پارس ناز پورتال

بررسی دلیل افزایش خیانت در جامعه امروزی

بررسی دلیل افزایش خیانت در جامعه امروزی

بررسی دلیل افزایش خیانت در جامعه امروزی 

با نگاهی سطحی به جامعه می توانیم متوجه شویم که خیانت در جامعه امروزی بین زوج ها نقش پررنگی پیدا کرده است و بیشترین عامل طلاق را به خود اختصاص داده است. بررسیها نشان می دهد که متاسفانه یکی از دلایل طلاق در جامعه ما خیانت زن و شوهر است.به نظر شما چرا خیانت در جامعه ما افزایش یافته است؟

 

وقتی دو نفر پیمان وفاداری می بندند و قسم می خورند که روحشان یکی شود اما در میانه راه یکی پیمان فراموش می کند و با پشت پا زدن به همه قول و قرارها راهش را از همسرش جدا می کند، طوفان عاطفی شروع می شود که نتیجه اش معمولا جز فروپاشی بنیان زندگی نیست.

 

خیانت و بی وفایی، زن و مرد نمی شناسد و مشکلات خانوادگی را پیش می آورد. بسیاری از طلاقها و قتلهای خانوادگی به خاطر همین موضوع است.برای بررسی علل خیانت در خانواده ها میزگردی را حضور فروغ نیلچی زاده کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و دکتر امیدعلی احمدی، جامعه شناس خانواده و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی برگزار کردیم که می خوانید:

 

بررسیها نشان می دهد که متاسفانه یکی از دلایل طلاق در جامعه ما خیانت زن و شوهر است.به نظر شما چرا خیانت در جامعه ما افزایش یافته است؟

 

خیانت مهمترین عامل طلاق است، اما در سالهای اخیر خیانت میان زن و شوهر افزایش یافته است. اما همه پدیده های اجتماعی محصول کلیت نظام اجتماعی است و نمی توان فرد یا گروه خاصی را مقصر دانست.نظام اجتماعی ما مستعد تولید خیانت است.البته می توانیم واژه خیانت که رنگ و بوی حقوقی دارد و مقابل وفاداری خانواده است را روابط نامشروع متاهلی بنامیم تا بار قضیه را کمتر می کنیم.

 

متاسفانه خیانت یک واقعیت در دنیای جدید است. اما عواملی که منجر به خیانت می شود را می توان به دو دسته تقسیم کرد، یک دسته تحولات کلان و یک دسته عوامل میانه هستند.در حوزه کلان ما شاهد پیدایش مدرنیسم، تجدد خواهی و دگرگونی در مناسبات اجتماعی هستیم.

 

در این تجدد گرایی تقدس زدایی از امور یک امر مهم و ضروری است، مثلا خانواده و ازدواج که مهم هستند با گسترش تجددگرایی تقدس‌زدایی می شوند.یا در مدرنیسم بعد فردگرایی که فرد بر جامعه مهم است. در این جامعه ازدواج به مصلحت خانواده و جامعه نیست، بیشتر مصلحت خود فرد مهم است. عقل حسابگرا حساب سود و زیان می کند و برای ازدواج تصمیم می گیرد.

 

موضوع سکولاریسم هم که امروز در جامعه ما بسیار رشد کرده همین توجه به امور دنیوی است.نکته دیگر این است که در طول سالیان گذشته در سیاست گذاری فرهنگی بر روی نفی مسائل جنسی تاکید کردیم که عملا باعت توجه بیش از حد به آن شده است.

 

به نظر من در سیاستگذاری فرهنگی ما بچه گانه عمل کردیم و با کم توجهی به این موضوع، جامعه ما به شکلی جنسی شده است و گفتمان روابط جنسی در مناسبات اجتماعی دیده می شود و آلوده این نگاه هستیم .خیانت معضلات و مشکلاتی بی شماری در بنیان خانواده وجامعه ایجاد می کند ، بحران عاطفی خانواده ،

 

گسترش طلاق های عاطفی، گسترش طلاق های حقوقی، فروپاشی بنیان خانواده، فرار فرزندان، رواج نابسامانی ها و ناهنجاری های جنسی، بی ثباتی هویتی و دوگانگی شخصیتی تنها بخشی از مشکلاتی است که خیانت در خانواده ایجاد می کند.

