پارس ناز پورتال

شغل جالب و سخت مادر مشهدی را ببینید

شغل جالب و سخت مادر مشهدی را ببینید

شغل جالب و سخت مادر مشهدی را ببینید 

وقتی قرار باشد برای بچه هایت زحمت بکشی و تمام فکرت به آن ها باشد,کمر همت را محکم می بندی و مانند این مادر که اهل مشهد است تلاش می کنی برای زندگی کردن. شغل دشواری را برای خود انتخاب کرده اما انقدر در کارش مصمم است که توانسته در میان تمام طباخی های شهر برای خود اسم و رسمی بر هم زند. اکنون زائران زیادی برای خوردن صبحانه وارد مغازه او می شوند.

 

دور تا دور مغازه اجاره ای اش را تعمیرگاه ها و فروشگاه های فروش ابزار آلات و تراشکاری ها احاطه کرده اند.تا چشم کار می کند، مغازه هایی دیده می شوند که با خودرو ها سر و کار دارند.با یک نگاه می توان پی برد که محیط کاملا مردانه است و کمتر زنی در آن منطقه تردد دارد.

 

در میان این محیط مردانه اما مغازه ای دایر شده که سرپرستی آن را یک بانو برعهده دارد.بانویی که پس از جدایی از همسر خود از تلاش پا پس نکشیده و برای نگهداری از فرزندانش جنگیده است.خودش می گوید که کار را از صاحب یک مغازه که تنها 5 روز شاگرد آنجا بوده، آموخته است.

 

او، یک زن است. با روحیه ای به نسبت خشن؛ زنی که در شهر مذهبی مشهد اداره یک طباخی را در حاشیه شهر برعهده دارد.فاطمه عمرانی با وامی که از کمیته امداد امام خمینی (ره) دریافت کرده، موفق شده که مغازه طباخی دایر کند.

 

در مغازه اش همه چیز جای خودش است. با یک نگاه می توان دریافت که اداره این مغازه را یک زن برعهده دارد. زنی که صبح ها چشم هابناگوش ها را جلو مشتریانش می گذارد و عصرها به فکر تکه کردن سیرابی و ارائه آن به مشتریان خود است.در مغازه او از کپسول آتش نشانی گرفته تا جعبه کمک های اولیه را می توان یافت.

 

زن طباخ، خود نیز لباس های مرتبی را بر تن دارد. روسری کرم قهوه ای اش را با یک کلپس، محکم کرده و لباس سفید با خال های قرمز و سرمه ای بر تن کرده است.در کنار دست او، پسری 19 ساله مشغول پر کردن کاسه های مشتری ها از آب و مغز کله پاچه است.

 

در مغازه طباخی آنها، وظایف تقسیم شده و پسر نقش گرفتن پول از مشتری ها و پر کردن کاسه های آنها از آب و مغز را برعهده دارد.فاطمه عمرانی که حدود 50 سال دارد 8 سال است که به پخت کله پاچه و فروش آن مشغول است.
شغل جالب و سخت مادر مشهدی را ببینیدشغلی که او برای خودش انتخاب کرده، آنقدر جذابیت دارد که خبرنگارانی که از تهران برای بازدید از اقدامات کمیته امداد امام خمینی (ره) در مناطق محروم راهی مشهد شده اند را به مغازه اش بکشاند.با او هم کلام می شویم و خانم عمرانی داستان زندگی اش را برای ما نقل می کند.

 

وی در رابطه با نحوه ورودش به صنف طباخ ها می گوید: پس از جدایی از همسرم وظیفه نگهداری از 2 فرزندم را برعهده گرفتم. مجبور بودم هزینه های آنها را تامین کنم و برای این کار باید شغلی را برای خودم دست و پا می کردم. ابتدا به کارگری در خانه های مردم مشغول شدم اما این کار آنقدر درآمد نداشت

 

که بتوانم تمام هزینه های زندگی فرزندانم را با آن تامین کنم. به اجبار در شهر کوچک بجنورد به سراغ یک مغازه رفتم که پشت شیشه آن نوشته شده بود به یک کارگر ساده نیازمندیم.وی می افزاید: آن مغازه، یک طباخی بود. صاحب مغازه وقتی با من و خواسته ام برای کارکردن در آن محیط رو به رو شد کمی تعجب کرد اما وقتی با اصرار من مواجه شد پذیرفت که در آن مغازه مشغول به کار شوم.

 

مددجوی خودکفا شده کمیته امداد امام خمینی (ره) با اشاره به مدت زمان محدود حضور خود در آن مغازه طباخی می گوید: بعد از 5 روز که در طباخی کار کردم به صاحب مغازه گفتم که می خواهم برای خودم یک طباخی دایر کنم. او نیز پذیرفت که در این کار به من کمک کند.

 

وی افزاید: با 500 هزار تومان، یک مغازه طباخی در بجنورد دایر کردم اما به این خاطر که زن بودم، کار کردن برایم در شهر بجنورد آن هم در یک مغازه طباخی برایم دشوار بود به همین خاطر تصمیم گرفتم که راهی شهر مشهد شوم.

 

به گزارش پارس ناز عمرانی با اشاره به وام 10 میلیون تومانی اشتغال که از کمیته امداد دریافت کرده است می گوید: راهی مشهد شدم. آن زمان مددجوی کمیته امداد نیز بودم. درخواست وام خود را ارائه کردم و 8 سال پیش موفق شدم از امداد 10 میلیون تومان وام بگیرم.

 

وی همراهی فرزندش را قوت قلبی برای خود می داند و می گوید: خوشبختانه در تمام مسیر پسرم نیز همراه من بود و در شرایطی که اکنون 19 سال دارد، برای خود یک طباخ ماهر است.مددجوی خودکفا شده کمیته امداد امام خمینی (ره) در خصوص درآمد خود می گوید: ماهانه به صورت میانگین 4 تا 5 میلیون تومان سود حاصل از فروش کله پاچه نصیب خانواده ما می شود و این درآمد برای من بسیار مطلوب است.
شغل جالب و سخت مادر مشهدی را ببینیدعمرانی در رابطه با نحوه فعالیت خود می گوید: شب ها کله ها را بار می گذارم و راهی خانه می شوم و صبح ها از ساعت 5 در مغازه را باز می کنم. تا ساعت 11 به مشتریان کله پاچه ارائه می کنم و عصرها نیز به فروش سیرابی مشغول هستم. فروش کله پاچه آن هم توسط یک زن کار ساده ای نیست و من به نوعی با “کله های” سرسخت شبانه روز در جدال هستم.

 

وی مشتریان جوان را به مشتریان مسن ترجیح می دهد و می گوید: دوست دارم مشتریان جوان وارد مغازه من شوند و اگر مشتری بیاید و بگوید که پول ندارد، به او کله پاچه رایگان نیز می دهم.