پارس ناز پورتال

اشعار اربعین حسینی (3)

مجموعه : مذهبی
اشعار اربعین حسینی (3)

اشعار اربعین حسینی «3»

باید بـه خطابه بلند زینب برسیم

من قراری گذاشته ام

 

فاصله ها را بـه شمشیر حبیب می سپارم

و اسب زهیر جاده را برایم کوتاه می کند

 

خیمه زینب هنوز می سوزد

و کسی در باد

 

کسی در آتش ، فریاد می کشد …

پاهای من رهایم نکنید

اینجا قتلگاه عشق است .

.

.

.

اربعین غمت مرا انداخت

بی تو بودن مرا ز پا انداخت

 

بعد یک اربعین هوای غمت

راه ما را بـه کربلا انداخت

 

اُف بر این روزگار کین کـه مرا

اربعینی ز تو جدا انداخت

 

این چهل روز بی تو هر چه نداشت

خواهرت را کـه از صدا انداخت

 

یاد دارم کـه ظهر روز دهم

شعله بر جان خیمه ها انداخت

 

یا نوک نیزه ظالمانه تو را

از روی اسب بی هوا انداخت

 

 از کجای سفر بگویم کـه

بـه دلم آتش بلا انداخت

 

نیزه دار تو از لج زینب

از روی عمد نیزه را انداخت

 

جان بـه لبهای ماتم آوردم

دیگر ای تشنه لب کم آوردم

 

شعله بر جان تشنگان افتاد

و بـه دل زخم بی امان افتاد

 

از همان روز کـه زمین خوردی

برسرم طاق آسمان افتاد

 

غنچه ی خشک تا کـه پرپر شد

بـه روی خاک باغبان افتاد

 

معجر من بـه دست شعله

ولی سر تو دست این و آن افتاد

 

دخترت روضه خوان قافله بود

از نفس آه روضه خوان افتاد

 

آه تحفه ی مادریت را بردند

تن لخت کشان کشان افتاد

 

چقدر وحشیانه انگشتر

نیمه شب دست ساربان افتاد

 

همینجا نیزه هاشان بـه جانت افتادن

تازیانه بـه جانمان افتاد

اشعار اربعین حسینی «3»

شعر در مورد اربعین حسینی

 

ای بـه خون خفته سالار زینب

گریه کردم غمت را چهل شب

داغ تو همچنان مانده بر دل

نام تو همچنان مانده بر لب

ای سید و سالارم

من تا بـه تن جان دارم

در سوگ تو میبارم

یا سیدی یا مظلوم

 

ای حماسی ترین عشق عالم

می‌بری جان من را دمادم

زائرت می شوم اربعین ها

در سپاه توام هر محرم

ای ذبح اعظم مولا

ای نور چشم زهرا

ای قبله گاه دل ها

یا سیدی یا مظلوم

 

یا اخا بی تو در کاروان ها

شور تو شعله ها زد بـه جان ها

کربلای چهل روزه‌ی من

خطبه‌ها بود و زخم زبان ها

من پیک عاشورایم

من زاده‌ی زهرایم

من زینب کبری‌یم

یا سیدی یا مظلوم

اشعار اربعین حسینی «3»

شعر درباره اربعین حسینی

 

تا سایه سرت بـه سر محملم فتاد

برخاست آتش غم و بر حاصلم فتاد

 

یک اربعین بود کـه ندیدم جمال تو

وین است شعله ای کـه بر آب و گلم فتاد

 

ای کشتی نجات ز طوفان دوری ات

موج بلا و حادثه بر ساحلم فتاد

 

بودم هزار مشکل و از رنج هر اسیر

یک مشکل دگر بـه روی مشکلم فتاد

 

برخاست آتش از دل و اشکم بـه رُخ دوید

دل هر زمان بـه یاد ابوفاضلم فتاد

 

دارم من از خرابه بسی خاطرات تلخ

مُردم همین کـه بار در آن منزلم فتاد

 

شد گریه رقیه سبب تا ببینمت

هر چند باز داغ دگر بر دلم فتاد

 

شد باز بند دست من و باز کی شود

بند مصیبتی کـه بـه پای دلم فتاد

 

مطالب مرتبط :

شعرهای زیبای اربعین امام حسین «ع»

شعرهای کوتاه به مناسبت اربعین حسینی «2»

بهترین شعرهای اربعین حسینی «4»

متن روضه اربعین | شعرهای اربعین | اشعار اربعین «5»

متن کامل زیارت اربعین همراه با ترجمه

اعمال روز اربعین حسینی

چرا هرسال عزاداری اربعین برگزار می شود؟