پارس ناز پورتال

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است 

مولانا نامی است که در تمام جهان شناخته شده است و در هر جای جهان وی را بـه سبک خاص خود میشناسند.در افغانستان در ترکیه در ایران و در بقیه نقاط دنیا. افغان ها وی را مولانا جلال الدین بلخی مینامند و ترک ها بـه او می گویند مولانا جلال الدین رومی. در اروپا و امریکا وی را فقط رومی خطاب میکنند. در ایران غالبا او را با عناوین مولانا یا مولوی صدا می کنند.

 

هرچه هست، کتاب او بعد از هشت قرن هنوز هم نه فقط در ایران و افغانستان و ترکیه که در اروپا و امریکا نیز طرفداران فراوان دارد و ترجمه هـای متعددی از شعرهای او منتشر میشود.

 

کلمن بارکس، شاعر امریکایی، حدود چهار دهه پیش بـه صورت تصادفی با شعرهای مولانا آشنا شد و با آن که فارسی نمی دانست، بـه شیوه ای شبیه آن چـه احمد شاملو با آثار غربی میکرد، دست بـه ترجمه شعرهای مولانا زد.

 

او از حدود یک سال قبل از انقلاب اسلامی دست بـه ترجمه شعرهای مولانا زد و بـه تدریج انها را در مجلدات متعددی بـه انگلیسی منتشر کرد و طبق خبرهایی که هیچ وقت منبع دقیق برای انها اعلام نشد، ترجمه هـای او توانستند در کشور ایالات امریکا بـه فروشی بیش از 500 هزار نسخه دست یابند.

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است

پیش از این‌که کلمن بارکس دست بـه ترجمه آزاد شعرهای مولانا بزند، این نیکلسون بود که با تصحیح و بعد ترجمه مثنوی معنوی توانسته بود مولانا را در ایالات امریکا و انگلیس و اروپا معروفی کند بـه جامعه دانشگاهیان.

 

اما اهمیت کاری که کلمن بارکس کرد، درواقع این بود که او توانسته بود شعرهای مولانا را بـه میان مردم کشور ایالات امریکا ببرد و شهروندان عادی آمریکایی با روح و آموزه هـای مولانا آشنا شوند.

 

مولانا آن اندازه برای غرب اهمیت پیدا کرد که یونسکو سال 2007 را بـه نام مولانای رومی نام گذاری کرد و انبوهی جشنواره در ایالات امریکا و ترکیه اجرا شد. سهم ایران از آن همه ی ي جشن سالانه تنها یک کنگره دولتی بود که در مرکز همایش هـای صدا و سیما با ریاست غلامعلی حداد عادل برگزار شد.

 

مولانا درواقع در ایران بـه میان مردم نیامد و این جا قصد نداریم بـه دلایل این بپردازیم که چرا مولانا و آموزه هـای او در ایران از کتاب هایش بیرون نمی آیند.

 

سالانه بیش از 200 هزار نسخه از مثنوی معنوی و دیوان شمس و بقیه آثار مولانا در ایران، طبق آمار خانه کتاب، منتشر میشود که همه ی ي این ها فروش نیز می‌روند. با این حال مولانا در ایران فراتر از کتاب هایش نمی روند و باید در این باره کند و کاو اساسی کرد.

 

مولانا حالا برای ترکیه و افغانستان بیشتر از ایران مهم است. شاید یک دلیلش این باشد که این دو کشور بیشتر از ایران با اروپا و ایالات امریکا که تاثیرگذاری فراوانی بر سبک زندگی انسان امروزی دارند، مراوده دارند و اهمیت مولانا را از چشم غربی ها بیشتر درک میکنند.

 

نمی شود کتمان کرد که تا وقتی نیکلسون اهمیت مولانا را بـه جامعه مستشرقین و ایران شناسان نشناساند، در ایران مطالعات مولاناشناسی جدی گرفته نشد. هنوز هم مهم ترین تصحیحی که از مثنوی معنوی انجام شده و بـه کرات منتشر شده، همان تصحیحی است که نیکلسون منتشر کرد؛ مستشرقی که بیش از فارسی زبانان توانسته بود بـه روح این کتاب پی ببرد.

