بازپرس نیز پس از بررسی درخواست زن جوان مجوز ورود به زندان و اجرای مراسم عقد را صادر كرد.
زن جوان در حالی كه با خوشحالی از اتاق بازپرس خارج شده بود، در پاسخ به این سؤال که «چرا میخواهی با یك مجرم ازدواج كنی؟» گفت: من عاشق این مرد هستم. وقتی همسر اولم فوت كرد، با دو بچه كوچك زندگی سختی را گذراندم. خودم كار كردم و برایشان خانه و زندگی ساده اما راحتی فراهم كردم. بچههایم الآن نوجوان هستند. با آنكه موقعیتهای زیادی برای ازدواج داشتم، اما از حقم گذشتم تا اینكه با مردی آشنا شدم كه 5 سال هم از خودم كوچكتر است. او در این مدت به من و بچههایم خیلی محبت كرد، به حدی كه آنها هم او را بشدت دوست دارند.
اما او كه یك سارق است، چرا به او اعتماد میكنی؟
برایم مهم نیست، مهم اخلاق و جوانمردیاش است!
چرا صبر نمیكنی تا از زندان آزاد شود و تكلیفش روشن شود؟
نمیتوانم دوریاش را تحمل كنم، چون همسر قانونیاش نیستم، به من اجازه ملاقات نمیدهند. دلم برایش تنگ شده و میخواهم بهطور رسمی با او ازدواج كنم تا بتوانم راحت به ملاقاتش بروم.
چقدر حبس دارد؟
3 سال، اما برایم اهمیتی ندارد. منتظرش میمانم و برای آزادیاش هر كاری بتوانم انجام میدهم.
در حال حاضر مخارج زندگیتان از كجا تأمین میشود؟
من آرایشگر هستم و خانه هم دارم. هیچ نیازی هم به پول و حمایتهای مالی نامزدم ندارم، بلكه فقط دوستش دارم!.