پارس ناز پورتال

سبک های زندگی امروزی را بشناسید

سبک های زندگی امروزی را بشناسید

سبک های زندگی امروزی را بشناسید 

زندگی امروزی سبک های کاملا متفاوتی پیدا کرده است. دیگر مانند قدیم نقش بزرگتر ها پررنگ نیست و جوانان خودشان افسار زندگی را به سبک جدید به دست گرفته اند. در ۱۹۵۶، شیوه‌ی زندگی جوانان چندان رازآلود نبود: متوسط سن ازدواج برای مردان ۲۲.۵ بود- تا ۲۲.۵ سالگی، نیمی از مردانی که قصد ازدواج داشتند؛ این کار را کرده‌بودند.

 

برای زنان سنی که در آن برای نخستین بار ازدواج می‌کردند حتی کم‌تر از ۲۰.۱ بود. اما امروزه نیمی از مردانی که نهایتا برای نخستین بار ازدواج می‌کنند، تا سن ۲۹.۲ سالگی هنوز ازدواج نکرده‌اند، و سن نخستین ازدواج در زنان اکنون ۲۷.۱ است.

 

شاید حتی عجیب‌تر این باشد که گزارشی از مرکز تحقیقات پیو برآورد کرده‌است ۲۵ درصد جوانان امروزی تا وقتی به سن ۵۰ سالگی می‌رسند در تمام عمرشان مجرد بوده‌اند. تصور کنید: ملتی ۵۰ ساله که از هر ۴ نفر یک نفر هرگز ازدواج نکرده‌است.

 

با وجود آدم‌های جوان بسیار زیاد که برای مدت خیلی طولانی مجرد می‌مانند، روشن است که به شیوه‌ی بسیاری از آدم‌های دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ زندگی نمی‌کنند- یعنی، در خانه‌ی خانواده‌ی هسته‌ای، تنها با همسر و فرزندان.پس جوانان امروزی چگونه زندگی می‌کنند؟

 

من فهمیده‌ام شیوه‌ی زندگی آنها از شیوه‌های سنتی تا بسیار نوآورانه، گوناگون است. اما حتی وقتی به شیوه‌ای زندگی می‌کنند که سنتی به‌نظر می‌رسد، مهر خودشان را روی ترکیب و آرایش آن می‌زنند. در ادامه چند مثال از آن آمده‌است:

 

۱. به اشتراک گذاشتن خانه با دوستان، اما به شیوه‌های جدید

تصویر جوانانی که در یک خانه‌ی بزرگ با هم زندگی می‌کنند، تصویری آشنا است. امروزه هنوز هم بسیاری از آدم‌ها از این شیوه‌ی زندگی لذت می‌برند. در واقع، عمل به اشتراک گذاشتن خانه با آدم‌هایی که خویشاوند نیستند، در حال افزایش است. اما وقتی جوانان امروزی مکانی را به اشتراک می‌گذارند، اغلب به شیوه‌های خاص قرن ۲۱‌ام این کار را می‌کنند:

 

۱. فقط جوان‌ترین جوانان این کار را نمی‌کنند؛ آدم‌هایی که در اواخر دهه‌ی ۲۰ سالگی یا اواسط دهه‌ی ۳۰ سالگی هستند هم این کار را می‌کنند.

 

۲. هدف‌شان از به اشتراک گذاشتن محل زندگی فقط مناسب‌تر شدن اجاره نیست. اغلب به خاطر دوستی و رفاقت این کار را می‌کنند.

 

۳. گاهی این ترکیب زندگی موقتی نیست.

یکی از داستان‌های مورد علاقه‌ی من در کتاب اکنون چگونه زندگی می‌کنیم، درباره‌ی ۴ مرد جوان مجرد است که محل زندگی‌شان مشترک بود و در دانشگاه نیویورک دوستان نزدیک بودند و تصمیم گرفتند بعد از فراغت از تحصیل با هم زندگی کنند. ۱۴ سال بعد، اجاره‌شان ۲ برابر شد و مجبور شدند نقل مکان کنند.