 

اما من فکر می کنم کلمه خیانت زناشویی با روابط نامشروع متاهلی متفاوت است. در روابط زناشویی، هرنوع تنوع طلبی جنسی اعم از مشروع یا نامشروع گفته می شود، به همین دلیل ازدواج موقت یا مجدد هم در فرهنگ ما خیانت زناشویی نامیده می شود.

 

در صورتیکه ما یک روابط نامشروع داریم و یک روابطی که در کانون مقدس خانواده معنا دارد. اما وقتی خیانت زناشویی تبدیل به یک فرهنگ عمومی در رسانه ها می شود تمایل به این موضع است که هر نوع روابط ثانویه خیانت باشد.در کشورهای دینی بحث بر روابط نامشروع نیست و موضوع ازدواج موقت یا مجدد است.

 

درفرهنگ رسانه ای کشورو انواع سریالها هم تلقی این است ،درحالیکه روابط مشروع با پنهان کاری و خیانت متفاوت است.این اولین اشتباه بزرگ است که نیازمند اصلاح است چون روابط مشروع و نامشروع حد و مرزی دارند. وقتی ما می پذیریم که ازدواج مجدد مانند خیانت است و جامعه را دچار آسیب می کند همین سبب جنسی شدن جامعه که می شود.

 

اگر به فرهنگ عمومی جامعه نگاه کنید ازدواج مجدد یا موقت یک فرهنگ پذیرفته شده نیست.ما از یک طرف در دینمان این نوع ازدواج را داریم و پذیرفته شده است، از سوی دیگر جامعه آن را خیانت می داند. این پارادوکس زمینه آسیبها را بیشتر می کند .پس ما نیاز به اصلاح فرهنگ عمومی جامعه داریم.

 

قبول دارم که از این ازدواج سواستفاده هم شده است،اما سخن نگفتن از این ازدواج شرایط سو استفاده را بیشتر می کند.

 

چرا این اتفاق می افتد؟

وقتی یک موضوعی در فرهنگ دینی پذیرفته شده اما در جامعه منع و تابو می شود یک تعدادی از افراد جامعه به آن سمت می روند،در این شرایط درست وغلط آمیخته می شود،مثلا در سایتهای همسریانی الان قسمت تعدد زوجات، همسر موقت و ازدواج در کنار هم آمدند.

 

این نشان دهنده این است که آب و فاصلاب ترکیب شده و قابل جدا شدن نیست واین خیلی بد است .دقیقا مشکلات از همین جا شروع می شود.بحث فمنیسم و حقوق زنان هم که یکی از مطالبات جدی در دو دهه اخیر شده ، به جای اینکه حقوق زنان را به مردان و برعکس آموزش دهد، به خودشان می آموزد، این نگاه فردگرایی را رشد می دهد و این تاثیر برعکس دارد.

 

اینجا برای یک زن مهم نیست که همسرش از نظر قانونی و شرعی همسر داشته باشد یا غیر قاونی و در کل مخالف این موضوع است. حتی اگر با فردی بدون حقوق شرعی باشد برای همسر از نظر اجتماعی و اقتصادی پذیرفته شده تر است چون او می تواند از خودش دفاع کند.

 

در ازدواج مجدد یا موقت انگشت اتهام به سمت زن است که خلا در روابط آنها وجود دارد اما اگر مردی به دنبال دوست‌دختر باشد مرد هوس‌بازی است.برای همین یک دفاع کاذب زنانه درباره این موضوع وجود دارد و وقتی حقوق مساوی مطرح می شود زنان هم خیانت را حق خود می دانند. دراین صورت خیانت زنانه جدی تر است.

 

از سوی دیگر گاهی تمایل جنسی به حدی زیاد می شود که تبدیل به یک ولع جنسی است و این یک بیماری است و سبب خیانت می شود.این افراد مانند کسی که طلب آب دارد آنقدر آب می خورند تا می میرند. کسی که ولع جنسی دارد تا این حد پیش می رود که به تنوع طلبی جنسی می رسد و این به روابط نامشروع دامن می زند.

 

جامعه روابط جنسی را نفی کرده که من مخالف این موضوع هستم چون ما موضوع اخلاق جنسی و آداب جنسی را داریم و حتی در کتابهای کهن دینی هم آورده شده است.متاسفانه ما عدم تربیت جنسی در کشور داریم یعنی مدیریت غریزه جنسی برای زن و مرد نداریم. در دو دهه اخیر یکی از نیازهای کاذب در جامعه تحصیل به جای ازدواج است.

