پارس ناز پورتال

شعر زیبای گرگ از فریدون مشیری

شعر زیبای گرگ از فریدون مشیری

شعر زیبای گرگ از فریدون مشیری 

مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریبا از پانزده سالگی شروع کرد. نخستین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ بـه چاپ رسید. خود او دربارهٔ این مجموعه میگوید: «چهارپاره‌هایي بود کـه گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت،

 

و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج «سایه»، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند کـه بهمین سبک شعر میگفتند.

 

گفت دانایی کـه: گرگی خیره سر

هست پنهان در نهاد هر بشر

 

لاجرم جاری اسـت پیکاری سترگ

روز و شب، مابین این انسان و گرگ

 

زور بازو چاره ي این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست

 

اي بسا انسان رنجور پریش

سخت پیچیده گلوی گرگ خویش

 

وی بسا زور آفرین مرد دلیر

هست در چنگال گرگ خود اسیر

 

هر کـه گرگش را در اندازد بـه خاک

رفته رفته میشود انسان پاک

 

و آنکه از گرگش خورد هردم شکست

اگرچه انسان می‌نماید گرگ هست

 

و آن کـه با گرگش مدارا می‌کند

خلق و خوی گرگ پیدا می‌کند

 

در جوانی جان گرگت را بگیر!

وای اگر این گرگ گردد با تـو پیر

 

روز پیری، گر کـه باشی هم چو شیر

ناتوانی در مصاف گرگ پیر

 

مردمان گر یکدگر را می درند

گرگ هاشان رهنما و رهبرند

 

این کـه انسان هست این سان دردمند

گرگ ها فرمانروایی میکنند

 

و آن ستمکاران کـه باهم محرم اند

گرگ هاشان آشنایان هم اند

 

گرگ ها همراه و انسانها غریب

با کـه باید گفت این حال عجیب؟…