 

هر یک از آنها می‌توانست راه خودش را برود. اما هیچ‌کدام این کار را نکردند. آنها به نوعی یک خانواده بودند، و با هم محل جدیدی برای زندگی پیدا کردند. تا ۴۰ سالگی هنوز همه‌ی آنها با هم زندگی می‌کردند، هر یک در سوییتی جداگانه -بدون دیوار مشترک برای حفظ حریم خصوصی- اما آشپرخانه، اتاق نشیمن، و حیاط مشترک بود.

 

۲. زندگی در نمونه‌های معاصر خانواده‌های چند نسلی

برای مدت‌های طولانی، خانواده‌هایی با چند نسل که فرصت با هم زندگی کردن را زیر یک سقف داشتند، این کار را می‌کردند. اما در قرن ۲۰‌ام امکان این نوع زندگی محدودتر شد، چون به علت تغییر طول عمر، نسل‌ها هم‌پوشانی نداشتند: مثلا، احتمال این‌که مادربزرگ یک فرد ۲۰ ساله در ۲۰۰۰ در قید حیات باشد، بیش‌تر از این بود که مادر یک فرد ۲۰ ساله در ۱۹۰۰ در قید حیات باشد.

 

از ۱۹۸۰، زندگی چند نسل در کنار هم در حال افزایش است. این افزایش در قرن ۲۱‌ام برای ۲۵ تا ۳۴ ساله‌ها چشمگیر بوده‌است. رسانه‌ها پر است از جوانانی که برگشته‌اند تا با پدر و مادرشان زندگی کنند (یا هرگز خانه را ترک نکرده‌اند). به نظر می‌رسد رسانه‌ها عاشق برچسب‌های تحقیرآمیز هستند

 

تا این جوانان و پدر و مادر‌هایشان را مسخره کنند. بچه‌هایی که بزرگ شده‌اند، بچه‌ننه، کبوتر جلد خانه، نسل گیرافتاده، نسل خانه‌نشین، و نسل پرتاب ناموفق خطاب می‌شوند. و گفته می‌شود این موجودات ضعیف “بالگرد پدر و مادر” را دارند که از بالا هوایشان را دارد.

 

اما در واقع بیشتر این جوانان تنبل‌هایی نیستند که پدر و مادرشان را تلکه می‌کنند. آنها با دورنمای دشواری اشتغال مواجه می‌شوند، بنابراین ماندن در خانه کمک‌شان می‌کند. و بیشتر قریب به اتفاق آنها در پرداخت مخارج خانواده کمک می‌کنند. هم‌چنین، در مقایسه با گذشته، تعداد خیلی بیش‌تری از جوانان مشغول تحصیلات دانشگاهی هستند،

 

و احتمال این‌که جوانان دانشجو کلا با پدر و مادرشان زندگی کنند بیش‌تر است.شاید یکی از بهترین توضیح‌ها برای این‌که چرا جوانان به زندگی با پدر و مادرشان ادامه می‌دهند، حتی بعد از به پایان رسیدن بحران اقتصادی اخیر، توضیحی باشد که توجه خیلی کمی به آن شده‌است: جوانان امروز و پدر و مادرهایشان،

 

نسبت به نسل قبل‌شان، در خانه یک‌دیگر را خیلی دوست دارند. آنها بیش‌تر با هم صحبت می‌کنند، با هم کارهای بیش‌تری انجام می‌دهند، و از مصاحبت هم لذت می‌برند.

 

۳. زندگی در مجتمع‌های هدفمند

جوانان، مانند بزرگسالان در هر سنی، نیاز به برقراری ارتباط بامعنی با دیگران و نیز زمان و فضایی برای خودشان دارند. یک روش برای این‌که هم اجتماعی باشید و هم خلوت خودتان را داشته‌باشید، این است که در محلی برای خودتان زندگی‌ کنید، اما در میان گروهی از آدم‌ها باشید که به زندگی‌ با یک‌دیگر به عنوان یک اجتماع پایبند هستند.

 

بوم‌روستاها (یا اکوویلج، اکوویلیچ‌ها نیازهای ساکنان را ازقبیل نیاز به انرژی تولیدات غذایی دفع موادزائد و…. را دردرون خود براورده می‌کند و درمقیاسی تعریف و سازماندهی میشود که تاحدامکان خودکفا باشد) و زندگی‌ در مجتمع‌های هدفمند (مجتمع‌های مسکونی که از ابتدا با هدف هم‌بستگی اجتماعی بالا و کار تیمی طراحی شده‌است، م.) ۲ مثال از این اجتماع‌ها هستند.