 

اول نیاز به شغل و تحصیل و بعد از چند مرحله در مراحل هفتم ازدواج است. درحالیکه ازدواج یک رابطه سالم است.در این شرایط ما دچار آسیبهای جنسی نادرست می شویم.به نظر می رسد ترویج عشق به جای هوس را می توان عام ترین دلیل اجتماعی خیانت خانوادگی دانست.

 

جایگزینی هوس به جای عشق موردی است که آنرا از طرق مختلف از قبیل رسانه های دیداری، شنیداری و مکتوب ترویج می دهند. به این مفهوم که کالای تقلبی هوس را به جای عشق عرضه می کنند و افراد مجرد و متاهل گمان می کنند که باید عشق را به هر قیمتی که شده در زندگیشان پیدا کند و بابت آن از همه سرمایه های هویتی زندگیشان بگذرند.

 

خیانت

کاربران ما به موضع اقتصاد بسیار تاکید داشتند. آنها می گویند وقتی به خاطر مسائل مالی مرد مجبور است که ساعتها کار کند، در خانه نمی تواند توجه کافی به همسرش داشته باشد و همین موجب آزردگی و خیانت زن می شود.این شرایط بعضا برای مردان هم اتفاق می افتد. از سوی دیگر مرد هم اوقات فراغتش را در جای دیگری پر می کند. به نظر شما مسائل اقتصادی چقدر نقش تعیین کننده ای در این موضوع دارند؟

 

احساس می کنم جامعه ما به خاطر نهادینه نبودن امور اقتصادی و امور فراغت دچار مشکل شده است.ممکن است به گفته شما مردی زیاد کار کند، از کارش هم راضی نباشد برای همین امور فراغت خوبی هم ندارد.اگر کشورهای دیگر را نگاه کنید حتی کشورهای عقب مانده، فعالیت اقتصادی شدیدتر از کشور ماست، اما اقتصاد ما رانتی و وابسته به نفت است، برای همین تربیت اقتصادی کار کردن نداریم.

 

نه درست کار می کنیم و نه درست تفریح و یک نوع آشفتگی میان این دو حوزه وجود دارد. اگر هم شرایط اقتصادی در یک خانواده زیاد نباشد، احساس سرخوردگی اقتصادی و اجتماعی پیدا می کند. بنابراین فرد دست به خیانت می زند تا به لذت برسد.

 

عوامل میانه هم که به آن در سوال اول اشاره کردم در ساختار خانواده موثر هستند. زیاده خواهی جنسی که به آن شاره شد،باید در درون خانواده جواب بگیرد اما در آن ظرفی که برای خانواده سنتی تعریف کردیم، خانواده کشش پاسخگویی به تنوع خواهی جنسی را ندارد.

 

در خانواده غربی هم همینطور است.بنابراین خانواده با یک بار شدیدی مواجه است که اگر نهادهای اجتماعی دیگر تحمیل کردند و شرایط فراغت و اقتصاد به فرد جواب درست می داد اینگونه نمی شد.اما به نظر من مسائل اقتصادی در این موضوع تاثیری ندارد. متاسفانه گروهی هستند

 

که زیاده خواه هستند و خیلی پول زیاد می خواهند، اگر تمام ساعت روز کار کنند رضایت از زندگی ندارند،بنابراین این گروه کاملا جدا هستند.متاسفانه مفهوم خوشبختی هم تغییر کرده است و اکنون تعریف واضحی ندارند. مسائل اقتصادی در گروهی که پول اهمیت می دهند تاثیرگذار است

 

و می تواند عامل تعیین کننده برای خیانت باشد اما گروه جوان ما به سراغ تحصیلات می روند و به جاه طلبی علمی توجه دارند نه پول.توجه داشته باشید که افرادی متاهل دانشجویی هستند که ممکن است به خاطر خستگی علمی این مشکل را داشته باشد و نتوانند به مسائل جنسی پاسخ دهند پس خیلی به اقتصاد باز نمی گردد. بنابراین اقتصاد نشانه است نه علت.

