

او پسری است که حاشیه را به متن ترجیح می دهد و به خاطر همین هم بود که به جای این اندوه و خشم درونی اش را در زمین فوتبال خالی کند، در توییترش پست هایی شبیه این می گذاشت: «فقط مسی در فوتبال از من بهتر است و بقیه همه پشت سرم هستند.» همین توهم بود که او را از ستاره ای بزرگ که ایتالیا روی دوش هایش به فینال یورو رسید،

 

تبدیل کرد به آدم بی مصرفی که در اینستاگرامش «روز زن» را تبریک بگوید و عکس پاستاخوری اش را انتشار دهد.چند سال پیش کریستیانو رونالدو درباره اش گفته بود: «بالوتلی می تواند از من هم قوی تر باشد، فقط به شرط این که چیزهای بیشتری را از زندگی بیاموزد.» و دقیقا صرف نکردن همین فعل «آموختن» بود

 

که بالو را به حاشیه برد. وقتی از فوتبال لذت نبری و راهی برای اضافه کردن به داشته هایت پیدا نکنی، پایانت تلخ خواهد بود.پولوروسی، نویسنده گاتزتا یک بار درباره بی رحمی فوتبال گفته بود: «فوتبال مثل یک ماهی گوشتخوار بزرگ می ماند که ماهی های کوچکتر را می بلعد و حتی نوابغ فوتبال هم شامل ترحم نمی شوند.»

 

اگر بالوتلی چند دهه قبل به دنیا آمده بود، می شد این فرضیه را مطرح کرد که جی دی سلینجر، شخصیت هولدن کالفیلد«ناتوردشت» را بر اساس او نوشته است؛ پسری سرگردان در دنیای فوتبال اما همه این ها پیش از آمدن سوپر ماریو به نیس قابل قبول است.
ماریو بالوتلی فوتبال برای رابطه با دختراندر حالی که همه افسانه بالو را تمام شده می دانستند او راهی برای بازگشت پیدا کرده است. فوتبالیستی که حتی روی جلد مجله تایم هم رفته بود و یکی از 100 چهره تاثیر گذار سال شده بود این دفعه به عنوان«هالک شگفت انگیز» فرانسوی به فوتبال برگشته است. خب، اگر دنبال استعاره ای ادبی هستید

 

که بالوتلی این روزها را رو به روی شخصیت سرگردان هولدن کالفید ناتوردشت بگذارید، چه چیزی بهتر از «در انتظار گودو» ساموئل بکت.استراگون و ولادیمیر در انتظار آدمی به نام گودو بودند که نمی شناختندش؟ مردم نیس هم تا همین چند هفته پیش در انتظار منجی ای بودند که آن ها را به رویای صدر نشینی در لیگ فرانسه برساند؛

 

قهرمانی که حالا نامش را می دانند. 50 سال بعد از روی صحنه رفتن نمایش در انتظار گودو انگلیسی ها، حالا فرانسوی ها هم نسخه خودشان را دارند؛« در انتظار بالو»