 

هرچند مجتمع‌های هدفمند معمولا افراد میانسال و مسن‌تر را جذب می‌کند، اما بیش‌تر آنها از افراد تمام سنین استقبال می‌کنند. از آن‌جا که تعداد بیش‌تری از این مجتمع‌ها ساخته شده‌است، جوان‌ترها این فرصت را دارند که در صورت تمایل به این شیوه زندگی‌ کنند.

 

۴. بزرگ کردن بچه‌ها به عنوان پدر یا مادر مجرد

موضوع پدر یا مادر مجرد به قدری رایج شده‌است که تقریبا یک موضوع عادی است. برخی پدرها یا مادرهای مجرد تنها با بچه‌هایشان در محلی برای خودشان زندگی‌ می‌کنند. اما برخی دیگر به شیوه‌های نوآورانه‌تری زندگی‌ می‌کنند: مثلا بعضی مادرهای مجرد خانواده‌های دیگری را از طریق ثبت‌نام در سامانه‌های برخط پیدا می‌کنند

 

که پدر یا مادر مجرد است و با آن خانواده در خانه‌ای مشترک زندگی‌ می‌کنند. این‌گونه بزرگسالان از مصاحبت و کمک بزرگسالان دیگر درمورد بچه‌ها بهره‌مند می‌شوند و بچه‌ها هم‌بازی‌هایی زیر یک سقف دارند.

 

۵. زندگی مشترک با یک بزرگسال دیگر با هدف ایفای نقش پدر یا مادر، اما نه زندگی مشترک احساسی

برخی آدم‌های مجرد می‌خواهند یک شریک زندگی‌ پیدا کنند، اما هنوز این کار را نکرده‌اند. هم‌چنین خیلی دل‌شان می‌خواهد بچه‌ای را پرورش دهند، و دیگر نمی‌خواهند برای شروع آن صبر کنند. مجردهای دیگر هم بچه می‌خواهند، و هرگز به یافتن شریک عشقی فکر نمی‌کنند.

 

بنابراین، اکنون در این دنیای تشکیل خلاقانه‌ی خانواده، می‌توانند بزرگسال دیگری را پیدا کنند که دقیقا همین را می‌خواهد، و برای این منظور از سامانه‌های ثبت‌نام برخط استفاده می‌کنند. دو بزرگسال متعهد می‌شوند با هم پدر و مادر باشند، حداقل تا زمانی که بچه‌ها بزرگ شوند، و هم‌چنین تعهدی ندارند که شریک عشقی هم باشند.

 

۶. تنها زندگی کردن

تنها زندگی‌ کردن در میان جوانانی که از پس آن برمی‌آیند به‌طور فزاینده رایج است. اما تجربه‌ی زندگی‌ تنهای آنها در قرن ۲۱‌ام تفاوت‌های مهمی با این نوع زندگی‌ در دهه‌های گذشته دارد:

 

۱. بیش‌تر جوانان امروزی در کودکی اتاقی برای خودشان داشته‌اند، و از داشتن زمان و فضایی برای خودشان لذت برده‌اند.

 

۲. به لطف پیشرفت فناوری برقراری ارتباط، آدم‌ها می‌توانند تنها زندگی کنند و در عین حال با آدم‌هایی که آن طرف خیابان و آن سر دنیا هستند ارتباط داشته‌باشند. و ارتباط‌شان هم فقط مجازی نیست: آدم‌های مجرد نسبت به متاهل‌ها وقت بیش‌تری را با دوستان، همسایه‌ها، و اقوام می‌گذرانند.

 

۳. بسیاری از جوانان که خودشان به تنهایی زندگی می‌کنند، محل زندگی‌شان را برای خودشان می‌سازند. به جای استفاده از جعبه‌های پرتغال به عنوان مبلمان و وسایل آشپزی دست دوم، محلی می‌سازند که در آن احساس راحتی کنند و بازتاب خودانگاره‌شان باشد