 

شما به ماشین و لوازم خوب اشاره می کنید اما ما یکسری نیازهای واجب داریم و یکسری نیازهای ثانویه. نباید به دنبال ظواهر خوشبختی رفت. در فرهنگ اروپایی استفاده کردن از دوچرخه برای کسی بد نیست اما در کشور ما چرا.مفهوم بدبختی و خوشبختی ما را به زیاده خواهی اقتصادی می رساند.

 

اگر یک رابطه مستقیم میان اقتصاد و خیانت باشد پس خیانت زناشویی در کسانی که موقعیت اقتصادی برتر دارند به نظر شما کم است یا زیاد؟

 

ما در مورد قشر متوسط صحبت می کنیم که خیانت به خاطر مسائل اقتصادی در میانشان زیاد است اما یک فرد پولدار ممکن است تربیت جنسی نشده باشد.قشر متوسط بودن مهم است یا اقتصاد. اگر اقتصاد موثر باشد قشر بالا و پایین ندارد مانند نور خورشید.

 

مسائل اقتصادی مولتی فکتوریال است یعنی مسائل اقتصادی می تواند در بعضی از گروهها موجب خیانت شود. من اقتصاد را شعبه ای از فرهنگ می دانم نه در مقابل آن، اقتصاد بخشی از آن است و این تضاد واقعی نیست.

 

البته اقتصاد و فرهنگی به موازات هم حرکت می کنند.

مصرف گرایی این دو واژه را به هم نزدیک می کند. جامعه ما به شدت مصرفی است و در رسانه ملی هم بر این موضع تاکید می شود. در زندگی روزمره هم به دنبال منابع اقتصادی هستیم و عمده استراتژی زندگی متاسفانه اقتصادی است.

 

سعدی می گوید: “مال از بهر آسایش عمر ست نه عمر از بهر گرد کردن مال”، اما باید این موضوع را امروزی کرد. الان مصرف گرایی ترویج شده و قسمتی از زندگی که گرایش به معنویت و تعالی خویشتن است از بین رفته است. بنابراین مردم مهمترین ناکامی را اقتصادی می دانند و حدی برای آن مشخص نیست.

 

فاصله زندگی ها زیاد است و همین باعث سرخوردگی و ناکامی می شود. به قول روان شناسان در شرایط ناکامی فرد به دنبال جایگزینی است و به خیانت و زیاده خواهی جنسی می رود. بنابراین اقتصاد اینگونه در خیانت مطرح است.

 

البته توانایی فرد در کنترل خویشتن هم موثر است که به سبک و تربیت او باز می گردد. البته ممکن است فرد تجربه ای در کودکی داشته باشد که در خیانت موثر باشد و از هنجارها و عرف گذر کند. در کل به نظر من خیانت در همه طبقات اقتصادی وجود دارد و امکان بازگشت به زندگی سنتی وجود ندارد چون تعریف از جنسیت دگرگون شده است.

 

به نظر شما چقدر خانواده و نهادهای آموزشی ما به تربیت جنسی افراد کمک می کنند؟

نهادهای تربیتی ما آموزش، خانواده و همسالان هستند اما در تربیت جنسی که ما انتظار داریم چیزی به بچه ها نمی آموزند وحتی تربیت نادرست هم می کنند.در ادبیات و افسانه های قدیمی ما تربیت جنسی به طور غیر علنی مشخص بود و جوان با تاخیر افتادن تربیت جنسی آشنا می شد.

 

در واقع یک امیداورای داشت که در آینده به صورت مناسب این نیاز را تامین می کند اما در جامعه ما امکان پاسخگویی به نیازهای جنسی وجود ندارد. کودک ۱۲ ساله با با توجه به بلوغ زودرس با نیازهای جنسی مواجه می شود اما در مدرسه، گروه همسالان و خانواده پاسخ و آموزش داده نمی شود.

 

کنترل گروه های دیگر که در نظام سنی گذشته مانند مناسبات دوستی، خویشاوندی و همسایگی هم که روابط افراد را کنترل می کرد، با شهری شدن از بین رفته اند. در خانواده جدید کم کم افراد اینگونه تربیت می شوند که یک رابطه قبل از ازدواج وجود داشته باشند.

 

در این شرایط عملا فضا برای خیانت بیشتر است .الان فرد تصور می کند اگر نیاز جنسی او تامین نشد می تواند از راه دیگر اقدام کند و یک شریک عاطفی دیگری پیدا کند.

