پارس ناز پورتال

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران 

مطمئنا برای رانندگی حس بینایی شرط اول است.جاده جلوی رویمان را باید ببینیم تا بتوانیم خودرو را هدایت کنیم. اما جوان مازندرانی این حرف ها را نقض می کند. در حالیکه رانندگی در ایران کار بسیار سختی ست وخیلی ها با داشتن دو چشم هم برای رانندگی بی خطر به مشکل می خورند ایم مرد خوش ذوق کاری کرد کارستان.

 

باورش سخت بود تا اینکه با خوش به گفت و گو نشستیم. ماحصل این گپ و گفت خودمانی را با وی در ذیل می خوانید.

 

خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید؟

 

-علیرضا استارمی، نام حرفه ای یا هنری ( مجیک استیج ) متولد 69 و اصالتا اهل هزار جریب بهشهر، اما در حال حاضر ساکن تهران هستم و فقط هر پانزده ، بیست روز یکبار به بهشهر سر می زنم.

 

در چه رشته ای مشغول به تحصیل هستید و شغل تان چیست؟

 

-من، در رشته روابط عمومی درس می خوانم و شغلم، شعبده بازی است.

 

از چه زمانی پشت فرمان اتومبیل نشستید؟ (آیا برای راننده شدن عجله داشتید یا منتظر شدید تا به سن قانونی برسید؟)

 

-به علت علاقه زیادی که به اتومبیل داشتم، اولین بار در سن دوازده سالگی پشت فرمان اتومبیل نشستم.

 

آیا تا بحال تصادف هم داشتید؟

 

-خیر. فقط دو بار در حد برخورد سپر با سپر …

 

الان چند وقت است که چنین کاری را انجام می دهید؟

 

-من یک سال است که دارم بر روی این کار تمرین می کنم. در ضمن باید بگویم که تا کنون 5 نفر در ایران این کار را انجام داده اند،اما تا بحال همه تنها با چشمان بسته این کار را انجام می دادند ولی این روش که علاوه بر چشم، دست هم بسته باشد، تاکنون نظیر نداشته و در واقع این روش منحصر به خود بنده است

 

و برای اولین بار است که در دنیا انجام می گیرد. در ضمن خاطر نشان می سازم که این اتفاق در یک جاده صاف و ساده هم انجام نگرفت، بلکه کسانی که به این جاده آمده باشند می دانند که این جاده پر از پیچ و خم است با سطحی شیب دار و خطرناک…!

 

کمی بیشتر از این رانندگی محیرالعقول و خارق العاده برایمان تعریف کنید.

 

-زمانیکه تصمیم به این کار گرفتم، خانواده و دوستان و آشنایان و همه کسانیکه به نوعی مرا می شناختند ، می خواستند که من از این کار صرف نظر کنم، آنها حتی به شوخی و خنده به من می گفتند: ماه محرم است و همه ما لباس سیاه هم به تن داریم و از آنجا که مقصد من روستای سفیدچاه بود و قبرستانی هم در آنجا وجود دارد،

 

می گفتند یک سره به آنجا می روی و همان جا هم کار زندگی ات یکسره می شود. اما من اراده کرده بودم که چنین کاری را انجام دهم و خوشبختانه به لطف خدا و تلاش خودم موفق هم بودم. ناگفته نماند؛ بعد از پایان کار با توجه به کیسه ی مشکی که بر سرم کشیده شده بود،

 

تنفس در آن بسیار برایم مشکل و حالم بد شده بود که عوامل امداد و نجات فشارم را کنترل کردند و روی عدد 14بود و سپس بعد از مصرف نوشیدنی حالم بهتر شد.

 

ماشین متعلق به خودتان بود؟

 

-بله. اما من این کار را با هر ماشین دیگری هم می توانم انجام دهم.

 

سرعت تان در زمان رانندگی چقدر بوده است؟

 

-نمی دانم. اما دوربینها که از این صحنه ها فیلم گرفتند، سرعتی بین 20 تا 60 کیلومتر را نشان می دهند.

 

می گویند در یزد هم یک نفر موفق شد که چنین کاری را انجام دهد و با چشمانی بسته مسافت 70 کیلومتر را طی کرد!

 

-بله. ایشان هم از دوستان بنده هستند و البته وجه تمایز کار ایشان با بنده این بود که او تنها چشمها یش بسته بود و دستها آزاد . اگر من بخواهم تنها با چشمانی بسته این کار را انجام دهم، می توانم مسافتی به طول 600 تا 700 کیلومتر یا حتی بیشتر را طی کنم.

 

که البته نیازمند همراهی و همکاری راهنمایی و رانندگی و نیروی انتظامی و … است و اگر این ارگانها از من حمایت کنند من با کمال میل حاضرم چنین کاری را انجام دهم رکوردی جدید به ثبت برسد…

 

شما گفتید که شعبده باز هستید؛ ( یعنی این کار هم نوعی شعبده بود؟)

 

-بله. شعبده بود و این کار در شعبده بازی نوعی تمرکز گیری محسوب می شود.