 

سوال این است که چرا مولانا برای غربی ها تا این اندازه مهم شده است و این اهمیت نه تنها فروکش نکرده که سال بـه سال نیز رو بـه افزایش است.

 

روزنامه نیویورک تایمز سال 2014 در گزارشی نوشت میلیونها نسخه از مثنوی معنوی طی یک دهه گذشته در ایالات امریکا بـه فروش رفته است. بِرد گوچ یکی از چندین زندگی نامه نویس مولاناست که این سالها مشغول نوشتن زندگی نامه مولانا در کشور کشور آمریکا و اروپا بوده اند.

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است

او میگوید رومی بـه یک شخصیت جذاب در همه ی ي فرهنگ ها تبدیل شده و وقتی بـه نقشه زندگی رومی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم زندگی اش 2500 مایل را تحت پوشش قرار می دهد.

 

منظور این زندگی نامه نویس مولانا این است که او از زادگاهش در وَخش، یک روستای کوچک در تاجیکستان امروز، بـه سمرقند میرود، یعنی جایی در ازبکستان. بِرد گوچ بـه مسیرهای سفر مولانا اشاره می‌کند که شامل ایران و عراق و سوریه امروزی نیز میشوند و در نهایت بـه شهر قونیه در ترکیه ختم میشود.

 

غربی ها می گویند: او شاعر عشق و لذت است و در عین حال شاعری بسیار مرموز نیز هست، شاعری که زندگی نامتعارف را در دوران خود تجربه کرد که برای انسان امروزی هنوز هم بـه صورت کامل پذیرفته نیست. غربی ها بیش از هر چیز محو و مبهوت رابطه ای هستند که مولانا و شمس را بـه هم گره زده بود.

 

لی بریکتی، مدیر اجرایی خانه شاعران و حامی مالی کتاب خانه ملی امریکا که برنامه هـای بزرگداشت هشتصدمین سال تولد مولانا را در سال 2007 پی گیری میکرد، میگوید آن انچه سبب شده که در طول زمان، مکان و فرهنگ هـای مختلف شعر مولانا بـه شعری زنده تبدیل شود، همان چیزی است که انسان امروزی دنبالش است؛ عشق.

 

نفوذ رومی در فرهنگ آمریکایی محدود بـه چند مورد نیست. دو سال پیش خبری منتشر شد که بازتاب گسترده ای داشت.

 

برد پیت، بازیگر آمریکایی، در سفری که برای امور خیریه انجام داده بود، در حال توپ بازی در محله ای در نیواورلئان بود که دستش را بـه سمت هوادارانش بند کرد و خال کوبی جدیدش را بـه انها نشان داد؛ خال کوبی ای که حاوی شعری از مولانا بود. او بـه هوادارانش گفته بود شعر آن جا دشتی است، فراتر از همه ی ي تصورات راست و چپ «حق و باطل». تو را آن جا خواهم دید» را روی بازوی راستش خال کوبی کرده است.

 

میرجلال الدین کزازی، ادیب و استاد ادبیات فارسی همان روزها گفت تنها سروده ای از مولانا که کمابیش با عبارت درج شده روی بازی برد پیت سازگاری دارد، یک رباعی است:

 

«از کفر و ز اسلام برون صحرایی ست
ما را بـه میان آن فضا سودایی ست
عارف چو بدان رسید را بنهد
نه کفر و نه اسلام و نه آن جا جایی ست»

 

غرب مولانا را بـه عنوان شاعری شرقی پذیرفته و بـه دنبال این نیست که خود را درگیر ملیتش کند. برای غرب فرقی نمیکند مولانا ایرانی باشد یا افغان یا ترک.