 

در جامعه سنتی، فرد به راحتی به درآمد بالای اقتصادی نمی رسد اما در جامعه امروز جوان هایی هستند که یکباره درآمد بالایی دارند و چون تربیت نشدند برای شرایط جدید آماده نیستند. بنابراین امکان خیانت وجود دارد که از عوامل فردی است.

 

چگونه می توان این فرهنگ را اصلاح کرد تا نسل آینده مشکلی در این زمینه نداشته باشد؟

اینجا دو موضوع داریم. دین و روان شناسی چون دو معنای متفاوت دارد.من قائل نیستم برای رسیدن به طهارت در خانواده نیاز به بازگشت داریم چون مثبت نیست اما باید به اصالتها بازگشت. دین اسلام دین خاتمیت است و بخش اصلی دین ما همین موضوع است.

 

ما باید نیازهای خودمان را از دین بخواهیم تا دین عرضه کند چون پاسخگو است. در دنیای مدرن آموزش متناسب با دین یک نیاز جدی است، در دستور علوی داریم که فرزندان خودتان را متناسب با همان زمان تربیت کنید.ما تکنولوژی هایی داریم که باید با دین تطبیق دهیم و باید اخلاق را در دنیای مجازی آموزش دهیم. باید فرد را تربیت کنیم تا در تمام زمینه ها خلاق باشد ودر فضای عمومی هم به همین صورت است.

 

فرزندسالاری و ابزاری که متضاد هم هستند در جامعه ما وجود دارند. اگر می خواهیم به سمت موقعیت برتر برویم باید مشکلات را حل کنیم. البته نظارت اجتماعی هم مهم است که ما در فرهنگ دینی نظارت پنهان از سوی خدا را هم داریم که فرد را می تواند مدیریت کند. به نظر من نیازی جدی به بازگشت معنویت داریم.

 

در کشورما سالهاست که مراسم اعتکاف داریم و تعداد جوانان هر سال بیشتر می شود، چون بازگشت به خویشتن حس می شود و افراد به عنوان پناه‌گاه خدا را می بینند.فرهنگ رسانه ای هم باید اصلاح شود و سلامت جامعه را دوباره مطرح کنند. نسل آینده وقتی بهتر خواهد بود که پدر و مادر خوبی داشته باشند پس اول باید ریشه را اصلاح کرد.

 

در دنیای امروز فرد با تجریباتی آشنا می شود که قبلا شناختی نسبت به آنها نداشته و برای او جدید هستند. نوجوانی که تا دبیرستان با هیچ جنس مخالف مواجه نبود، در دانشگاه یا در فضای کاری با جنس مخالف آشنا می شود.

 

به نظر من شرایط اجتماعی ایجاد کننده یک سری شرایط هستند و جامعه باید بپذیرد که می خواهد این تجربه شکل بگیرد یا نه، یا اینکه شناخت از جنس دیگر را چگونه باید به وجود آورد. باید یک تغییری در این فضای اجتماعی به صورت نظام‌مند به وجود آید و گریزی از این آموزش نیست.

 

من تصور می کنم تاکید بر تفکیک جنسیتی یکی از عوامل گسترش روابط جنسی نامشروع است و فرد نمی تواند خودش را کنترل کند چون آموزش تذهیب نفس ندیده است. پس باید پرورش اجتماعی در فرد شکل گیرد و فقط با آموزش اخلاقی امکانپذیر نیست.

 

خانم نیلچی زاده، به نظر شما هم تفیکیک جنسیتی می تواند تاثیر گذار باشد؟

من مخالفم. این مشکلات در دانشگاه تک جنسیتی یا تفکیک شده نیست. اگر اختلاط بین دو جنس تربیت نشده باشد این مشکلات به وجود می آید.گاهی ممکن است در یک اردوی دانشگاهی مشکلاتی پیش آید چون تربیت جنسی انجام نشده و اختلاط بی مورد انجام شده است .

 

تفکیک به طور مطلق نه امکان دارد و نه در کشور ما و جود دارد. البته از نظر علمی پذیرفته شده که در فضاهای تفکیکی برای افراد فرصتهای بیشتری به وجود می آید.به نظر من پرهیز کردن از اختلاط بی مورد درست است گاهی ضرورتی ندارد در محیط کار یا درسی اختلاط باشد.