 

چطور شد که متوجه شدید می توانید شعبده بازی کنید و اساسا چه چیزی باعث شد که به این کار علاقمند شوید؟

 

من مدتی را در تهران در تالار ساصد (صنایع دفاعی ایران) و در قسمت پذیرایی از میهمانان مشغول به کار بودم و در آن تالار، یک نفر شعبده باز را می آوردند که کارهای شعبده انجام می داد و از همان جا به شعبده بازی علاقمند شدم واین موضوع در ذهنم کلید خورد که من هم می توانم شعبده بازی کنم.

 

از چه سالی به شعبده بازی می پردازید؟

 

از پانزده سالگی به این کار مشغول هستم و از سال 90 به صورت کاملا حرفه ای شعبده بازی را پی می گیرم. من تا بحال دو کتاب هم در زمینه شعبده بازی تالیف کرده ام که اولین کتاب در سال 89 چاپ شده است و با نام (اسرار اعجاب آمیز شعبده بازی) به راز و رمزهای شعبده می پردازد و کتاب دوم هم با نام (کتاب جادوی شعبده بازان)

 

در سال 92 به چاپ رسید که در بخش اول کتاب، بیوگرافی بیست و هشت نفر از شعبده بازان معروف ایران و جهان نوشته شده است و یکی از جذابیت های بارز این کتاب ، این است که خود کتاب هم یک شعبده است! اینگونه که وقتی برای اولین بار کتاب را باز می کنی همه چیز عادی است

 

و اما برای بار دوم که بازش می کنی و ورق می زنی، نوشته ها برعکس می شود و برای بار سوم، همه نوشته ها محو می شوند و این برای همه اتفاق می افتد و اصلا نیازی به خواندن ورد و جادو نیست و حتی بچه های کوچک هم می توانند امتحان کنند!

 

برای ما و خوانندگان مان کمی از شعبده و شعبده بازی بگویید؟

 

-بله. اول اینکه ما در شعبده بازی جمله ای داریم که می گوید: “در شعبده بازی؛ هر ناممکنی، ممکن می شود!” که این خود، ادعای عجیب و غریبی ست. شعبده بازی 8 شاخه دارد که من در سه شاخه از آن، تبهر دارم که شامل : ( کلوزآپ یا نمای نزدیک )، (منتال یا بازی با ذهن ) و ( مجیک استیج یا بازی های خیابانی ) می شود که کار رانندگی با چشمان و دستان بسته من، جزو شاخه سوم است.

 

اینکه می گویند ،برخی شعبده بازان از نیروهای فرازمینی در تردستی هایشان کمک می گیرند و یا نیروی اجنه و شیطان، درست است و شما آن را تایید می کنید؟

 

خیر . اساسا چنین حرف هایی در شعبده بازی بی پایه و اساس است و اگر بخواهیم شعبده بازی را در یک جمله تعریف کنیم باید بگوییم که : شعبده بازی همیشه یک قدم از تکنولوژی و علم جلوتر است.شعبده بازی اصلا یک علم و هنر و مهارت است که حد و مرزی را برای آن متصور نیستند!

 

آیا شعبده بازی به هوش و استعداد سرشاری نیاز دارد؟

 

-خیر. همین که از یک سطح معمولی از هوش برخوردار باشید می توانید شعبده باز شوید و تازه این را هم به شما بگویم که نه تنها برای این کار نیازی به استعداد خارق العاده نیست، بلکه شعبده بازی به شما کمک می کند تا از استعداد و هوش خودتان به درستی در فعالیت های علمی و روزانه بهره ببرید.

 

حتی تا جایی که ، برخی دبیران ریاضی به دانش آموزان شان توصیه می کردند که ساعتی از روز را به نزد من بیایند و از طریق فعالیت های شعبده بازی ، ذهن و استعدادشان را برای مسائل پیچیده ریاضیات، تقویت و آماده کنند.

 

اگر بخواهید بگویید که مهم ترین اصل در شعبده بازی چیست، چه می گویید؟ می گویم تمرین، تمرین، تمرین و البته اعتماد بنفس بالا …

 

آیا کسی از اعضای خانواده مشوق شما بوده است و اصلا از سوی انها حمایتی هم از شما صورت گرفته ؟

 

-پدرم به شخصه شعبده بازی را دوست ندارد و می گوید کار خطرناکی است و پولساز هم نیست. او نمی خواهد که من در این حرفه باشم و از سوی خانواده هم هیچگونه حمایتی نمی شوم! ولی بنده خیلی خانواده ام را دوست دارم و دست بوس پدر ومادرم هستم که بنده را تا به اینجا رساندند و شعبده بازی باعث نمی شود که بنده از خانواده ام ناراحت باشم…

 

از ابتدا شعبده بازی را زیر نظر کدام اساتید گذرانده اید؟

 

-زنده یاد استاد قاسم یاری (توریستو) و استاد بهروزکریمی (رییس انجمن شعبده بازان ایران) که هر دو بزرگوار تهرانی هستند.