 

این ها برای غرب مایه فخر نیست. غرب این را یاد گرفته که می تواند از مولانا استفاده کند؛ هم استفاده مادی هم معنوی. غربی ها کرسی هـای دانشگاهی متعددی برای شناخت مولانا راه می اندازند، آثارش را ترجمه می کنند، براساس زندگی اش فیلم می سازند و همین طور ژانر پرخواننده زندگی نامه نویسی را بـه کمکش گرم نگه می دارند.

 

شاید برای همین باشد که دیوید فزانزونی، فیلمنامه نویس برنده اسکار، بعد از سفرش بـه ترکیه اعلام کرد که در حال نوشتن فیلمنامه ای از زندگینامه مولانا است او گفته بود: «فکر می کنم یک دنیای دیگر وجود دارد که لازم است درباره اش حرف بزنیم. رومی در کشور کشور آمریکا نیز بسیار محبوب است. باید بـه او چهره بدهیم و داستان زندگی اش را روایت کنیم.»

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است

نگاه شرقی

در شرق بـه مولانا طور دیگری نگاه میکنند. در شرق میخواهند اول از همه ی ي تکلیف ملیت وی را مشخص کنند. بـه این معنا که وی را مال خودشان کنند و بعد از آن که مال خودشان کردند، هر طور که دوست داشتند، از میراثش بهره برداری کنند.

 

البته همه ی ي چیز با این یک نگاه انجام نمیشود اما کشورهایی که امروز هر کدام برای خود ملیتی دارند و در گذشته همه ی ي انها کشوری یکپارچه بـه نام ایران را بـه وجود آورده بودند، تلاش می کنند نام آوران را از آن خود کنند.

 

ترکیه بدون هیچ رودربایستی مدعی است که مولانا جلال الدین یک شاعر ترک است، چون در قونیه بـه خاک رفته است و چند دهه از زندگی اش را آن جا گذرانده و مهم ترین کتابش را در آن جا سروده است.

 

آذربایجان مدعی است که نظامی، شاعر مجموعه هـای «لیلی و مجنون» و «خسر و شیرین» و «هفت پیکر» و «مخزن الاسرار» شاعری آذری است. افعانستان نیز در این وانفسا سعی می کند نام آورانی را افغان معرفی کند و میراثش را غنی تر نشان دهد.

 

افغانستان از حدود یک سال پیش تلاشی را آغاز کرده برای بهره برداری از سهم خود در مورد مولانا جلال الدین بلخی. از یک سال پیش افغانستان تصمیم گرفت با کمک ترکیه زادگاه مولانا را بازسازی کند. از زادگاه مولانا در بلخ جز یک محوطه چهارضلعی با چهار ستون که بـه سبک معماری اسلامی، با سرطاق هـای قوسی ساخته شد، چیزی باقی نمانده است.

 

مقام هـای محلی بلخ با کمک دیپلمات هـای ترک در اقدامی نمادین سنگ بنای مسجد شهرک مولانا جلال الدین محمد بلخی را نزدیک روستای بهاءالدین گذاشتند و راه احیای خانه مولانا را در پیش گرفتند.

 

رییس اطلاعات و فرهنگ بلخ در نشستی خبری گفته بود هزینه این پروژه بیش از هشت میلیون دلار است که با کمک کشور ترکیه تامین می شود و هدف از این کار درواقع تبدیل کردن این مکان فراموش شده بـه محل بازدید پررونق جهان گردان دوست دار مولانا است. چند روز پیش نیز افغانستان و ترکیه بـه توافق رسیدند که ترکیه دانشگاهی را در کابل بـه نام «جلال الدین محمد بلخی» تاسیس کند.

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است

اما آن چـه این روزها بـه حاشیه تبدیل شد، خبری بود مبنی بر اعتراض افغانستان بـه تصمیم ایران. اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان حدود دو هفته پیش با وزیر خارجه ترکیه دیدار کرد و در آن دیدار گفت: «مولانا جلال الدین محمد بلخی افتخار مشترک دو کشور «افغانستان و ترکیه» است و ما آماده هستیم که مثنوی معنوی و سایر آثار مولانا را بـه عنوان میراث مشترک افغانستان و ترکیه در سطح بین المللی بـه ثبت برسانیم.»