 

خیانت

به نظر شما ارتباط قبل از ازدواج می تواند در روابط بعد از ازدواج تاثیر بگذارد و فرد در صورت مشکل روابطش را با قبل مقایسه کند و دست به خیانت بزند؟

به نظر من گریزی از ارتباط قبل از ازدواج نیست. اما همیشه امکان ازدواج در رابطه دوستی وجود ندارد. اینکه فرد تصور می کند می تواند با کسی ازدواج کند که با کسی دوست نبوده امکان پذیر نیست. باید نگاه به این موضوع تغییر کند.

 

نباید در سیاستهای اجتماعی و فرهنگی همیشه دولت نقش داشته باشد مانند پدر و مادر که گمان می کند همه راهها را بلد است. ما پذیرفتیم که در طول این سالها دخالت دولت در همه امور موفقیت آمیز نبوده و دولت نمی تواند در تمام زمینه ها دخالت کند.

 

باید رشد اخلاقی را در جامعه گسترش دهیم که با پروش عقل و خردگرایی همراه است تا افراد تصمیم درست بگیرند. مردم باید پرورش پیدا کنند و قدرت تصمیم گیری درست داشته باشند تا اخلاقی ترین راه را انتخاب کنند، یعنی به عقل و خردورزی انسان اعتماد داشته باشیم.

 

مدیریت ساختارمند هم مهم است. باید شرایط را برای ازدواج فراهم کنیم و نیازهای اقتصادی را فراهم کنیم در این صورت نهادها ساختارمند هستند و فرد عاقل است و دیگر نباید نگران بود.اگر الان مهمترین هنجار ایران که وفاداری در خانواده بود خدشه دار شده باید مراقب بود که سایر بخشها دچار خدشه نشوند.

 

: من هم بر روی تربیت دینی تاکید دارم. اما باید نهادهای درستی داشته باشیم. ما الان بحث سایتهای همسریابی را داریم اما هنوز از وزارت کشور مجوز ندارند و تکلیف آنها مشخص نیست، پس باید نهادها ساختارمند باشند. ما دچار غفلت عمومی اجتماعی هستیم که در مورد اوقات فراغت و شغل وجود دارد.

 

به نظر شما ارتباط و دوستی در سایتهای مجازی هم خیانت محسوب می شود؟

ما در بحث اخلاق جنسی تله سکس و تصویر جنسی داریم اما بعضی، روابط نامشروع را فیزیکی می دانند. به هرحال از اولین نقطه ای که فرد قصد ایجاد جذابیت جنسی را فراهم می کند روابط نامشروع را شروع کرده است.

 

امروز افراد نوع محرکهای جنسی که از نظر گوش و چشم دریافت می کنند صدها برابر شده و برای همین امکان خیانت جنسی در این سایتها هم وجود دارد.وقتی فردی عمدا سعی می کند فردی را جایگزین همسر خود کند حالا با یک گفت گوی ساده یا از طریق تصاویر، در فضای مجازی آغاز خیانت است و می تواند تداوم پیدا کند.

 

حالا به نظر شما چاره خیانت طلاق است یا اینکه می توان به دنبال راه حل دیگری هم بود؟

اولین راه حقوقی طلاق است. اما قظعا اگر با نگاه سهل تری نگاه شود و فرد بداند که در این اتفاق موثر بوده ممکن است نگاه طرد کنار برود. اگر قابل رفع کردن باشد به نظر می رسد امکان بازگشت و شروع مجدد وجود دارد اما اگر صادقانه متوجه شدند این امکان وجود ندارد طلاق بهتر است.

 

طلاق اولین گزینه و آخرین راه حل است. قطعا باید علت را پیدا کرد و نقش خودمان را پیدا کنیم. گاهی خانواده و دوستان تشویق به طلاق می کنند اما راهکار غلطی است و باید رابطه را اصلاح کرد.

 

خیانت زناشویی یک جرم غیرقابل بازگشت نیست. در دین ما هم توبه سفارش شده است پس همیشه امکان بازگشت وجود دارد. باید عوامل خیانت را بشناسیم و اصلاح کنیم. گاهی لازم است که چند بار این کار انجام شود اما اگر مصر به رفتار اشتباه بود، طلاق بگیرید.