 

آیا به غیر از دوستانی که در ایران دارید، در خارج از کشور هم از سوی کسی یا کسانی حمایت می شوید؟

 

-بله. بنده، با چند نفر از دوستان در خارج از کشور هم در ارتباط هستم. از جمله، با دوست عزیزم، جناب آقای حسین امینی پور، نام حرفه ای، ( (tora magicکه عضو هیات مدیره انجمن شعبده بازان آمریکاست و ماهی یکبار به ایران می آید که از محضر او هم استفاده می کنم.

 

یکی از شعبده بازانی که این روزها در تمام دنیا با کارهایش سر و صدا به پا کرده است، کریس انجل است. نظر شما درباره فعالیت های وی چیست؟

 

-کریس انجل، فقط مجری است در حالیکه یک شعبده باز واقعی باید از خود، ایده و خلاقیت داشته باشد. در ضمن اکثر کارهای او، حقه های تلویزیونی است و دوستانش برای وی مستند سازی می کنند.

 

برخی از تردستی هایتان را در شعبده بازی برای ما بگویید

 

-من می توانم یک میخ ده سانتی متری را به داخل بینی ام فرو کنم، بدون آنکه یک قطره خون از بینی ام جاری شود.

 

-من قادرم به اندازه ده سانتی متر از زمین جدا شوم

 

-من می توانم چندین عدد تیغ را بخورم و سیر شوم

 

-یکی از شگردهای من که خیلی هم مورد توجه دوستانم قرار گرفت، این است که به طور مثال یک عدد اسکناس هزار تومانی را بدست شما می دهم و یک اسکناس پانصد تومانی را در دست خودم، بعد قادرم که جای این دو را در یک لحظه عوض کنم.

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندران

رانندگی این جوان با چشم بسته در مازندرانتا به حال در استان چه فعالیت هایی داشته اید؟

 

من در سال 92 در شبکه تبرستان یک بار اجرای زنده داشتم و البته چندین مرتبه هم اجراهای بنده به طور ضبط شده در این شبکه نمایش داده شده است.

 

ما در مازندران چند شعبده باز داریم؟

 

-به عدد انگشتان دو دست و یا شاید هم کمتر.

 

بنده و آقای حمید فضلی که از (شعبده بازان خوب مازندران) هستند اولین نفراتی بودیم که در شبکه تبرستان به طور مشترک اجرای زنده داشتیم و به عنوان یک شعبده باز از صدا و سیمای استان انتظار دارم که برنامه ای را برای شعبده بازی اختصاص دهد تا علاوه بر سرگرم شدن مردم،علاقمندان به این رشته هنری از جدیدترین اتفاقاتی که در این حوزه می افتد مطلع شوند.

 

در رانندگی انسان محتاطی هستید یا نه دل را به دریا می زنید و می گویید هر چه بادا باد؟!

 

-خیر. بنده در رانندگی بسیار مقرراتی هستم و به همه ظرایف رانندگی هم توجه می کنم. به طوری که یک نایلون را به دنده ماشین خودم بستم که آشغال های خودم را درون آن می ریزم و از چراغ دادن و بوق زدن های بیهوده بدم می آید! مگر در موارد اضطراری! من تا جایی مقررات را رعایت می کنم که اگر برای مثال،

 

تا زمانیکه فرد کنار دستی ام یا هر سرنشین دیگری که در اتومبیل نشسته است مادام که کمربندش را نبسته باشد، حرکت نمی کنم! و همین رفتارهای من باعث تعجب برخی از دوستانم شده و می گویند تو با اینکه یک شعبده باز هستی، چرا اینقدر سخت می گیری. البته این را هم خدمت شما عرض کنم

 

که رانندگی در ایران واقعا خطرناک است و خیلی از مردم ما مراعات بسیاری از موارد ایمنی را نمی کنند، ولی با این حال، من، مثل کسی که در اروپا رانندگی می کند، هستم و به همه قوانین راهنمایی و رانندگی هم احترام می گذارم.

 

در ضمن من این کار را به دوستان هم سن و سال خودم توصیه نمی کنم! چون کار بسیار بسیار خطرناکی است و نیاز به تجربه و مهارت و البته تمرین و تمرکز بسیار دارد. به جز یک سری افراد خاص که با جوانب این کار بخوبی آشنا هستند.

 

حرفهای پایانی

 

– جا دارد از پویا گراییلی و حمید فضلی که از دوستان بنده و از مهره های اصلی در کار من بودند و نیز از ریاست محترم پاسگاه انتظامی پیته نو جناب سروان گراییلی و همکارانشان و همچنین از پایگاه امداد و نجات نیالا نیز تشکر و قدردانی کنم و نیزاز عوامل عکاس و فیلم بردار،

 

آقایان حسین حسینی زاده و قاسم تیموری و عوامل تدارکات آقایان حاج علی استارمی و حسین استارمی نیز نهایت سپاسگذاری را دارم.