 

سیدرضا صالحی امیری، رییس کتاب خانه ملی، یازدهم خرداد امسال درباره ثبت کتاب «مثنوی معنوی» در حافظه جهانی یونسکو گفته بود: «ما موفق شدیم با ترک ها بر سر این موضوع مهم بـه توافق برسیم. بنای ما در گسترش روابط فرهنگی با ترکیه است و از آن جا که یکی از کانون هـای هم گرایی دو کشور، اثر فاخر مثنوی مولانا است، ما بر سر ثبت مشترک و جهانی این اثر توافق کرده ایم.»

 

صالحی گفته بود که ثبت مشترک «مثنوی معنوی» از سوی ایران و ترکیه درواقع پیشنهاد خود یونسکو بوده است. از طرف دیگر سال گذشته نیز رییس کتاب خانه ملی ترکیه در سفری که بـه ایران کرده بود، روی این مسئله تاکید داشت که ثبت «مثنوی معنوی» بـه عنوان میراث مشترک دو ملت ترکیه و ایران کاری هوشمندانه است.

 

19 خرداد امسال و یک هفته بعد از اظهارات صالحی امیری که درواقع سمت مشاور رییس جمهور را نیز دارد، معاون وزارت امور خارجه افغانستان بـه این خبر واکنش نشان داد. او با نماینده یونسکو در افغانستان دیدار کرد و نگرانی افغانستان را از این‌که ایران و ترکیه اخیرا توافق کرده اند تا مثنوی معنوی مولانا را بـه عنوان میراث مشترک فرهنگی این دو کشور ثبت جهانی کنند، اعلام کرد.

 

معاون وزارت خارجه افغانستان گفته بود: «هرگاه قرار باشد این اثر شناخته شده ادبی و شاهکار عرفانی مولوی در میراث جهانی سازمان یونسکو ثبت شود، واقعیت تاریخی زادگاه خداوندگار بلخ نباید نادیده گرفته شود و پیوند مولانای بزرگ یا افغانستان نباید فراموش شود.»

 

سال 2007 در جاشیه برنامه بزرگداشت هشتصدمین سال تولد مولانا از محمدعلی موحد که یکی از محققان برجسته آثار مولانا و شمس است، درباره مصادره مولانا بـه دست ترک ها و افعان ها پرسیده بودم و او گفته بود «مولانا متاع قابل مصادره نیست. مولانا فراتر از این حرف هاست. او همان قدر که بـه ما ارتباط دارد، بـه همه ی ي جهان ارتباط دارد.

بر سر مولانا در دنیا جنجال بر پا است

شعری از مولانا که بردپیت روی بازوانش خالکوبی کرده

 

مولانا کسی نیست که در این قالب ها بگنجد که یکی بگوید ایرانی است و آن یکی بگوید افغان است و آن دیگری بگوید ترک است. مولانا ورای این حرف هاست… مفهوم ملیت چیز تازه ای است. 200 سال است که این مفهوم باب شده است. آن ملتی که مولانا می گوید «ملت عاشق از ملت ها جداست» مربوط بـه این ملت و ناسیون نیست.

 

مولانا شکی نیست که اشعارش بـه فارسی است. درسش بـه فارسی است. نظم و نثرش هم بـه فارسی است و تا بوده بـه فارسی حرف زده. فارسی هم در انحصار ما نیست. فارسی ای که هم اکنون هست، خیلی فراتر از قلمرو ایران است. مولانا در بلخ متولد شده؛ حالا در بلخ یا در وخش کاری ندارم. خودش، خودش را بلخی معرفی می کند. در تمام کتاب ها و نامه هایش هم امضایش بلخی است.

 

از ایران آمده و رد شده و در بلاد روم- بـه اصطلاح آن زمان و ترکیه حالا- وفات کرده و بـه خاک سپرده شده. خود مولانا هم خودش را رومی نخوانده.»